از همان روزی که وحید هاشمیان با پرسپولیس قرارداد بست انگار یک حسی میگفت، هاشمیان اینجا موفق نمیشود. هاشمیان انگار تکه این فوتبال نیست. او نه شومن است نه رابطهباز. او خودساخته است، آنقدر خودساخته که در زمان دو قطبی فوتبال ایران از پاس آمد و شد فیکس تیم ملی. شد هلیکوپتر فوتبال ایران در آلمان. بلند پرواز در بوخوم و هانوفر.
هاشمیان از همان زمان نماد ادب و متانت در فوتبال ایران بود و هست هنوز انگار. انگار نه، او مرد ادب فوتبال ماست که حتی بعد از باخت هم از داوری نمینالد. از داور تشکر میکند و از بازی بعدی میگوید. این ادبیات فوتبال ماست؟ نه! فوتبال ما مربی هتاک میخواهد، کسی که بتازد به همه.
او آنقدر مأخوذ به حیا بود که احترام رضا درویش و عواملش را نگه میداشت. قرار بود برای او مهاجم بیاورند، اما نیاوردند، با این حال احترام نگه داشت. او دفاع راست میخواست، اما برایش دفاع راست بیمار آورnند، اما باز هم دم نزد. تصور کنید شخص دیگری جای هاشمیان بود، رسوا میکرد درویش را و سوار بر موج هواداران پرسپولیس آبرو برای مدیرعامل باشگاه نمیگذاشت، اما او بلد نبود این ادبیات را.
هاشمیان تکه این فوتبال نیست. این چند خط برای دفاع از او نیست که عملکرد فنیاش جای نقد دارد، اما این فوتبال آدم خودش را میخواهد که جلوی همه بایستد. از مدیرعامل باشگاه گرفته تا مسئولان فدراسیون فوتبال، کمیته داوران، سرمربی تیم ملی و... این فوتبال عاشق آنهایی است که از قماش «ف.ک»ها هستند. در این فوتبال اگر اخلاق داشته باشی آخر و عاقبتت میشود هاشمیان که هنوز سرمربی هستی، اما دارند برای جانشینیات تکه میگیرند!
هاشمیان دیر یا زود میرود و شاید مثل خیلیهای دیگر عطای کار در فوتبال ایران را به لقایش ببخشد. این فوتبال او را نمیخواهد، چون او احترامدار است و محترم. او نه مشاورهای رنگارنگ دارد نه حامیان سینه چاک. او نه آدرس خانه رمالها را بلد است، نه واسطه بازی را آموخته. مشکل او این بود و هست که فکر میکرد سرمربیگری پرسپولیس مثل سلسله مراتبی است که در پاس طی کرد تا به تیم ملی برسد.
مشکل هاشمیان این بود که فکر میکرد همه چیز به مانند خودش محترمانه است. او ادبیات فوتبال ایران را با امثال همایون شاهرخی آموخته است و میخواهد با همین زبان با همه مکالمه کند، اما این فوتبال مانند خیلی از چیزهای خوبش، ادبیاتش هم تغییر کرده است. این فوتبال هلیکوپتر و شهریار نمیخواهد، غزالش خیلی وقت است، گرگ شده و داد زن، بیش و بهتر از سرمربی ارج و قرب دارد.
این پاراگراف آخر هم یک توصیه است برای وحید هاشمیان. اگر ماندی و پرسپولیس را ساختی که چه بهتر، اما اگر رفتنی شدی و فردا روزی تصمیم برای بازگشت گرفتی، از قاب آقای محترم خارج شو. اینجا یقهگیری را پای تعصب میگذارند، بی ادبی را نمایش غیرت. حداقل روزی خواستی برگردی اینقدر قوی بیا که فوتبالی به سبک خودت بسازی!