عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- حتی در بهترین شرایط، تربیت کودکان خردسال و آموزش نظم و انضباط به آنهاچالش برانگیز است. آنها از نظر جسمی بسیار توانمند هستند - میتوانند بدوند، از همه چیز بالا بروند، پُشتک بزنند، بازی کنند و غیره.
با این حال، از نظر عاطفی، هنوز بسیار نابالغ هستند. آنها خیلی منطقی نیستند، به راحتی کنترل عاطفی خود را از دست میدهند و خلق و خوی آنها آنقدر سریع تغییر میکند که شما را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
تمام این ها کاملاً طبیعی و فقط روند معمول زندگی کودکی خردسال و از نظر رشدی مناسب است.
اما والدین پس از روزها (یا هفتهها) حضور در خانه با فرزندان، ممکن است صبر خود را از دست بدهند، شاید حتی سر آنها فریاد بزنند.
همه ما میدانیم که فریاد زدن سر بچهها کارساز نیست (و باعث میشود احساس بدی داشته باشید)، اما والدین چه باید بکنند؟
تحقیقات در مورد نقش و عملکرد والدین میتواند به ما کمک کند، اما ما همچنین به یک برنامه عملی نیاز داریم.

بگذارید به شما بگویم، شما تنها نیستید. شما دیوانه نیستید. صبور بودن با کودکان در هر سنی بسیار چالش برانگیز است. ممکن است خودتان را در حال داد زدن سر فرزندانتان بیابید و دلیل آن را نفهمد.
فرزندپروری بدون داد و فریاد هدفی است که باید به سمت آن حرکت کنید، اما اولین قدم این است که بفهمید چرا صبرتان را از دست میدهید.
بیشتر ما آنطور که باید به نیازهای خودمان اهمیت نمیدهیم. بیایید با حقیقت روبرو شویم، غریزه اصلی ما این است که نیازهای فرزندانمان را در اولویت قرار دهیم.
زمانی هم که فرصتی کوتاه برای خلوت کردن پیدا میکنیم، ممکن است برایمان دشوار باشد که واقعاً استراحت کنیم (یا بخوابیم).
در عوض، احساس فشار میکنیم که باید تا دیروقت بیدار بمانیم تا کارهای عقبماندهمان را تمام کنیم."
اگرچه ممکن است روزانه در خانه با فرزندانمان احساس اضطراب بیش از حد نکنیم، اما گاهی اوقات نگرانیها به سراغمان میآیند.
ممکن است نگران سلامت فرزندمان، استراتژیهای فرزندپروریمان باشیم یا فقط سعی کنیم رویدادی را در تقویم فراموش نکنیم.
این جریان پنهان اضطراب پس از مدتی بر مغز و صبر ما تأثیر میگذارد.
تحقیقات نشان میدهد که اگرچه ممکن است هر روز از نظر فیزیکی فعالیت یکسانی را انجام دهیم، اما اضطراب برای مغز ما بسیار طاقتفرسا است.
همه اینها علاوه بر سطح اضطراب و هوشیاری بیش از حد ما به عنوان والدین است.
کودک خردسال به این معنی است که شما باید دائماً از خطرات احتمالی که متوجه اوست، آگاه باشید.
همه این شرایط در کنار هم شما را تا پایان روز کاملاً خسته می کنند.
به خودتان می آیید و می بینید دارید سر بچه ها داد می زنید به یک دلیل روشن: شما خسته اید.

