بیشتر مردم فکر میکنند سرمایهگذاری در ارز دیجیتال نیازمند پیشبینی آینده است. اما باهوشترین سرمایهگذاران پیشبینی نمیکنند، بلکه اندازهگیری میکنند. آنها تعداد انگشتشماری نسبت کلیدی را زیر نظر میگیرند که دقیقاً نشان میدهد در زیر سطح بازار چه میگذرد و به جای اینکه دست به دعا بردارند و به امید بهترینها باشند، با شفافیت کامل تصمیم میگیرند.
خبر خوب این است که شما هم میتوانید روش سرمایهگذاری هوشمندانه را یاد بگیرید. کافی است شش نسبت کلیدی را درک کنید که داستان واقعی پشت هر دارایی دیجیتال را آشکار میکنند. اینها فرمولها به صورت عمومی در دسترس هستند. در این یادداشت براساس مقالهای در وبسایت مدیوم (Medium)، این شش نسبت را معرفی میکنیم و طرز کار با آنها را میگوییم. تا انتقال مقاله همراه باشید.
ارزش بازار (Market Cap) شاید ابتدایی به نظر برسد، اما پایه و اساس همهچیز است. این شاخص با ضرب کردن قیمت فعلی یک ارز دیجیتال در تعداد کوینهای در گردش، ارزش کل آن را به شما میگوید.
چرا این موضوع اهمیت دارد؟ چون اندازه ارزش بازار نشاندهنده ثبات یا بیثباتی آن ارز است.
داراییهایی با ارزش بازار بزرگ، در مقایسه با پروژههای کوچکتر، نوسانات قیمتی بسیار کمتری را تجربه میکنند. وقتی به داراییای نگاه میکنید که در رتبه ۱۰ یا ۲۰ برتر از نظر ارزش بازار قرار دارد، عموماً به چیزی نگاه میکنید که از چندین چرخه بازار جان سالم به در برده، مورد بررسی دقیق قرار گرفته و اعتماد میلیونها کاربر در سراسر جهان را به دست آورده است.
از سوی دیگر، پروژههای با ارزش بازار کوچک، ممکن است پتانسیل رشد انفجاری داشته باشند، اما ریسک بسیار بالاتری نیز دارند. فروش توسط تنها یک هولدر بزرگ میتواند قیمت را نابود کند. یک خبر مرتبط با مسائل قانونگذاری میتواند نیمی از ارزش آن را یک شبه از بین ببرد.
نحوه استفاده عملی: قبل از اینکه یک دلار سرمایهگذاری کنید، ارزش بازار را بررسی کنید. اگر تازه شروع کردهاید، روی داراییهایی با ارزش بازار بالای ۱۰ میلیارد دلار تمرکز کنید. اینها تضمینی برای موفقیت نیستند، اما احتمال ناپدید شدنشان در یک شب بسیار کمتر است. ارزش بازار را به عنوان فیلتر اول خود در نظر بگیرید؛ راهی برای درک فوری اینکه آیا به یک بازیگر تثبیتشده نگاه میکنید یا یک شرطبندی سفتهبازانه که ممکن است به شما پاداش هنگفتی بدهد یا به طور کامل نابودتان کند.
اگر ارزش بازار به شما میگوید که مردم چقدر برای یک دارایی ارزش قائل هستند، نسبت ارزش شبکه به تراکنش (NVT) به شما میگوید که آیا این ارزشگذاری بر اساس استفاده واقعی منطقی است یا خیر.
نسبت NVT ارزش بازار یک دارایی دیجیتال را با کل ارزش دلاری تراکنشهایی که روزانه در شبکه آن اتفاق میافتد، مقایسه میکند. این شبیه به نسبت قیمت به درآمد (P/E) است که در بازارهای سهام سنتی استفاده میشود با این تفاوت که به جای درآمد، به حجم تراکنشها نگاه میکنیم.
در طول دورههای هیجان شدید، قیمتها سر به فلک میکشند در حالی که استفاده واقعی از شبکه عقب میماند. نسبت NVT این عدم اتصال را ثبت میکند و به شما کمک میکند تا از خرید در حبابهایی که صرفاً توسط سفتهبازی و هیجانات رسانههای اجتماعی هدایت میشوند، اجتناب کنید.
نقدینگی (Liquidity) یکی از مفاهیمی است که فنی به نظر میرسد اما لحظهای که به آن نیاز پیدا میکنید، به طرز دردناکی ملموس میشود. نقدینگی به این اشاره دارد که چقدر آسان میتوانید یک دارایی را بدون تأثیر قابل توجهی بر قیمت آن بخرید یا بفروشید.
چگونه نقدینگی را اندازهگیری کنیم؟ به سه چیز نگاه کنید: حجم معاملات (Trading Volume)، شکاف قیمتی خرید و فروش (Bid-Ask Spread) و عمق بازار (Market Depth).
نقدینگی را به عنوان مسیر فرار خود در نظر بگیرید. شما هرگز نمیخواهید زمانی که بیشتر به آن نیاز دارید، متوجه شوید که مسدود شده است.
