ترک قدرت و تبدیلشدن به اپوزیسیون
در روزهایی که کشور بیش از هر زمان دیگری به حفظ همبستگی داخلی و تقویت روابط راهبردی با شرکای کلیدی خود همچون چین و روسیه نیاز دارد، اظهارات اخیر حسن روحانی و محمدجواد ظریف درباره مسائلی چون مجلس، برجام و مکانیسم اسنپبک، میتواند به این همبستگی ملی و روابط خارجی کشور آسیب وارد کند. بیژن عبدالکریمی، متفکر و استاد فلسفه گفت و گویی را با سایت ایسکانیوز درباره ریشه مواضع عجیب این افراد انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* در این شرایط حساس که کشور با اسرائیل و آمریکا درگیر است، هرگونه ایجاد تفرقه در فضای داخلی و هرگونه تضعیف حاکمیت، بههیچوجه به نفع کشور نیست. در این مقطع زمانی، کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند همدلی، انسجام و وحدت میان نهادهای مختلف است.
* عجیب است که در چنین مقطعی، برخی جریانهای داخلی بهجای تمرکز بر منافع ملی، اختلافات سیاسی و جناحی را پررنگ میکنند و با اظهارات و رفتارهای تنشزا، کشور را در شرایط دشوارتری قرار میدهند. متأسفانه این رویکرد باعث میشود که دشمنان خارجی از این شکافها سوءاستفاده کرده و فشارهای خود را افزایش دهند.
* برخی از چهرههای سیاسی تا زمانی که در قدرت حضور دارند، خود را وفادار به نظام و مدافع ساختار حاکم معرفی میکنند اما بهمحض کنار رفتن از مسئولیت، در جایگاه منتقد و گاه حتی در مقام اپوزیسیون ظاهر میشوند. متأسفانه این رفتار در میان سیاستمداران ما به یک الگوی تکرارشونده و حتی میتوان گفت «فرمول ثابت» تبدیل شده است.
* این پدیده صرفاً یک رفتار فردی نیست بلکه نشانهای از یک نقطهضعف عمیق در ساختار سیاسی کشور است. نظام سیاسی ما بهرغم وجود سازوکارهای نظارتی شورای نگهبان و نهادهای بالادستی، بهتدریج از نیروهای وفادار و کارآمد تهی شده است. نتیجه این روند آن است که برخی از کسانی که خود از بنیانگذاران یا مدیران ارشد نظام بودهاند، اکنون به صف منتقدان تندرو پیوستهاند و در مواردی حتی از اپوزیسیون خارجنشین نیز با نظام سیاسی کشور تندتر و ناجوانمردانهتر برخورد میکنند.
* کشور ما به شدت از کمبود رجال سیاسی برخوردار از پشتوانه فکری و نظری رنج میبرد. متأسفانه بسیاری از چهرههای سیاسی کنونی فاقد بنیانهای تئوریک منسجم هستند و مواضع خود را صرفاً بر اساس شرایط لحظهای و موقعیتهای مقطعی اتخاذ میکنند، بدون آنکه از یک چارچوب نظری مشخص و مدون پیروی کنند. چهرههای سیاسی که فاقد پشتوانه نظری و تئوریک هستند، اغلب مواضع خود را بر اساس منافع شخصی، گروهی یا فشارهای سیاسی لحظهای تنظیم میکنند. این امر نهتنها به بیثباتی در تصمیمگیریهای کلان منجر میشود، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی و قانونگذاری را نیز خدشهدار میکند.
* برای ارزیابی عیار سیاسی یک چهره یا جریان سیاسی، باید از آنها پرسید که مجلس در نظام فکری و اندیشه سیاسیشان چه جایگاهی دارد؟ آیا مجلس را صرفاً نهادی تشریفاتی میبینند یا آن را بهعنوان رکنی اساسی در ساختار حکمرانی و تصمیمگیری ملی تلقی میکنند؟ پاسخ به این پرسش میتواند عمق تفکر سیاسی و تعهد افراد به اصول دموکراتیک و قانونی را آشکار کند.
* این موضوع یک توهم سیاسی بود که برخی جریانهای غربگرا در کشور ایجاد کردند و اجازه ندادند پیوندهای ایران با چین و روسیه بهطور محکم شکل بگیرد. این مبنا اشتباه بود و جریانهای غربزده مانع شدند که در شرایطی که ایران با غرب درگیر بود، بتواند روابط استراتژیک خود را با چین و روسیه تقویت کند و همکاریهای دوجانبه و چندجانبه در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی را مستحکم کند.