هیچکدام از ما در شروع فرزندپروری فکرش را هم نمیکنیم که یکی از آن والدینی باشیم که سر فرزندانشان فریاد میزنند.
حتی اگر فقط چند سال است که پدر یا مادر شدهاید، احتمالاً متوجه شدهاید که فریاد زدن کارساز نیست.
اگرچه میتوانم به تحقیقاتی استناد کنم که نشان میدهد چرا فریاد زدن به دلیل اثر اضطرابآوری که ایجاد میکند، کارساز نیست، اما شما از روی تجربه میدانید که فریاد زدن سر بچهها معمولاً در نهایت همه را به گریه میاندازد.
سوالی که باقی میماند این است: چگونه بدون فریاد زدن، والدین بهتری باشیم؟
در اینجا چند راه برای شروع وجود دارد:
یکی از نکات کلیدی که در سالهای اخیر در مورد فرزندپروری مثبت آموختهام، تمایز بین تعیین مرز برای رفتار است، نه برای احساسات.
بچهها احساسات واقعاً شدیدی را در طول روز تجربه می کنند. در هر روز معینی، ما بزرگسالان نیز احساسات بالا و پایین زیادی را تجربه می کنیم.
نکته اصلی این است که برای کمک به بچهها در شناخت و مهار احساسات شان، باید اجازه دهیم احساسات خود را ابراز کنند.
البته که اجازه دادن به آنها برای ابراز احساسات (حتی احساسات ناخوشایند) به عنوان والدین چالش برانگیز است.
زیرا ما دوست نداریم فرزندانمان عصبانی شوند یا گریه کنند یا از کوره درروند. با این حال، با اجازه دادن به احساسات، ما همچنین فضایی را برای آموزش نحوه کنار آمدن با احساسات شدیدشان برای شان باز میکنیم.
از سوی دیگر، اگر احساسات را تنبیه یا نادیده بگیریم، آنها در نهایت یاد میگیرند که آنها را سرکوب کرده و در خود نگه دارند. در نهایت، این امر کودکان را در معرض خطر بیشتری برای اضطراب و سایر مشکلات در مراحل بعدی زندگی قرار میدهد.
اینکه بین رفتار و احساسات بچه ها تمایز بگذاریم، کار ساده ای نیست. به خصوص در مورد بچههای کوچک، احساسات شدید اغلب تقریباً بلافاصله منجر به رفتار ناخوشایند میشود.
به عنوان مثال، کودک شما ممکن است از برادرش به خاطر برداشتن یک اسباببازی ناراحت باشد و بلافاصله او را بزند.
جدا کردن خشم از یکدیکر را زدن، یکی از کلیدهای فرزندپروری مثبت است. میتوانیم توضیح دهیم که احساس عصبانیت طبیعی است، اما اینکه بر اثر خشم کسی را کتک بزنیم، شیوه رفتاری درستی نیست.
گام عملی: بر اصلاح یا ارائه جایگزینهایی برای رفتاری که "خارج از محدوده" است، به جای احساسات، تمرکز کنید.
به عنوان مثال، میتوانید بگویید: "بیایید در مورد روش دیگری برای ابراز خشم خود به جای زدن صحبت کنیم." شما میتوانید گزینههای دیگری مانند بیرون رفتن، بالا و پایین دویدن از پلهها و غیره را فراهم کنید.

آموزش آگاهانه نحوه مدیریت احساسات شدید به کودکان، یک مهارت زندگی است که آنها برای همیشه از آن استفاده خواهند کرد. اگرچه کودکان اغلب با احساسات شدید دست و پنجه نرم میکنند، اما ما میتوانیم الگوهایی باشیم که به آنها در درک احساسات و مقابله با آنها کمک کنیم.
یک قدم این است که وقتی بچهها آرام هستند، به سادگی در مورد احساسات به عنوان بخشی عادی از مکالمه صحبت کنید.
میتوانید کتابهایی در مورد احساسات بخوانید یا بازیهایی انجام دهید که در مورد احساسات بحث میکنند.
با آموزش مهارت هایی نظیر تمرین ذهن آگاهی یا تنفس عمیق ؛تکنیکهای تنفس، تمرینهایی را آموزش دهید که ممکن است به فرزندتان در هنگام ناراحتی کمک کند تا آرام شود.
گام عملی:
به جای اینکه فقط از فرزندتان بخواهید آرام شود، خودتان نمونهای از آن باشید. یک فعالیت خودتنظیمی مشخص را برای خودتان انتخاب کنید که به شما کمک کند در مواقع استرس، دوباره به آرامش برگردید. این میتواند شامل موارد زیر باشد:
ایجاد یک «گوشه آرامش» برای چند دقیقه خلوت کردن.
نگهداری یک «ظرف آرامش» پر از چیزهایی که حس خوبی به شما میدهند (مثل روغنهای معطر یا سنگهای صاف).
انجام تمرینهای تنفسی عمیق قبل از واکنش نشان دادن.
انجام یک فعالیت بدنی کوتاه که تنش را از شما دور کند.
نکته کلیدی اینجاست: وقتی شما مهارتهای جدیدی برای مدیریت احساسات قوی خود پیدا کنید، خواهید دید که به طور طبیعی و ناخودآگاه، کمتر سر فرزندتان فریاد میزنید. زیرا آرامش شما، آرامش او را تقویت میکند."

