اعترافات یک لاک‌پشت ایرانی در کانادا (۶) «خودم می‌تونم!»

عصر ایران پنج شنبه 01 آبان 1404 - 16:01
یک نفر به زن پیشنهاد کمک داد. اما زن با قاطعیت رد کرد و گفت "خودم می‌توانم" ! این جمله‌اش را دوست داشتم. اینکه با وجود اضافه ‌وزن، بیماری یا سالمندی هنوز می‌توانند از خانه بیرون بیایند، می‌توانند کار پیدا کنند، خرید کنند و کارهای شخصی‌شان را انجام بدهند یعنی اینکه از زندگی حذف نشده‌اند. 
«اعترافات یک لاک‌پشت ایرانی در کانادا» مجموعه‌ای از جستارهای شخصی درباره تجربه‌ی زندگی در مهاجرت است. این نوشته‌ها نه در پی پررنگ‌‌کردن رؤیاهای فانتزی مهاجرت هستند و نه قصد دارند این انتخاب را یک‌سره نقد یا نفی کنند؛  بلکه صرفاً کوشیده‌ام برداشت‌ها، احساسات و تفاوت‌های زندگی میان دو جغرافیا در جهان را با نگاهی صادقانه ثبت کنم. هر یادداشت پنجره‌ای است رو به تجربیات فردی نویسنده؛ لحظاتی که حضور، تقلا برای سازگاری و کشف سرزمین و فرهنگی تازه را ممکن می‌سازند.

عصر ایران؛ کوثر شیخ نجدی - مینو خانم، بانوی مهربانی است که تقریبا همه‌ی ایرانیان شهر، او را می‌شناسند‌‌. در مرکزی کار می‌کند که وظیفه‌اش کمک به افراد تازه‌وارد (مهاجران) برای نوشتن رزومه شغلی و یافتن کار است. مساله‌ای که در این کشور از هر چیز دیگری حیاتی‌تر است.

 
دوستان ایرانی به دلایلی که نمی‌دانم تا مدتی از معرفی او خودداری می‌کردند. بعضی‌ها‌ی‌شان کلا انکار می‌کردند که کار را مینو خانم برای‌شان پیدا کرده است. بعضی‌ها هم اسمش را می‌دادند، اما آدرس و شماره تلفنش را گم کرده بودند! 
به هر حال مینو خانم را کشف کردم. 
 
مینو خانم می‌گوید خیلی‌ها وقتی برای کار می‌آیند وانمود می‌کنند خیلی خوبند! فکر می‌کنند اینجا هم ایران است که باید کامل‌تر و توانمند‌تر باشی تا در رقابت شغلی برنده شوی (البته بدون در نظر گرفتن پارتی). مثلا پا درد و کمر درد‌شان را قایم می‌کنند. می‌گویند استرس ندارند در حالیکه من می‌دانم اجاره خانه دادن اینجا کار راحتی نیست. یا نمی‌گویند ماشین نداریم. می‌گویند زبان‌مان خیلی خوب است، کامپیوتر هم بلدیم. نمی‌دانند همه‌ی اینها به ضررشان است!
 
اینجا کسی که ناتوانی خاصی دارد را دو سه برابر بیشتر حمایت می‌کنند. اگر خیلی توانمند هستید به این معنی است که کلا به هیچ کمکی نیاز ندارید. 
خلاصه که اینجا راستش را بگویید به نفع‌تان است.
 
یادم آمد در این مدت افراد زیادی را دیده‌ام که از ولیچر برقی استفاده می‌کنند. به مراتب بیشتر از ایران. آیا تعداد افراد کم‌توان در کانادا چند برابر ایران است؟ در حالی‌که جمعیت ایران سه برابر کانادا و مساحتش یک ششم آن است؟‌
اما شاید یک دلیل ساده‌تر دارد. اینکه ساختار اجتماعی جوری طراحی شده که افراد ناتوان‌ یا کم‌توان نه فقط محدود نشوند، بلکه حمایت شوند.
 
محل خروج ویلچر از اتوبوس شهری
 
مثلا همه جا جای پارک معلولین مشاهده می‌شود، که اگر آنجا پارک‌کنید باید منتظر جریمه‌ی چند صد دلاری و نمره‌ی منفی باشید. تمام درها _به دلیل سنگین بودن_ دکمه‌ی خاصی دارند که با فشار آن اتوماتیک باز می‌شوند. در همه‌ی ادارات، کتاب‌خانه‌ها و دانشگاه‌ها بخشی برای انتظار و کاربری افراد با صندلی چرخ‌دار در نظر گرفته شده است. در اتوبوس‌ها قسمت جلویی دارای صندلی‌های تاشو است و مخصوص افراد کم‌توان، سالمند، و مادرهایی که کالسکه دارند.  و اولویت استفاده با اینگونه افراد است. 
 
امروز یک زن که اضافه وزن بسیار زیادی داشت با ویلچرش وارد اتوبوس شد. راننده اتوبوس را خواباند و قسمت شیب‌دار را باز کرد. زن ویلچر را در جای مخصوص پارک کرد و راننده که از جایش بلند شده بود او را با کمربند مخصوص ایمنی بست. 
 
موقع پیاده شدن دوباره همین مراسم تکرار شد و همه صبر کردند تا ویلچر برقی را جلو و عقب کند و بچرخاند و پیاده شود. 
 
یک نفر به زن پیشنهاد کمک داد. اما زن با قاطعیت رد کرد و گفت "خودم می‌توانم" !
 
این جمله‌اش را دوست داشتم. اینکه با وجود اضافه ‌وزن، بیماری یا سالمندی هنوز می‌توانند از خانه بیرون بیایند، می‌توانند کار پیدا کنند، خرید کنند و کارهای شخصی‌شان را انجام بدهند یعنی اینکه از زندگی حذف نشده‌اند. 
یعنی ایرادی ندارد اگر کامل نیستی، یعنی این  کشور برای استفاده‌ی همه‌ی آدم‌ها طراحی شده نه فقط خوشکل‌ها و سالم‌ها!

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.