* متأسفانه این جریانها موضوعاتی متوهمانه مانند روسوفیل بودن، گرایش به چپ یا کمونیست بودن را وارد کشور کردند و کسانی که این موضوعات را مطرح میکنند، نشان میدهند که درکی واقعی از شرایط حساس کنونی ندارند. در شرایطی که مکانیسم ماشه اجرا شده و ایران با اسرائیل درگیر است، هرگونه تضعیف حاکمیت ملی و ضربه زدن به روابط با شرکای استراتژیک، عملاً به منافع ملی لطمه میزند و میتواند باعث آسیبپذیری بیشتر کشور در برابر فشارهای بینالمللی شود. اظهارات نسنجیده برخی چهرههای سیاسی سابق، علاوه بر ایجاد تنش در فضای داخلی و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی، میتواند به فرصتطلبی دشمنان خارجی منجر شود.
******
دلسوزانه با آقای رئیسجمهور
روزنامه وطنامروز نوشت:
این روزها اظهارات مسعود پزشکیان، مبنی بر اینکه در ابتدا قصدی برای رسیدن به مقام ریاستجمهوری نداشته و هدف اصلیاش افزایش مشارکت در انتخابات بوده، محل تامل شده است؛ چه، او این کلمات را برای بار چندم تکرار کرده است. این سخنان اگرچه از جنبه انسانی میتواند نمودی از صداقت و شفافیت تلقی شود اما در عرصه خطیر سیاست و مدیریت کلان کشور، ابهامات و پرسشهای عمیقی را به همراه دارد و شکاف میان فرد نامزد و مسؤولیت یک رئیسجمهور را نمایان میکند. پزشکیان که با سابقه وزارت و نمایندگی مجلس شناخته میشد، خود را در موقعیتی یافت که فراتر از برنامهریزی و آمادگی اولیهاش بود. این وضعیت، تناقضی درونی را به تصویر میکشد: نیتی خیرخواهانه برای تقویت مشروعیت نظام از طریق افزایش مشارکت که در عمل به مسؤولیتی عظیم بدل شده است که شاید برای آن تمهیدات دقیقی اندیشیده نشده بود. او حتی در زمان ثبتنام برای نامزدی نیز اعلام کرده بود برای ایجاد «مشارکت پرشور» وارد عرصه رقابت شده است. این رویکرد، در حالی که میتواند بیانگر دوری از قدرتطلبی باشد، این نگرانی را ایجاد میکند که برنامهمحوری جای خود را به بداههپردازی در مواجهه با چالشهای بزرگ کشور بدهد.
این وضعیت شباهتهایی به پدیده «سندروم ایمپاستر» یا «احساس نااهل بودن نسبت به نقش» دارد. در این حالت، فرد به رغم کسب اقبال و محبوبیت نسبی، ممکن است خود را برای جایگاه جدیدش کاملاً آماده نبیند. چنین احساسی میتواند تصمیمگیریها را محتاطانه و همراه با تردید کند. این خطر وجود دارد که فرد، به جای ایفای نقش «راننده تحولات» در جایگاه «مسافر وقایع» قرار گیرد و به جای کنشگری فعال، صرفا نظارهگر باشد. پزشکیان امروز با واقعیتی غیرمنتظره و مسؤولیتی بسیار سنگینتر از نیت اولیه خود روبهرو است. صداقت او در بیان این حس، هرچند قابل احترام است اما میتواند ناخواسته تردیدهایی را در بدنه جامعه و ساختار سیاسی ایجاد کند. اعتماد عمومی در عرصه سیاست، بیش از آنکه بر نیات افراد استوار باشد، بر تصور جامعه از ثبات، قاطعیت و توانمندی فرد بنا میشود. زمانی که یک رئیسجمهور اعلام میکند «برای ریاست نیامده بودم»، ناهمخوانی عمیقی میان تصویر ذهنی مردم از یک رئیسجمهور آماده و واقعیت درونی او شکل میگیرد. این امر بویژه در شرایطی که کشور با بحرانهای اقتصادی - اجتماعی متعدد روبهرو است، میتواند به تضعیف حس ثبات و امید منجر شود. مردم انتظار دارند رئیسجمهوری که سکان هدایت کشور را در دست میگیرد، نه تنها خواهان این جایگاه، بلکه آماده و مجهز برای پذیرش مسؤولیتهای طاقتفرسای آن باشد.