مهارت ارزشمند دیگر، این ایده است که رفتار بچهها نوعی ارتباط است. این تغییر طرز فکر، نحوه نگاه شما به رفتار فرزندتان را کاملاً تغییر میدهد و میتواند به والدین کمک کند تا بدون داد زدن، تربیت فرزند را به واقعیت تبدیل کنند.
به جای اینکه بدرفتاری را به عنوان "برونریزی" یا به عنوان تلاش فرزندتان برای تحت فشار قرار دادن عمدی شما ببینید، عمیقتر بررسی کنید و سعی کنید معنای واقعی پشت رفتار را کشف کنید.
آیا عصبانیت و فریاد فرزند شما واقعاً میتواند نشانه اضطراب یا آشفتگی او باشد؟ عدم تنظیم عاطفی فرزند شما میتواند صرفاً مهارتی باشد که هنوز در آنها پرورش نیافته است؟
برای کودکان بسیار خردسال، بدرفتاری اغلب فقط نشانه یک نیاز جسمی است که هنوز نمیتوانند به خوبی ابراز کنند. کودکی که به راحتی از کوره در میرود، اغلب فقط نشانهای از خستگی یا جهش رشدی است.
گام عملی: دفعه بعد که فرزندتان رفتاری انجام میدهد که شما آن را بدرفتاری میدانید، لحظهای درنگ کنید و در نظر بگیرید که چه چیز دیگری ممکن است در حال رخ دادن باشد.او از چیزی ناراحت است؟ گرسنه، خسته، بیش از حد تحریک شده و غیره؟
عمیقاً بررسی کنید تا ببینید چه نیازی میتواند علت اصلی این رفتار باشد. وقتی علت واقعی رفتار کودکان را بفهمید، فرزندپروری بدون فریاد زدن امکانپذیرتر میشود.
عبارت «دعواهایتان را انتخاب کنید» همیشه صادق است، مخصوصاً وقتی پای تربیت کودک خردسال در میان باشد. هر روز دهها رفتار کوچک آزاردهنده از کودکان سر میزند (از نامرتبی اتاق گرفته تا دعواهای کوچک).
مسئله اصلی این است: شما نمیتوانید روی همه چیز تمرکز کنید. باید دقیقاً تعیین کنید که کدام رفتارها با تصویری که از بزرگسالی فرزندتان دارید، همخوانی دارند.
روی چه چیزی تمرکز کنیم؟ مسائلی که برای شکلدهی به شخصیت اصلی کودک حیاتی هستند (مثلاً احترام، صداقت، ایمنی) را انتخاب کنید و انرژیتان را فقط صرف آنها کنید. بقیه موارد را فعلاً رها کنید.
گام عملی:دفعه بعد که فرزندتان کاری کرد که شما را عصبانی کرد، یک لحظه مکث کنید و بپرسید: “آیا این موضوع واقعاً نیاز به واکنش فوری دارد، یا میتوانم آن را نادیده بگیرم؟”
نادیده گرفتن یک عادت کوچک به معنای پذیرش همیشگی آن نیست، بلکه به این معناست که شما اولویت را بر حفظ رابطه و آرامش خانه میگذارید، نه بر ایرادگیری از هر چیز جزئی. این اولین قدم برای تربیت بدون فریاد است.

بسیاری از ما تا قبل از بچهدار شدن، نمیدانستیم چه عواملی میتوانند ما را به سرعت عصبانی کنند. شناختن محرکهای شخصی شما کلید کنترل خشم است.
محرکها آن ریشههای عاطفی هستند که باعث میشوند صبر کردن برایتان سخت شود. این محرکها ممکن است هر چیزی باشند:
احساس عدم کنترل: وقتی حس میکنید اوضاع از دستتان خارج شده است.
انتظارات غیرواقعی: انتظار رفتاری از کودک که از نظر سن و رشد برایش زود است.
تداعی خاطرات: وقتی رفتار کودک شما را یاد فردی میاندازد که دوستش ندارید.ناامیدی یا اندوه درونی.
مثال رایج (انتظار غیررشدی): اگر از یک کودک نوپا انتظار دارید که در اتاق انتظار پزشک، کاملاً بیحرکت و آرام بنشیند، طبیعی است که عصبانی شوید؛ زیرا این انتظار با ماهیت کنجکاو و پرانرژی این سنین (که باید همه چیز را بگردند) همخوانی ندارد.
گام عملی:
در دفعه بعد که متوجه شدید از دست فرزندتان ناراحت شدید، قبل از هر واکنشی، یک لحظه توقف کنید و بپرسید: “چه چیزی واقعاً مرا عصبانی کرد؟ آیا این رفتار کودک، محرک درونی من را فعال کرد؟”
شناسایی این محرکها (حتی اگر بعد از دعوا امکانپذیر باشد) به شما کمک میکند تا موقعیتهای مشابه در آینده را پیشبینی کنید و به جای واکنش انفجاری، پاسخی آگاهانه بدهید. این خودشناسی، سنگ بنای تربیت بدون فریاد است.
تصویر بزرگتر فرزندپروری بدون فریاد این است که ما رفتاری را که دوست داریم فرزندانمان یاد بگیرند، برای آنها الگوسازی میکنیم. اگر بتوانیم آرام بمانیم، احتمال اینکه آنها با مثال ما خودتنظیمی را یاد بگیرند، بسیار بیشتر است.
دلسوزی نسبت به خود کلیدی است.همه ما انسان هستیم. اشتباه میکنیم و سر فرزندانمان فریاد میزنیم یا انتخابهایی میکنیم که پشیمان میشویم.
سرزنش کردن خودمان به خاطر این اشتباهات به فرزندپروری ما کمکی نمیکند. در واقع، تحقیقات جدید شروع به نشان دادن مزایای دلسوزی نسبت به خود برای والدین کرده است.
در یک مطالعه، والدینی که تمرینات خوددلسوزی را انجام دادند، نشان دادند که با گذشت زمان استرس کمتری را تجربه کردهاند.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@