عصر ایران- کرمیت روزولت افسر اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا بود که در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن، در دفتر خدمات راهبردی ایالات متحده خدمت کرد. وی نوه تئودور روزولت، بیست و ششمین رئیس جمهور آمریکا و رئیس شعبه جنوب غرب آسیا « آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا» یا همان سازمان سیا بود که بعدها نقش اصلی را در تلاشهای سیا برای سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق که منتهی به کودتای ۲۸ مرداد شد ایفا کرد. او در روزهای قبل از کودتا ۳ بار با محمد رضا شاه پهلوی ملاقات کرد تا او را از موفق شدن کودتا مطمئن کند.
کرمیت روزولت

در یکی از این دیدارها او در مورد نحوه اطمینان دادن آیزنهاور رییس جمهور آمریکا و وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا به محمد رضا شاه در مورد پشتیبانی از این کودتا مطالب جالبی را می گوید. این مطلب از کتاب کودتا استخراج شده است که خاطرات کرمیت روزولت است و آن را محسن عسگری جهقی ترجمه کرده و توسط نشر ثالث به زیور طبع آراسته شده است. کرمیت روزولت این گونه می نویسد:
حرفهای بسیاری برای گفتن داشتم. ابتدا از وضعیت خودم گفتم و اینکه چطور به ایران آمدم و داستان «آقای زخم بر سمت راست پیشانی» را تعریف کردم و گفتم نام من در اسناد مرزی آنگونه ثبت شده است. به شاه گفتم به همه افرادی که در ایران ملاقات میکنم با نام جیمز لاکریج معرفی میشوم بجز دو تن که ژنرال زاهدی و مصطفی ویسی هستند و از هویت واقعی من خبر دارند.

خبر داشتم که ژنرال زاهدی گزینه مطلوب شاه برای جانشینی مصدق است. اما مهمترین نکتهای که عرض کردم این بود که: «من به نمایندگی از چرچیل و آیزنهاور خدمت شما رسیدهام. برای اطمینان از این موضوع رئیس جمهور آیزنهاور شخصاً نمایندگی بنده را با بیان یک جمله در سخنرانی فردا در سانفرانسیسکو تأیید میکنند. این سخنرانی در کمتر از ۲۴ ساعت آینده ایراد میشود و رئیس جمهور این جمله را میگویند.
نخست وزیر چرچیل نیز با رادیو بی بی سی هماهنگ کرده است که در اعلام نیمه شب بی بی سی تغییری جزئی داده شود تا حضرت عالی از این بابت خیالتان راحت باشد. فردا شب گوینده بی بی سی به جای آن که بگوید الان نیمه شب است خواهد گفت: الان (مکث) دقیقاً نیمه شب است.»

شاه گفت:«همین که شما را شناختم واقعا نیازی به این تأييدات نیست. اما در نهایت هر دو توافق کردیم کار براساس آنچه برنامهریزی شده است پیش برود و هر دو طرف به آن متعهد باشیم. شاه با لبخندی گفت: «گمان میکنم دوستان شما هم با جانشینی فضلالله زاهدی به جای دکتر مصدق موافق هستند.»
من جواب دادم: «بله قربان، همین طور است. البته بریتانیاییها اول زیاد راضی نبودند چون او را در زمان جنگ دوم در اصفهان دستگیر کرده بودند و زاهدی تا پایان جنگ در اصفهان در اسارت انگلیسیها بود.»
شاه جواب داد: «بله به خاطر دارم. افسری که او را دستگیر کرده بود فيتسروی مکلین نام داشت که بعدها سفرنامهاش را در شوروی چاپ کرد و سپس به خدمت میلییشویچ... نه ببخشید تیتو در یوگسلاوی درآمد.»
و بدین ترتیب محمد رضا شاه نسبت به موفقیت کودتا دلگرم شد.