همشهری آنلاین، فاطمه عباسی: در عصر نمایش و خودابرازی، جایی که «دیده شدن» بهخودی خود یک هدف است، مردی پیدا میشود که ۳۰سال تمام، به دور از هیاهوی دوربینها و لایکها، انسانیت را به سادهترین شکل ممکن صرف میکند؛ چند لقمه نان و پنیر یا سالاد اولویهای که هر روز صبح آماده میکند تا کارگران پیش از شروع کار صبحانه مفصلی بخورند، بیآنکه پولی دریافت کند.
داستان این سوپرمارکت در خیابان شهید سبحانی شیراز، داستان تلاقی دو جهان به ظاهر بیربط است. از یک سو، جهان انتزاعی و پیچیده فیزیک؛ جهانی که صاحب مغازه در آن یک محقق و مولف ۱۰عنوان کتاب است. جهانی از فرمولها، نظریهها و تلاش برای کشف قوانین حاکم بر کائنات و از سوی دیگر، جهانی کاملاً ملموس و زمینی؛ دنیای کارگران و پاکبانهایی که پیش از بیداری شهر، کوچهها را جارو میزنند و برای روزی خود عرق میریزند. این فیزیکدان، پلی میان این دو جهان ساخته است. او هر روز صبح، پیچیدهترین نظریههای فیزیک را در یک عمل ساده خلاصه میکند: «محبت، کوتاهترین فاصله میان دو انسان است».
ویدئو به تلخی اشاره میکند که شاید بسیاری از مردم شیراز هنوز از وجود چنین گنجی در همسایگی خود بیخبرند و این، خود بزرگترین درس ماجراست. قهرمان داستان ما نیازی به دیده شدن ندارد. او شهرت را نه در چاپ کتابهایش، که در تبدیل شدن مغازهاش به «پاتوق» امن پاکبانها و کارگران یافته است. پناهگاهی که در آن، پیش از شروع یک روز سخت کاری، برای دقایقی کرامت انسانی و مهربانی بیقید و شرط را تجربه میکنند.
این فیزیکدان شیرازی به ما یادآوری میکند که بزرگترین اکتشافات، همیشه در آزمایشگاههای پیشرفته رخ نمیدهد. گاهی بزرگترین کشف، پیدا کردن راهی برای سیر کردن شکم گرسنهای یا گرم کردن دل خستهای است. او بدون آنکه ادعایی داشته باشد، سختترین قانون هستی را اثبات کرده است: انسانیت، قدرتمندترین نیروی کائنات است.