به گزارش مشرق، دانشگاه عبری اورشلیم که پردیس اصلی آن در کوه اسکوپوس، با چشماندازی به شهر قدیم قدس قرار دارد، اکنون یکی از مراکز علمی مهم در رژیم اسرائیل است، هرچند که ۳۰ سال پیش از اعلام موجودیت این رژیم توسط کسانی بنیانگذاری شد که رؤیای پیوند دانش مدرن با میراث فرهنگی یهود را در سر داشتند. این دانشگاه نهتنها در حوزههای علوم طبیعی و پزشکی شهرت جهانی دارد، بلکه در مطالعات خاورمیانه، فلسفه تطبیقی و زبانشناسی سامی نیز نقش کلیدی ایفا میکند. بسیاری از پروژههای بینالمللی این دانشگاه، بهویژه در زمینه علوم اعصاب، هوش مصنوعی و مطالعات ایران، در همکاری با مؤسسات اروپایی و آمریکایی انجام میشوند و اغلب از دید رسانههای ایرانی پنهان ماندهاند.
در سال ۲۰۲۱ پروژهای با عنوان A History of Children and Childhood in Modern Iran (circa ۱۸۷۰–۱۹۷۰) (تاریخ کودکان و دوران کودکی در ایران مدرن از حدود ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰) با پژوهش دکتر سیوان بالسلف (Sivan Balslev) در این دانشگاه شروع به کار کرد. حامی مالی این پروژه بنیاد علوم اسرائیل (Israel Science Foundation – ISF) است با شماره گرنت. ISF Grant No. ۷۴۳/۲۱ از این پروژه تاکنون سه مقاله منتشر شده است و طبق پیشبینی منتشر شده در سایت دانشگاه احتمالاً کتاب نهایی آن تا پایان سال ۲۰۲۵ منتشر شود. کتاب این دست از پروژهها را معمولاً دانشگاه عبری اورشلیم در همکاری با یکی از ناشران دانشگاهی معتبر مانند Brill یا Routledge منتشر میکند.
بیوگرافی علمی سیوان بالسف
سیوان بالسف که به عنوان پژوهشگر برجسته تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران مدرن شناخته میشود، عضو هیئت علمی گروه مطالعات اسلامی و خاورمیانه، دانشگاه عبری اورشلیم است و دروسی چون تاریخ ایران مدرن و تاریخ اجتماعی و فرهنگی خاورمیانه را تدریس میکند. دفتر او در ساختمان علوم انسانی این دانشگاه اتاق ۵۳۰۷ واقع است.
او مدرک کارشناسی خود را در رشته مطالعات میان رشتهای و تاریخ خاورمیانه از دانشگاه تلآویو با درجه ممتاز گرفت. در ادامه در همین دانشگاه کارشناسی ارشد خود را در رشته تاریخ خاورمیانه و افریقا با درجه ممتاز اخذ کرد. بالسف تحصیلات را در همین دانشگاه و مدرسه تاریخی زوی یاوتس و مرکز مطالعات ایرانی Alliance و در مقطع دکتری ادامه داد و از رساله خود با عنوان «جوانمرد، فکولی، پیشاهنگ: تغییر مردانگیها در ایرانِ در حالِ مدرن شدن، حدود ۱۸۷۰-۱۹۴۰» با راهنمایی دیوید مناشری دفاع کرد.
او نویسنده کتاب «مردانگیهای ایرانی؛ جنسیت و تمایلات جنسی در ایران اواخر قاجار و اوایل پهلوی» است که به سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شد. به سال ۱۴۰۰ ترجمه فارسی این کتاب نیز توسط نشر همان در دسترس مخاطبان داخل ایران قرار گرفت. منتقدان این کتاب را نخستین پژوهش جامع درباره مردانگی در ایران مدرن میدانند که در آن تحول مفهوم «مرد ایرانی مطلوب» در دوره قاجار و پهلوی اول بررسی شده و پژوهشگر ضمن آن به تحلیل پوشش، رفتار، گفتار و ذهنیت مردان در بستر ملیگرایی و مدرنیزاسیون پرداخته است.
