مهر ماه را به خاطر بسپارید. در مهر ۱۴۰۴، وقتی آخرین نیسان وانت آبی از خط تولید زامیاد در ساوه پایین آمد، در واقع بخشی از هویت جادههای ایران برای همیشه رو به تغییر نهاد.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، نیسان وانت، که از سال ۱۳۴۹ شمسی با نام زامیاد ۲۴ وارد زندگی ایرانیان شد، بیش از یک ماشین بود؛ نمادی از استقامت، خشونت جادهای و نوستالژی عمیق بود که در قلب فرهنگ عامه ریشه دوانده است. نیسان آبی، با غرش موتورش، بوقهای بلند و شعارهای نوشتهشده روی بدنهاش، به افسانهای تبدیل شد که حالا با آمدن زامیاد EX، وانتی مدرن با سیستمهای ایمنی پیشرفته، به تاریخ میپیوندد. در این گزارش، به دلایل شهرت نیسان به خشونت، نوستالژی سواری پشت آن و فرهنگ شعارهای حکشده بر بدنهاش میپردازیم.
چرا نیسان خشن بود؟
نیسان آبی به دلایل فنی و فرهنگی به نماد خشونت جادهای معروف شد. موتور قدیمی ژاپنی آن (ساخت دههی ۱۹۷۰) شتابگیری کندی داشت، بهویژه وقتی بار سنگینی مثل گونیهای گندم یا هندوانه حمل میکرد. کم کردن سرعت، بهخصوص در سربالاییها، برای رانندگان دردسر بزرگی بود، چون شتابگیری دوباره زمانبر و دشوار بود. یکی از کاربران توییتر (X) نوشته: «نیسان آبی اگه سرعتشو از دست بده، انگار باید یه گله فیل هلش بده تا راه بیفته!» به همین دلیل، رانندگان ترجیح میدادند با سرعت ثابت، حتی اگر خطرناک بود، در وسط جاده حرکت کنند و با بوقهای بلند راه را باز کنند. این رفتار، که ریشه در محدودیتهای فنی داشت، در ذهن دیگران به خشونت و بیاعتنایی به قوانین ترجمه شد.

البته از نظر فرهنگی، بدنهی محکم و شاسی پولادی نیسان به رانندگان اعتمادبهنفس زیادی میداد. اگر ماشینی با نیسان برخورد میکرد، معمولاً نیسان با یک خراش کوچک به راهش ادامه میداد، در حالی که ماشین مقابل – مثلاً پراید – آسیب جدی میدید. قدرت، همراه با بیخیالی رانندگان – که اغلب ماشینهای زنگزده و کهنهشان را فقط ابزار کار میدیدند – باعث میشد نیسان با جسارت بیشتری در جادهها حرکت کند. رانندگان، که عمدتاً از قشر کارگر بودند و تحت فشار اقتصادی و جادههای ناهموار رانندگی میکردند، با سبقتهای ناگهانی و حرکات خطرناک، نیسان را به غولی بیملاحظه تبدیل کردند. یکی در فضای مجازی نوشته: «نیسان آبی یعنی رانندهای که باید تا شب بارشو برسونه، وگرنه نون زن و بچهش گیر نمیکنه. واسه همین راه باز میکنه، حتی اگه خطرناک باشه.»
نوستالژی پشت نیسان؛ خاطرات جاده و باد
نیسان آبی برای بسیاری از ایرانیان، بهویژه بچههای دههی ۶۰ و ۷۰، نماد خاطرات شیرین کودکی و جوانی است. سوار شدن روی باربند نیسان، بهخصوص در جادههای روستایی و شهرهای کوچک، تجربهای فراموشنشدنی بود. بچهها روی گونیهای هندوانه یا کاه مینشستند، باد موهایشان را شانه میکرد و خندههایشان با صدای موتور در هم میآمیخت. یکی از کاربران نوشته: «پشت نیسان عمویم، تو راه رشت، انگار تو بهشت بودم. هندوانه میخوردیم و باد موهامونو میبرد.» این تجربه، برای بسیاری، نماد آزادی و بیخیالی بود؛ لحظهای که دنیا فقط جاده و خنده بود. نیسان در این خاطرات، نه فقط ماشین، که فضایی برای دورهمی و شادی بود – از سفرهای خانوادگی به شمال تا جابهجایی اثاثیهی عروسی در روستا.
فرهنگ عامه روی بدنهی آبی
یکی از بارزترین ویژگیهای نیسان آبی، نوشتهها و شعارهایی بود که رانندگان روی بدنه، باربند یا شیشهی عقب آن حک میکردند. این شعارها، که اغلب با خط نستعلیق یا فونتهای درشت و حتی زمخت نوشته میشدند، ترکیبی از طنز، عشق، عرفان و فلسفهی زندگی بودند و نیسان را به تابلویی از فرهنگ عامه ایرانی تبدیل کردند. این نوشتهها، داستان راننده و نگاهش به زندگی را فریاد میزدند و به بخشی از حافظهی جمعی ایرانیان تبدیل شدند.

نمونههایی از شعارهای واقعی که روی نیسانها دیده شدهاند:
«یا علی، دریاب مردان خدا را»
«عشق یعنی یه نیسان پر از هندوانه»
«بوق نزن، عاشقم»
«جهان در دستان من است، نیسان زیر پای من»
«روزهای خوب نزدیکه، درگیر کاراشیم»
این شعارها، که از جادههای شمال تا کویرهای جنوب دیده میشدند، نیسان را به کتابی متحرک از فرهنگ عامه تبدیل کردند. هر نوشته، انگار قصهای از راننده، بارش و جادهاش بود.
پایان یک عصر
با توقف تولید نیسان آبی و جایگزینی آن با زامیاد EX، که مجهز به ABS، ESP و دوربین عقب است، جادههای ایران انگار چیزی کم دارند. EX شاید ایمنتر و مدرنتر باشد، اما نمیتواند جای نیسان آبی را پر کند – ماشینی که با خشونتش، نوستالژی پشت باربندش و شعارهای روی بدنهاش، بخشی از هویت ایران بود. نیسان خاموش میشود اما فراموش نه.