برای عبور از این چالش، پزشکیان نیازمند گذار آگاهانه و سریع از مرحله «تردید در نقش» به مرحله «تعهد قاطع به مسؤولیت» است. او باید به افکار عمومی و نخبگان سیاسی نشان دهد نیت اولیهاش برای افزایش مشارکت، اکنون در قالب برنامههایی مدون و تصمیماتی کارآمد برای حل مشکلات کشور تجلی خواهد یافت. صداقت، هرچند یک فضیلت اخلاقی ارزشمند است اما برای مدیریت کشور کافی نیست. جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به عملگرایی، ثبات و برنامهریزی مدون نیاز دارد. برای بازسازی این تصویر، دولت پزشکیان باید با شفافیت بیشتری اهداف، اولویتها و سیاستهای اجرایی خود را تشریح کرده و با تشکیل تیمی منسجم و کارآمد، نشان دهد توانایی تبدیل نیتهای خیرخواهانه به دستاوردهای ملموس را دارد. در غیر این صورت، این خطر وجود دارد که روایت «پیروزی بدون برنامه» در اذهان باقی بماند و دولت به نمادی از ناپایداری سیاسی تبدیل شود؛ یعنی رئیسجمهوری که نه از دل یک اراده معطوف به قدرت و برنامهریزی، بلکه در کوران حوادث به جایگاه ریاست پرتاب شده است.
******
افزایش قیمت بنزین یعنی فشار مضاعف بر مردم
روزنامه قدس نوشت:
در روزهای اخیر اظهارات مختلفی در دفاع از اصلاح نرخ بنزین به گوش میرسد. رییس جمهور بارها تکرار کرده بنزین باید گران شود، اما این تصمیم یکشبه نخواهد بود. محمدباقر قالیباف رییس مجلس هم میگوید: «بنزین را لیتری ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان میخریم و لیتری ۲ تا ۳ هزار تومان میفروشیم؛ اگر مصرف را بهینه کنیم، ۵ تا ۶ میلیارد دلار به ظرفیت سرمایهگذاری کشور اضافه میشود». برخی دیگر از نمایندگان هم معتقدند بنزین ۱۵۰۰ تومانی برای مصرفکنندگان حتی از هزینه انتقال هر لیتر هم کمتر تمام میشود و دولت به ازای هر لیتر بنزین کمتر از ۲۰۰ تومان درآمد دارد که با توجه به افزایش روزافزون مصرف، چاره ای جز افزایش قیمت بنزین در بودجه ۱۴۰۵ ندارد.
سخنگوی کیمسیون انرژی هم میگوید: «قانون پیشتر این اختیار را به دولت داده است که با توجه به شرایط اگر بخواهد اصلاحی در قیمت حاملهای انرژی انجام دهد، این اختیار را دارد، اما اینکه بخواهد انجام شود یا نشود این دست دولت و تابع شرایط است. دولت مصوبهای داشته که شامل موارد متعددی از جمله اصلاح قیمتهاست. با توجه به اینکه در این مصوبه پیشنهادی مطرح شده اصلاح قیمتها در هر سال متناسب با نرخ تورم سال گذشته باشد و با تأیید هیئت وزیران اجرا شود، اما هیچ نرخ مشخصی تعیین نشده و هیچ عددی برای افزایش قیمت بنزین در این مصوبه وجود ندارد».
احسان سلطانی، یک پژوهشگر اقتصادی در واکنش به چنین تحلیلهایی تأکید میکند: «در شرایطی که تورمهای پیدرپی، رمق معیشت خانوارها را گرفته و جامعه نسبت به تصمیمهای ناگهانی حساستر از همیشه است، دولت فعلاً باید دست نگه دارد و منتظر زمان مناسبتری برای بازکردن پرونده پرالتهاب قیمت سوخت باشد».
او اضافه میکند: «این شایعهها از درون دولت یا اطراف آن تغذیه میشود. به نظر میرسد برخی چهرههای اقتصادی دولت علاقهمند به اجرای این تصمیماند، اما حاکمیت به دلیل تجربههای ناموفق گذشته هنوز با آنها همراهی نکرده است، با این حال، فشار برای اجرای طرح وجود دارد».
