خبرگزاری مهر، گروه سیاست: با مواضع رسمی چین و روسیه مبنی بر فقدان وجاهت حقوقی برجام و پایان رسمی قطعنامه ۲۲۳۱، برای نخستینبار در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل، نظام تصمیمگیری این نهاد با یک تغییر پارادایمی مواجه شده است؛ تحولی که نهتنها مشروعیت برجام، بلکه اقتدار غرب در سازوکارهای بینالمللی را نیز به چالش کشیده است.
شکاف عمیق در میان اعضای دائم شورای امنیت، پایان قطعنامه ۲۲۳۱ در اکتبر ۲۰۲۵ و اعلام مواضع رسمی چین و روسیه مبنی بر بیاعتباری حقوقی اسنپ بک، نشانهای روشن از آغاز یک دوره جدید در مناسبات قدرت در شورای امنیت است. این در حالی است که ایالات متحده و سه کشور اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) همچنان تلاش دارند تا محدودیتهای مرتبط با ایران را بهصورت یکجانبه و خارج از سازوکار شورا تمدید کنند؛ اقدامی که با اصول بنیادین حقوق بینالملل و اختیارات نهادهای سازمان ملل در تضاد است.
به این ترتیب، نهادی که مأموریت آن حفظ صلح و امنیت بینالمللی است، اکنون در درون خود با شکافی سیاسی و حقوقی کمسابقه مواجه شده است.
قطعنامه ۲۲۳۱ بهعنوان پشتوانه حقوقی برجام، چارچوب رفع تحریمها و جدول زمانبندی تعهدات را مشخص کرده بود. با خروج یکجانبه آمریکا در سال ۲۰۱۸ و ناتوانی اروپا در اجرای تعهدات، بنیان الزامآور این توافق از میان رفت. از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی که طرفهای مقابل از اجرای تعهدات خود سر باز زدهاند، دیگر هیچ الزام حقوقی یا سیاسی برای پایبندی یکجانبه تهران وجود ندارد.
تأیید موضع ایران از سوی دو عضو دائم شورای امنیت، چین و روسیه، در واقع مهر پایانی بر حیات حقوقی برجام و فروپاشی مبنای سابق نظم غربمحور در حوزه عدم اشاعه است.
افول اقتدار غرب در سازوکارهای بینالمللی
اختلاف اخیر در شورای امنیت را نمیتوان صرفاً یک مناقشه فنی قلمداد کرد؛ بلکه این شکاف نشانهای از گذار ساختاری در نظم جهانی پس از تحولات اوکراین و غزه است.
نظم بینالمللی دیگر تکقطبی نیست و مفاهیمی چون «مشروعیت بینالمللی» یا «تعهد الزامآور» دیگر در انحصار غرب قرار ندارد.
مواضع مسکو و پکن، بیانگر تضعیف انحصار غرب بر نهادهای بینالمللی و بازتعریف توازن قدرت در سطح جهانی است؛ وضعیتی که میتواند مسیر شکلگیری نظمی چندقطبی و مبتنی بر عدالت بینالمللی را هموار سازد.
ایران در واکنش به این تحولات، چند محور اساسی را مورد تأکید قرار داده است:
اول اینکه تعهدات بینالمللی زمانی معنا دارد که توازن منافع و تعهدات رعایت شود.
نکته دوم، برجام با خروج آمریکا و بیعملی اروپا عملاً از کارکرد تهی شده است.
نکته سوم، پایان قطعنامه ۲۲۳۱ آغاز مرحلهای تازه از تعامل فعال و متوازن ایران با جهان در چارچوب نظم چندقطبی است. از نگاه تهران، غرب نمیتواند با حفظ ظاهریِ یک قطعنامه منقضی، سیاست فشار و تحریم را ادامه دهد؛ چراکه چنین رویکردی نهتنها فاقد مبنای حقوقی است، بلکه از نظر سیاسی نیز اثرگذاری خود را از دست داده است.
چشمانداز آینده؛ از شورای امنیت تا نظم نوین جهانی
تحولات اخیر مشروعیت شورای امنیت را در سطحی بنیادین زیر سوال برده است. وقتی اعضای دائم شورا درباره اعتبار مصوبات پیشین خود به اجماع نمیرسند، اقتدار سنتی این نهاد نیز در حال فروپاشی است.
در بلندمدت، این شکاف میتواند بستر شکلگیری سازوکارهای نوین همکاری و امنیت بینالمللی، خارج از ساختار سنتی سازمان ملل را فراهم کند. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران با عضویت در ائتلافهای چندجانبه مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای، فرصت آن را دارد تا نقش فعالتری در طراحی نظم نوین جهانی ایفا کند؛ نظمی که در آن، موازنه قدرت و عدالت بینالمللی جایگزین انحصار غرب خواهد شد.
تحولات اخیر پیرامون برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، فراتر از یک پرونده هستهای، به نمادی از تغییر توازن قدرت در نظام بینالملل تبدیل شده است. شکاف در شورای امنیت، آغاز عصری تازه است که در آن، مشروعیت جهانی نه در واشنگتن و لندن، بلکه در توازن میان شرق و غرب تعریف خواهد شد.










