به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، ماههاست که بازنشستگان تأمین اجتماعی در انتظار دریافت مابهالتفاوت حقوق فروردین ماه خود ماندهاند؛ پولی که رسماً تصویب شده، در رسانهها اعلام شده، اما در حساب بسیاری از بازنشستگان هنوز اثری از آن نیست. این مابه التفاوت برای حداقل بگیران بعد از 5 ماه تاخیر در شهریور ماه پرداخت شد اما برای بقیه بازنشستگان و مستمری بگیران تنها به گروهی محدود ـ از «حروف الف تا ح» ـ از تاریخ ۲۲ مهر تا امروز پرداخت شده و باقی بازنشستگان همچنان بلاتکلیفاند.
در قرن بیستویکم و در دل پایتخت نفت و گاز، توزیع یک پرداخت ساده براساس حروف الفبا، آن هم طی چند مرحله و با این میزان از تأخیر، معنایی جز فروپاشی نظم اداری ندارد. این فقط ماجرای یک مابهالتفاوت نیست؛ بیمه تکمیلی بازنشستگان، مستمری بگیران ، بازماندگان و ازکارافتادگان نزد شرکت آتیهسازان حافظ نیز ماههاست پرداخت نشده است. بازنشسته برای یک عمل جراحی یا خرید دارو باید تمام هزینه را شخصاً پرداخت کند و بعدها با امید به دریافت خسارت، فاکتور را در سیستم ثبت کند؛ اما وقتی حساب سازمان خالی است، این امید هم واهی است.
تأمین اجتماعی بزرگترین صندوق بیمهای کشور است؛ صندوقی که نه از بودجه عمومی، بلکه با پول کارگران و کارفرمایان طی دههها ساخته شده است. اگر امروز این صندوق توان پرداخت تعهدات خود را ندارد، معنایش ساده است، دولت به آن بدهکار است و این بدهی را نمیپردازد. بارها اعلام شده که دولت بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان به تأمین اجتماعی بدهکار است، اما تسویهای در کار نیست؛ فقط وعده، وعده، و باز هم وعده.
وقتی دولت میگوید پول ندارم، باید پرسید، پس انبوه بنیادها، هلدینگها و نهادهای اقتصادی که خارج از حیطه نظارتی دولت فعالیت میکنند و معاف از مالیات هستند، چرا در این مواقع وارد نمیشوند؟ چرا زمانی که باید برای دارو و درمان بازنشسته هزینه شود، همه سکوت میکنند؛ اما برای ساخت برجهای تجاری، خرید باشگاه ورزشی یا سرمایهگذاری در صنایع پرسود، سرمایهها سرریز میشود؟
بیتوجهی به بازنشستگان، فقط بیاحترامی به گذشته نیست؛ این یک هشدار برای آینده است. اگر بزرگترین صندوق بیمهای کشور توان پرداخت ندارد، یعنی نسلهای بعدی کارگران نیز در پیری بیپناه خواهند ماند. این بحران فقط متعلق به امروز نیست، بلکه آینهای از سرنوشتی است که در انتظار میلیونها کارگر جوان امروز خواهد بود.