سلطانی ادامه میدهد: «باید چند نکته را همزمان در نظر گرفت. ما پیشتر هر پنج یا هفت سال یکبار شوک قیمتی ارز داشتیم، اما حالا فاصله این شوکها به ۶ماه رسیده است و هر بار شدت بیشتری دارد. اگر به نوسانهای اخیر دقت کنید، میبینید که در کمتر از چند ماه، قیمت ارز جهشهایی داشته که اندازهاش از رشد دستمزدها بیشتر بوده است. یعنی هر بار، قدرت خرید مردم بیشتر فرسوده میشود، بیآنکه درآمدشان ترمیم شود. وقتی نرخ ارز بالا میرود، همه کالاها گران میشوند، حتی اگر ارتباط مستقیمی با دلار نداشته باشند. در شرایطی که قیمتها در اثر شوکهای ارزی و بعد هم جنگ ۱۲ روزه، بهشدت بالا رفته است، صحبت از افزایش قیمت بنزین معنایی جز فشار مضاعف بر مردم ندارد».
******
سخنان روحانی به ضرر منافع ملی است
روزنامه جوان نوشت:
دوگانهسازی این روزهای رؤسای جمهور اسبق (محمدخاتمی و حسن روحانی) که در فضای مجازی بسیار خبرساز شده، با هر انگیزه و غرضی صورت گرفته باشد، یقیناً خروجی آن هر چه باشد، نه تنها انسجام و اتحاد ملی نیست که اتفاقی علیه این دو است؛ اتحاد و انسجامی که به اذعان همه صاحبنظران، یکی از بزرگترین و بلکه مهمترین مانع رژیمصهیونیستی و امریکا در پیگیری اهداف جنایتکارانه علیه ایران بود و در نهایت به شکست آنها در جنگ ۱۲ روزه انجامید. دشمن نیز با درک این انسجام ملی و البته قدرت موشکی نیروهای مسلح بود که ملتمسانه دست به دامن امریکا و خواستار آتشبس شد. اکنون آیا رواست آنچه دشمن نتوانست کوچکترین خدشهای به آن وارد کند، با سخنان و مواضع غیرمسئولانه به آن چنگ بیندازیم؟ آیا این بازی در زمین دشمن نیست؟
حسن روحانی، رئیسجمهور اسبق و خالق رکود دهه ۹۰ که به شهادت نظرسنجیهای رسمی، در سال پایانی دولتش به پایینترین نصاب محبوبیت در میان رؤسای جمهور پس از انقلاب رسید و به کمتر از ۱۰ درصد سقوط کرده بود، چندی پیش خود را نماینده اکثریت ملت جا زده و گفته بود: «این ملت در جنگ ۱۲روزه با همه قدرت در کنار ایران ایستاد. چطور به حماسه ملت پاسخ بدهیم؟ یعنی هر چه بار هست بر گُرده اکثریت مردم باشد و هر چه امتیاز هست برای اقلیت کوچک باشد؟! اینکه معنی ندارد».
او سپس در توییتی با یک دوگانهسازی دروغین از ملت و حاکمیت، صراحتش را بیشتر کرد و نوشت: «این ملت در جنگ ۱۲روزه با همه قدرت در کنار ایران ایستاد، نه در کنار ما حاکمان. فکر میکنیم اینها آمدند به سمت ما و دست روی سینه گذاشتند و گفتند شما خیلی آدمهای خوبی هستید، ما اشتباه میکردیم. نه! دست روی سینه گذاشتند در برابر ایران، تمامیت ارضی و منافع ملی»
******
دیکتاتورهای کوچک، مجلس را به توپ بستند
روزنامه کیهان نوشت:
دیکتاتورهای کوچک برای دستیابی به «قدرت مطلقه» و «اراده بیحد و حصر»، منتخبین مردم و کارکرد مجلس را به عنوان مزاحم تلقی کرده و با اسم رمز «لیاخوف» مجلس را به توپ بستند. سید حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی اخیراً با حضور در برنامه «سپهر سیاست» در پاسخ به سؤال مجری برنامه در خصوص «وفاق» بیان داشت: «وفاق یعنی فرار از شرّ مجلس»!
به نظر میرسد این طیف سیاسی برخلاف شعارهای فریبنده خود که بر دموکراسی و مردمسالاری تاکید میکند، خواهان قدرت بیحد و حصر، بدون نظارت و در صورت خطا بدون بازخواست هستند؛ از اینرو وجود و فعالیت مجلس شورای اسلامی به عنوان یک نهاد تقنینی-نظارتی را برنتابیده و این قوه را به عنوان مزاحم تلقی میکنند. از سوی دیگر واژه «وفاق» که به شعار دولت چهاردهم مبدل گشت در اصطلاح به معنای «همگرایی»، «همدلی» و «همکاری» است؛ اما دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی این واژه را «حذف» معنا میکند. این طیف فکری خواهان «فلج کردن» مجلس است به این معنا که نماینده و جایگاه نمایندگی را از وظایف خود (نظارت، تقنین، تذکر) دور کند؛ بنابراین هدف و نیت طیف سادشده تضعیف، تخریب و حذف مجلس است.
آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و رئیس جبهه اصلاحات ایران نیز با همین هدف و برای تشریح دورنما و نقشه جناح خود در قبال مجلس نوشت: «لیاخوف فقط یک نام در تاریخ ایران نیست!» به نظر میرسد پیام آذر منصوری و همزمانی این پیام با اظهارات نسنجیده مرعشی مبنی بر «کم کردن شر مجلس»، «اسم رمز» عملیات حمله به مجلس و نمایندگان باشد.
طیف مدعی اعتدال- اصلاحات دست در دست یکدیگر نهاده تا با ارائه آمار غلط و جنجالی علیه نهاد تقنینی فضاسازی کنند و دستگاه قانونگذاری را یا حاشیهسازی از کارکرد و وظایف خود دور یا از ریل خارج کنند. هدف دیگر این طیف ایجاد شبهه و شک در اذهان عمومی نسبت به کارویژه مجلس است در همین راستا، رئیس دولت موسوم به تدبیر و امید با اتکا به آماری که شبیه به آمال و آرزوهای شخصی است، گزارههایی مجعول و غلط مبنی بر مخالفت مردم با کلیه تصمیمات و قوانین مصوب را به خورد جامعه میدهد.
به هر ترتیب، طیف یادشده قصد دارد تا با حذف یا عقیم کردن نهاد تقنینی در امور اجرائی یکهتازی کند؛ به عبارت دیگر اراده و قدرت مطلقه (دیکتاتوری) یکی از آرزوهای دیرین این طیف است که در نبود نظارت و بازخواست مجلس محقق خواهد شد. در مجموع، دیکتاتورهای کوچک برای دستیابی به «اراده بیحد و حصر» ضمن نادیده گرفتن کلام امام مبنی بر «مجلس در راس امور است» خواهان تکرار تجربه لیاخوف شدند، تجربهای که این بار با تخریب و ترور شخصیت نمایندگان در حال اجرا است و چیزی از به توپ بستن بهارستان کم ندارد.
******
پراکندهگویی در آستانه چرخش های بینالمللی؛ زیدآبادی و سوءتفاهم راهبردی
سایت فردانیوز نوشت:
انتقاد محمد باقر قالیباف از حسن روحانی و محمد جواد ظریف بازخوردهایی در فضای سیاسی و رسانه ای داشته است . احمد زیدآبادی در واکنشی به این سخنان نوشته است: «چگونه اظهارنظر دو مقام اسبق میتواند مسیر همکاری با روسیه را لطمه بزند؟»
برای پاسخ به این سوال اول باید بدانیم سخن محمدباقر قالیباف نه حمله شخصی است و نه تحمیل عقیده، بلکه اظهاری از ضرورت وحدت ملی و حمایت از مسیر دیپلماسی ایران در صحنه بینالمللی است. وقتی او از مواضع رئیسجمهور و وزیر خارجه اسبق انتقاد میکند، این انتقاد در راستای تأکید بر منافع ملی و ثبات راهبردی کشور است، نه تهدید حقوقی یا فردی علیه کسی.
شما نوشتهاید که چگونه اظهارنظر دو مقام سابق میتواند به مسیر همکاری لطمه بزند و پرسیدهاید که روسها آیا سکوت شهروندان ایرانی را شرط همکاری خود قرار دادهاند. این پرسش نشان میدهد که یکی از مهمترین مفاهیم سیاست بینالمللی، یعنی پیامد تصمیمات جمعی و اثر نمادین اظهارنظرها بر قدرت چانهزنی ملی، هنوز به درستی فهم نشده است. هر سیاست خارجی موفق، به میزان هماهنگی و انسجام داخلی وابسته است. اگر در نقطهای حساس، صداهای مختلف داخلی مسیر واحد راهبردی را مخدوش کنند، نه اینکه روسها یا چینها کاری کنند بلکه این خود ضعف انسجام ملی است که میتواند فضای تصمیمگیری را برای طرف مقابل مبهم و متزلزل کند.