بالسف همچنین دو مجموعه شعر «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» فروغ فرخزاد را به عبری ترجمه کرده است که این دو کتاب از جمله آثار پرفروش شعر در اسرائیل بودهاند.
به طور کل حوزههای پژوهشی مورد علاقه بالسف شامل این موارد است:
«تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران در قرون ۱۹ و ۲۰»، «مطالعات جنسیت، مردانگی و کودکی»، «تاریخ زندگی روزمره، آموزش و خانواده» و «ترجمه و تحلیل ادبیات فارسی».
مقالههای منتشر شده از پروژه
همانطور که اشاره شد تاکنون سه مقاله از این پروژه منتشر شدهاند که در ادامه به مروری بر آنها میپردازیم.
نخست مقاله «پیشاهنگی در ایران در بحبوحه تغییر رویههای مردانگی و کودکی» است که سال گذشته (۲۰۲۴) در نشریه Journal of Imperial and Commonwealth History منتشر شد.
بالسف در این مقاله جنبش پیشاهنگی در ایران دوره رضاشاه را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه این جنبش برای تربیت «پسران وطنپرست» طراحی شد. پیشاهنگی به عنوان ابزاری برای حل تنش میان استقلال نوجوانان و کنترل دولتی عمل میکرد. نویسنده ثابت کرده که دولت از پیشاهنگی برای مهار انرژی سیاسی نوجوانان استفاده و آن را جایگزین کار کودک و فعالیتهای غیررسمی کرد. در نهایت بالسف نتیجه گرفت که مردانگی مدرن در ایران با آموزش، انضباط و وفاداری به شاه تعریف شد.
مقاله دوم نیز «مدیر مدرسه و بچهها: مردسالاری و کودکیهای در حال تغییر در رمان جلال آل احمد» نام دارد که آن هم سال گذشته در نشریه Iranian Studies منتشر شد.
این مقاله داستانهای جلال آلاحمد و رمان «مدیر مدرسه» او را تحلیل میکند و نشان میدهد که چگونه مفهوم کودکی در بستر پدرسالاری و آموزش رسمی بازتعریف شده است. نویسنده با تمرکز بر رابطه مدیر مدرسه و کودکان، نشان میدهد که چگونه نهادهای آموزشی در ایران مدرن، کودکی را به عرصهای برای کنترل اجتماعی تبدیل کردند. مقاله بهویژه بر تنش میان استقلال کودک و اقتدار بزرگسال تمرکز دارد.
در نهایت سومین مقاله نیز که بازهم سال گذشته منتشر شد «سازمانهای بینالمللی و مسئله کار کودکان در صنعت فرش ایران» نام دارد که مخاطبان آن را در نشریه Labor History مطالعه کردند.
بالسف در این مقاله به بررسی کار کودک در صنعت فرش ایران بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰ پرداخته است. او نشان میدهد که چگونه سازمانهای بینالمللی مانند ILO و مبلغان بریتانیایی تلاش کردند شرایط کودکان کارگر را بهبود دهند. مقاله بر بدن کودک، آسیبهای فیزیکی و نگاه غربی به کودکی تمرکز دارد و بخشی از تلاش گستردهتر برای تحلیل جهانیشدن مفهوم کودکی در ایران است.
تاریخ کودکان در ایران و نسبت میان «دانش» و «قدرت»
مطالعه پروژهای چون «تاریخ کودکان و دوران کودکی در ایران مدرن» در دانشگاه عبری اورشلیم، آن هم با حمایت بنیاد علوم اسرائیل، نشان میدهد که رژیم اسرائیل نهتنها در حوزههای امنیتی و نظامی بلکه در عرصههای فرهنگی و مطالعات اجتماعی نیز به شناخت عمیق و هدفمند از جامعه ایران اهتمام دارد. به طور کل روش اسرائیل را باید در امتداد روشهای استعماری غربی دید. دانش شرقشناسی نیز در زمینههای استعماری متولد شد و بالید، هرچند که بعدها عمده راه خود را از استعمار جدا کرد.