در حالی که ارزش بازار هر کوین را با قیمت فعلی ارزشگذاری میکند، ارزش تحققیافته (Realized Cap) رویکرد متفاوتی دارد. این شاخص هر کوین را با قیمتی که آخرین بار در بلاک چین جابجا شده است، ارزشگذاری میکند. اساساً ردیابی میکند که مردم واقعاً چه قیمتی برای داراییهای خود پرداخت کردهاند.
نسبت ارزش بازار به ارزش تحققیافته (MVRV) این دو معیار را مقایسه میکند. این نشان میدهد که آیا هولدر متوسط در سود است یا در ضرر.
نسبت MVRV به شما یک خوانش روانشناختی از بازار میدهد. به شما میگوید که چه زمانی طمع به سطوح خطرناکی رسیده و چه زمانی ترس، فرصت ایجاد کرده است. این نسبت در نجات افراد از خرید در سقف و هشدار دادن به آنها در مورد مناطق انباشت تکرارنشدنی در چرخهها، ثابت شده است.
کمیابی همیشه محرک ارزش بوده است. طلا تا حدی به دلیل کمیاب بودنش ارزشمند است. مدل انباشت به جریان (Stock-to-Flow) این منطق را برای داراییهای دیجیتال به کار میبرد.
این نسبت، عرضه موجود یک دارایی (انباشت) را با مقدار عرضه جدیدی که هر سال تولید میشود (جریان) مقایسه میکند. در مورد بیت کوین، عرضه محدود است و صدور کوین جدید به مرور زمان از طریق رویدادهای هاوینگ (Halving) کاهش مییابد. این باعث ایجاد کمیابی روزافزون میشود که مدل انباشت به جریان نشان میدهد باید از افزایش ارزش بلندمدت حمایت کند.
پس از آخرین رویداد هاوینگ، نسبت انباشت به جریان این دارایی از طلا فراتر رفت و آن را به کمیابترین دارایی اصلی موجود تبدیل کرد. نکته عملی این است: این مدل یک گوی بلورین نیست و نمیتواند حرکات کوتاهمدت قیمت را پیشبینی کند. اما چارچوبی برای درک پویایی عرضه بلندمدت فراهم میکند.
وقتی نگران نوسانات کوتاهمدت هستید، به یاد آوردن کمیابی برنامهریزیشده در پروتکل ممکن است به شما کمک کند دیدگاه خود را حفظ کنید. شما فقط روی هیجان شرطبندی نمیکنید، بلکه داراییای را نگه داشتهاید که دارای کمیابی است و این کمیابی به صورت برنامهریزیشده اعمال میشود. این دانش، نحوه تجربه شما از رکودها را تغییر میدهد. به جای وحشت، ممکن است صبر پیشه کنید.
ماینرها نقش منحصربهفردی در اکوسیستم دارند. آنها شبکه را امن میکنند، تراکنشها را پردازش میکنند و کوینهای تازه ضربشده را به عنوان پاداش دریافت میکنند. اما آنها هزینههای عملیاتی نیز دارند: برق، سختافزار، تأسیسات. این هزینهها آنها را مجبور میکند به طور منظم بخشی از داراییهای خود را بفروشند.
شاخصی که درآمد ماینرها را ردیابی میکند (اغلب ضریب درآمد ماینر نامیده میشود)، درآمد روزانه فعلی ماینرها را با میانگین سالانه مقایسه میکند.
ماینرها فروشندگان اجباری هستند. آنها نمیتوانند مانند سرمایهگذاران بلندمدت به طور نامحدود هولد کنند. درک وضعیت اقتصادی آنها به شما کمک میکند تا دورههای افزایش عرضه به بازار را پیشبینی کنید. از نظر تاریخی، زمانی که این شاخص به بالای ۴ رسیده، با سقفهای بازار همزمان بوده و زمانی که به زیر ۰.۵ سقوط کرده، اغلب فرصتهای انباشت عالی را نشان داده است.
سرمایهگذاری بدون استرس به معنای حذف ریسک نیست، بلکه به معنای درک آن به شکلی است که بتوانید با اطمینان به جای احساسات تصمیم بگیرید. شش نسبتی که پوشش دادیم، گلولههای جادویی نیستند. بازار ممکن است غیرمنطقی باقی عمل کند و رویدادهای غیرمنتظره میتوانند شاخصهای فنی را نادیده بگیرند. اما این نسبتها چیزی ارزشمند به شما میدهند: چارچوبی برای تفکر واضح، زمانی که همه اطرافیان شما در حال وحشت یا غرق در سرخوشی هستند.
با یک نسبت شروع کنید. یکی را که بیشتر با شما ارتباط برقرار میکند انتخاب کنید. آن را مطالعه کنید و ببینید چگونه در طول هفتهها و ماهها رفتار میکند. سپس نسبت دیگری را اضافه کنید. به تدریج یک دیدگاه چندبعدی از بازار بسازید. وقتی چندین شاخص همسو میشوند، سطحی از اطمینان را احساس خواهید کرد که دستیابی به آن با تماشای حرکات قیمت به تنهایی غیرممکن است.