در نگاه تاریخی هم، این مسئله تازه نیست. هرگاه ایران توانسته است از تحریمها و فشارهای خارجی عبور کند، نتیجه وحدت کلمه و انسجام در دیپلماسی و سیاست داخلی بوده است. تجربه انقلاب و دوران پس از آن نشان داده که شکافهای داخلی، حتی اگر کوچک و صرفاً در حوزه اظهارنظرهای نظری باشد، میتواند منافع بزرگ ملی را تحت الشعاع قرار دهد. این همان نکتهای است که قالیباف در سخنان خود بر آن تأکید کرده است: نه حمله به افراد، بلکه تاکید بر کارکرد جمعی و اثر وحدت بر دستاوردهای بینالمللی.
نکته دیگر اینکه اظهارنظر مقامهای سابق، هرچند از نظر حقوقی بیاثر است، اما در عرصه سیاسی و رسانهای اثرگذار است. دیپلماسی بینالمللی همیشه بر پایه تصویر، اعتماد و فهم مشترک شکل میگیرد، و وقتی در مقطع حساسی مانند مسیر همکاری با روسیه و حمایت شرکای جهانی، اظهارنظرهای پراکنده باعث ابهام یا تردید در نگاه خارجی شود، این یک واقعیت سیاسی است، نه یک بزرگنمایی یا تجاوز به آزادی بیان.
******
حمله به قالیباف
برخی چهرهها و رسانههای جریان اصلاحطلب که خواستار تسلیم بیقید و شرط ایران مقابل آمریکا هستند و حتی پس از جنگ ۱۲ روزه و حمله آمریکا به ایران باز هم بر طبل مذاکره و توافق به هر قیمتی کوبیدهاند، از روز گذشته حملات سنگین خود را علیه مجلس و نمایندگانی آغاز کردهاند که چرا مواضع حسن روحانی و محمدجواد ظریف را مورد نقد قرار دادهاند. برخی نمایندگان مجلس از جمله محمدباقر قالیباف که مواضع اخیر روحانی و ظریف را به ضرر منافع ملی و روابط راهبردی ایران و روسیه قلمداد کردهاند، در نوک پیکان اتهامات و هجمههای این افراد قرار دارند. http://mci.ir/-PURIFQ
یاسر هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی با عنوان «انعکاس صدای تاریخ قاجاری از مجلس!» مدعی شده: «وقتی رئیس مجلس ایران با لحنی هشدارآمیز از «لطمه همکاری با روسیه» سخن میگوید ، انگار انعکاس صدای ناهنجار تاریخ قاجاری است که از لابهلای کلمات برمیخیزد تا به دلسوزان ملی هشدار دهد که مبادا باز املای سفارت ، انشای سیاست شود. با جمله شگفتانگیز «مواضع حسن روحانی و محمدجواد ظریف به همکاریهای ایران و روسیه لطمه زده است»، چنان بوی کهنگی تاریخ در فضا پیچد که گویی تاریخ ایران در تقویم دهکده جهانی سال ۲۰۲۵ به جای همراهی با دنیای مدرن، در چرخشی عجیب به روزگارانی برگشت که سایهٔ سرد سفارت روس و انگلیس چنان بر دیوار سیاست ایران سنگینی میکرد که شاه شهید قاجاری! [ناصرالدین شاه] پس از دسیسه روسی-انگلیسی با مهدعلیایی در شهادت امیرکبیر ، در توصیف آن دوران میگوید: «به جنوب میخواهم بروم باید از کنسول انگلیس اجازه بگیرم و به شمال میخواهم بروم باید از کنسول روسیه اجازه بگیرم، ای مرده شوی این سلطنت را ببرد».
در اوراق دفتر تاریخ ایران وقتی به ۲۵ تیر سال ۱۲۸۸ می رسیم، محمدعلیشاه پس از شکست از نیروهای مشروطهخواه، از کاخ گلستان گریخت و به سفارت روسیه در زرگنده پناه برد، درست چون دیوانه ای که از ترس مرگ، خودکشی می کند. آن پناهندگی، نه تصمیمی سیاسی برای تحکیم پایه های حاکمیت قاجار، که پایان آن سلسله در ایران و نقطه عطفی برای تحقیر ملی بود ، لحظهای که شاه ایران در آغوش بیگانه آرام گرفت ، هم قدرت از سلطنت قاجاری و هم اقتدار از جماعت ایرانی رخت بربست. آن پناهندگی برای همسایه زیاده خواه و فرصت طلب تزاری چنان شیرین بود که دو سال بعد، در آذر ۱۲۹۰، با لحنی تهدیدآمیز، به دولت مشروطه دستور اخراج مستشار آمریکایی می دهد و در تهران نیز گروهی از رجال روسگرا مجلس را به تمکین نشاندند تا قزاقان روس، با دست چین کردن شهرهای ایران ، تبریز، رشت و مشهد را اشغال کنند و خون مشروطهخواهان بر خاک وطن بخشکد، غافل از آنکه آن واقعه، شکست یک دولت نبود؛ شکست استقلال ملی بود. اکنون بیش از یک قرن گذشت و قدرت در جهان بر مدارهای هوش مصنوعی و دیپلماسی چندوجهی میچرخد. در این شرایط، هشدار «لطمه به همکاری با روسیه» نمی تواند نشانهٔ دلسوزی باشد و اگر یک تسویه حساب جناحی و کینه انتخاباتی نباشد ، پژواکی از همان ذهنیت روس مداریِ دوران قاجار است».