پروژه «تاریخ کودکان و دوران کودکی در ایران مدرن» که توسط پژوهشگری متخصص در تاریخ اجتماعی ایران انجام شده، بهوضوح بیانگر آن است که اسرائیل برای فهم لایههای پنهان فرهنگ، تربیت، جنسیت و ساختارهای اجتماعی ایران، از ابزارهای آکادمیک بهره میگیرد و این شناخت را در قالب مقالات علمی و کتابهای تخصصی به زبان عبری گسترش میدهد.
مطالعه کودکی در ایران، آنهم با تمرکز بر نهادهایی مثل مدرسه، پیشاهنگی و خانواده، دقیقاً در امتداد همان چیزی است که میشل فوکو آن را «نظمبخشی از طریق دانش» نامید. فوکو معتقد بود که دانش و قدرت از هم جدا نیستند؛ هر جا دانشی تولید میشود، نوعی قدرت نیز اعمال میشود و نشان داد که چگونه نهادهایی مثل مدرسه، بیمارستان یا دانشگاه، با تولید دانش تخصصی، به کنترل و نظمبخشی به جامعه میپردازند. حال وقتی این دانش در یک نهاد آکادمیک اسرائیلی تولید میشود، میتواند به ابزاری برای «فهم و مهار» جامعه ایرانی تبدیل شود، یعنی همان پیوند دانش و قدرت که فوکو دربارهاش هشدار میداد. حتی میتوان گفت که پروژههایی مانند «تاریخ کودکی در ایران» در دانشگاههای اسرائیلی در امتداد همان پروژههای تولید دانشی است که دانشمند فقید فلسطینی ادوارد سعید، شرقیان را نسبت به آنها هشدار داده بود، چرا که این پروژه رو به اتمام دانشگاه عبری اورشلیم روندش تولید دانش درباره ایران، با هدف فهم، طبقهبندی و در مواردی، هدایت گفتمانهای فرهنگی و اجتماعی آن است.
وقتی پژوهشگری اسرائیلی، مفاهیم مردانگی، تربیت و کودکی در ایران را تحلیل میکند، این دانش میتواند در خدمت سیاستگذاریهای فرهنگی یا حتی امنیتی هم قرار گیرد. در واقع، این نوع مطالعات بخشی از «قدرت نرم» اسرائیل در مواجهه با ایران هستند؛ همان چیزی که سعید آن را «دانش در خدمت قدرت» مینامید.
در حالی که اسرائیل با دقت و سرمایهگذاری به مطالعه تاریخ مردانگی، کودکی، آموزش و خانواده در ایران میپردازد، نظام دانشگاهی ما همچنان فاقد نهادهای تخصصی و پایدار در حوزه «اسرائیلشناسی» است. این خلأ، نهتنها در سطح پژوهشهای راهبردی بلکه در آموزش عمومی و تربیت نسل جدید پژوهشگران نیز محسوس است. ما هنوز فاقد رشتهای مستقل در دانشگاههای کشور برای شناخت ساختارهای فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی اسرائیل هستیم، در حالی که دشمن، با دقتی مثالزدنی، تاریخ اجتماعی ما را مطالعه و تحلیل میکند.
این غفلت، در شرایطی که تقابل ایران و اسرائیل ابعاد پیچیدهتری یافته، میتواند آسیبزا باشد. شناخت دقیق از ساختار فکری، فرهنگی و آکادمیک اسرائیل، نهتنها برای تحلیل رفتارهای سیاسی و امنیتی این رژیم ضروری است، بلکه برای طراحی سیاستهای فرهنگی، رسانهای و تربیتی در داخل نیز اهمیت دارد.
اکنون زمان آن رسیده که نظام آکادمیک ایران، با نگاهی راهبردی، به تأسیس مراکز تخصصی اسرائیلشناسی، تربیت پژوهشگران در این حوزه و تولید دانش بومی درباره ساختارهای فکری و فرهنگی دشمن اقدام کند. شناخت دشمن، پیششرط هر نوع مواجهه مؤثر با اوست؛ چه در میدان سیاست، چه در عرصه فرهنگ.