روزنامه هممیهن، متعلق به غلامحسن کرباسچی در انتقاد از موضع قالیباف نوشت: «از زمانی که رئیس مجلس این اقدام را انجام داد و این روز در صحن پارلمان رقم خورد، این سوال مکرر در شبکههای اجتماعی تکرار شد که چرا چنین صحبتی از جایگاه هیئت رئیسه مجلس و خطاب به دو مقام پیشین مطرح شده است؛ حتی اگر هر دوی آنها نسبت به نقش تاریخی روسیه انتقاداتی مطرح کرده باشند. سوال سختتر این بود که رابطه راهبردی مذکور در چه سطحی است که حتی به فرض طرح انتقاداتی از سوی دو مقام فاقد مسئولیت اجرایی و بازنشسته، با خطر مواجه شده باشد. آیا مسکو چنین مسئلهای را مطرح کرد؟ یا مسئله از بیخ و بن چیز دیگری است؟»
سایت عصر ایران هم در اینباره نوشت: «خوب است که مراقبت می کنید برخی ها با حرف هایشان به منافع کشور لطمه نزنند ولی از شخص شما می پرسیم: وقتی دوستان گرامی(!) از دیوار سفارت انگلیس بالا می رفتند یا سفارت عربستان را در تهران آتش می زدند، آیا به منافع ایران ضربه نمی خورد؟!
یا وقتی در دوران مذاکرات برجام و حین اجرای آن، برخی می کوشیدند با مداخلات موثری که داشتند، نگذارند ایران و شورای امنیت به توافق برسند، به ایران خدمت می کردند یا به تحریم ایران و البته جیب خودشان؟ حتی در دوران مرحوم رئیسی هم که برجام در آستانه احیا بود، همین افرادی که امروز در مجلس داد و قال راه انداخته اند، مانع تراشی نکردند و باعث نشدند تحریم ها استمرار یابد؟ همه این ها بدون مشکل است و فقط حرف دو دولتمرد اسبق حال تان را خراب کرده است؟!»
******
مطالبه برکناری معاون وزیر اقتصاد بهخاطر اطلاعات غلط درباره FATF
خبرگزاری فارس نوشت:
در جدیدترین بیانیه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) در دوم آبانماه، این نهاد بینالمللی اعلام کرد که حق شرطهای ایران نسبت به کنوانسیون پالرمو بیش از حد گسترده است و انطباق داخلی ایران با مفاد این کنوانسیون با استانداردهای FATF همخوانی ندارد.این در حالی بود که دو هفته قبل رئیس مرکز اطلاعات مالی هادی خانی گفته بود که FATF حق شرطهای ایران را پذیرفته است.
با اعلام خبر عدم پذیرش شروط ایران بر روی کنوانسیون پالرمو کارشناسان مختلف و برخی از نمایندگان مجلس نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و برخی از آنها خواستار برکناری رئیس مرکز اطلاعات مالی شدند. به عنوان مثال مجید شاکری، کارشناس اقتصادس در خصوص این موضوع در صفحه شخصی خود نوشت: «اينكه آقاى خانى بايد بركنار شوند موضوع و موضع سياسى نيست، بلحاظ فنى ديگر FIU نمى تواند با ايشان ادامه مسير دهد. ايده ايشان مبنى بر دادن وزن غير واقعى به الحاق به CFT و پالرمو در عمل به بن بست رسيده. در واقع نياز به يك دوره جديد در FIU داريم كه ظهور آن بيش از آنكه مربوط به پرونده FATF باشد، مربوط به كاركردهاى داخلى و معناى « اطلاعات» مالى باشد، خصوصا مقابله مستقيم با تامين مالى ريالى تروريسم عليه مردم ايران بايد وزن بيشترى بگيرد».
وحید عزیزی، کارشناس اقتصادی نیز نوشت: «خانی باید برکنار و سپس به دلیل ادعای خلاف واقع، محاکمه شود. اعضای محترم مجمع هم که پس از این افتضاح باز کلاه CFT سرشان رفت، هرچه زودتر اشتباهشان را اصلاح کنند. رئیس محترم مجلس هم طرح تعلیق تودیع اسناد CFT را زودتر در دستور صحن قرار دهد».
علیرضا فقیهی، کارشناس مسائل سیاسی هم نوشت: «برکناری و سپس محاکمه خانی رئیس مرکز اطلاعات مالی وزارت اقتصاد به دلیل ارائه اطلاعات غلط پیرامون پذیرش حق شرط توسط FATF، عذرخواهی و اصلاح تصمیم توسط مجمع تشخیص و تودیع اسناد تعلیق CFT توسط قالیباف در مجلس بدیهی ترین و منطقی ترین کارهایی است که باید در مقابل افتضاح دیروز انجام گیرد».
امیرحسین ثابتی، نماینده مجلس نیز در صحن علنی این موضوع را تذکر داد و خطاب به رئیس مرکز اطلاعات مالی گفت: «آقای خانی که از طرف وزارت اقتصاد در مسئله FATF پیش قدم بود و بارها میگفت اگر CFT را بپذیریم مشکلات حل میشود امروز چرا سکوت کرده؟ آقای خانی حداقل مساله این است که به خاطر تحلیلهای غلط و فلج کننده که به مسئولین دادید و امروز کشور را در چاه CFT انداختید استعفا بدهید».
******
از نظر جبهه اصلاحات همه تقصیرها با جمهوری اسلامی است!
سعید آجورلو، فعال سیاسی اصوگرا در یادداشتی خطاب به آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات مباحثی را در واکنش به توییت اخیرش را منتشر کرده است که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* توییت جدید شما، نماد رادیکالیسم و روحیه تحریف اصلاحطلبان تندرو بود. گفتید که مثل لیاخوفی مجلس را به توپ بسته و مثلاً داغ مشروطه سر دادید. جالب بود؛ لیاخوف. به توپ بسته شدن مجلس. چرا؟ به چه دلیل؟ چون رییس مجلس گفته که در شرایط فعلی سخن برخی مسئولان سابق علیه محور شرق به صلاح کشور نیست. یعنی اگر رییس مجلس گفته باشد حالا که پس از اجرای مکانیسم ماشه، روسیه و چین زیر بار حرف آمریکا و اروپا نمیروند و مشروعیت اقدام غرب را زیر سوال بردند و در مقابل روتین شورای امنیت ایستادند، حمله به این دو کشور خلاف مصلحت ملی است، گوینده میشود طرفدار روسیه. بعد اگر عاملان مکانیسم ماشه هر چه دوست داشته باشند، بگویند نهتنها عیبی ندارد که عین منافع ملی است. این منطق شما است خانم منصوری.
* در منطق شما و دوستانتان، مکانیسم ماشه هم حتماً تقصیر ایران است. تقصیر ایران است که روی موشکها نوشت؛ مرگ بر اسراییل. تقصیر ایران است که در فلان روزنامهاش علیه توافق هستهای نوشتند و باعث شدند ترامپ از برجام خارج شود. همه اینها تقصیر جمهوری اسلامی است. چه کسی گفته که ترامپ مقصر بههم خوردن برجام است؟ اصلاً روسیه و چین برای چه باید از حق ایران دفاع کنند؟ در منطق شما، اینها بیجا میکنند. روسیه و چین هم باید علیه ایران حرف بزنند.
* مهم غرب است که با نگاه شما حق دارد، درست میگوید و ما اشتباه میکنیم که منویات اینها را گوش نمیکنیم. مگر نگفته بودند؛ برد موشکها را بالا نبرید؟ چرا گوش نکردیم؟ مگر نگفته بودند که مقابل داعش نایستید؟ چرا گوش نکردیم؟ باید گوش میکردیم. غنیسازی تعطیل؛ چشم. موشک تعطیل؛ چشم. منطقه تعطیل؛ چشم. خوش و بش با ترامپ در نیویورک؛ حتماً. رفتن به شوی شرم الشیخ؛ بله، بله، حتما. اسلحه چیست دیگر؟ ساز بگذارید بهجایاش. حالا تهران را زدند که زدند. کاری کنید، نزنند. تسلیم شوید. این منطق شما و دوستانتان است.