به گزارش مشرق، کانال تلگرامی دوگانگیها نوشت:
جنگی که هرگز پایان نیافت؛
از زمان آتشبس نوامبر ۲۰۲۴، لبنان شاهد بازگشت به صلح نبوده است. ممکن است از شدت بمبارانهای گسترده کاسته شده باشد، اما جنگ متوقف نشده، بلکه فقط شکل آن تغییر کرده است.
حملات هوایی، حملات پهپادی و گلولهبارانهای فرامرزی اسرائیل تحت بهانههای مختلف ادامه داشته است، در حالی که جنوب لبنان همچنان تحت تهدید دائمی قرار دارد.
به اصطلاح آرامش، در واقع، ادامه جنگ با شدت کم است، خشونت مدیریتی که اسرائیل به میل خود حمله میکند، توافق را نقض میکند و لبنان عواقب آن را تحمل میکند.
اگر اسرائیل وارد جنگ شود، هدف آن مشخص است اما دست نیافتنی
اگر اسرائیل بخواهد یک جنگ تمام عیار را علیه لبنان آغاز کند، تنها یک هدف واقعی وجود خواهد داشت: درهم شکستن و پایان دادن به مقاومت برای همیشه. هر کارزار اسرائیلی از سال ۱۹۸۲ حول همین آرزو بوده است، از حمله به بیروت تا جنگ ۲۰۰۶. با این حال، علیرغم دههها جنگ، اسرائیل هرگز نتوانسته است حزبالله را از نظر نظامی یا سیاسی حذف کند.
همه جنگها نشان دادهاند که این هدف دست نیافتنی است.
با علم به اینکه نمیتواند پیروز شود، چرا اسرائیل بجنگد؟
رهبری نظامی و سیاسی اسرائیل کاملاً آگاه است که یک پیروزی قاطع غیرممکن است.
هر جنگ تمام عیاری که نتواند حزبالله را نابود کند، در عوض آن را تقویت خواهد کرد.
پس چرا اسرائیل وارد جنگ میشود؟
پاسخ در اهداف محدود نهفته است. حملات و ترورهای کوچکتر اسرائیل اهداف تاکتیکی را دنبال میکنند: نابود کردن اهداف خاص، به تأخیر انداختن نوسازی حزبالله، یا ارسال سیگنال بازدارندگی.
این عملیات برای حفظ فشار بدون تعهد به یک رویارویی غیرقابل پیروزی طراحی شدهاند. به عبارت دیگر، اسرائیل ترجیح میدهد جنگ را مدیریت کند، نه اینکه به آن پایان دهد.
منطق وضع موجود
راهبرد کنونی اسرائیل، راهبرد تشدید کنترلشده است، حفظ حق حمله در هر زمان که بخواهد، بدون اینکه یک جنگ تمام عیار را آغاز کند که ممکن است از کنترل آن خارج شود.
این وضع موجود از طریق بمبها به اسرائیل اجازه میدهد تا دفاع خود را آزمایش کند و روایت داخلی خود از بازدارندگی و قدرت را مدیریت کند.
از دیدگاه تلآویو، این بهترین نتیجه ممکن است: یک کارزار فرسایشی مداوم که از تلفات سنگین اسرائیلی جلوگیری میکند و حزبالله را مشغول نگه میدارد.
محاسبات مقاومت
مقاومت نیز به نوبه خود این واقعیت را درک میکند.
آن میداند که اسرائیل خواهان یک جنگ تمام عیار نیست و چنین جنگی جبهه داخلی اسرائیل را بسیار شدیدتر از لبنان آزمایش خواهد کرد.
هرچه مقاومت بیشتر دوام بیاورد، شرایط هر رویارویی آینده را بیشتر شکل میدهد.
اگر اسرائیل روزی یک جنگ تمام عیار را آغاز کند و نتواند به اهداف خود دست یابد، این مقاومت خواهد بود، نه اسرائیل، که شرایط پایان آن را دیکته خواهد کرد.
تشدید تنش بدون اعلام
آیا جنگ جدیدی قریب الوقوع است؟ نشانهها مبهم هستند.
نشانههای روشنی از تشدید تنش وجود دارد، اما هیچ حرکت قاطعی به سوی تهاجم تمام عیار وجود ندارد.
به نظر میرسد اسرائیل راضی است که از هوا حمله کند و خطوط قرمز را آزمایش کند، در حالی که مقاومت مقاومت میکند و منتظر لحظه مناسب برای حمله متقابل است.
هیچ کس نمیتواند پیش بینی کند که چه زمانی تعادل به هم خواهد خورد.
تاریخ نشان میدهد که جنگها در این منطقه اغلب با محاسبات اشتباه، یک حمله بیش از حد، یک حمله تلافیجویانه که از کنترل خارج میشود، آغاز میشوند. آنچه مسلم است این است که جبهه زنده میماند و حاشیه بین مهار و انفجار بسیار باریک است.
اجتنابناپذیری یک حسابرسی
روزی، مقاومت در مقیاسی تلافی خواهد کرد که اسرائیل نتواند آن را نادیده بگیرد، و آن لحظه آغاز جنگ دیگری خواهد بود، نه از روی انتخاب، بلکه از روی اجتنابناپذیری.
دیپلماسی با اسرائیل شکست خورده است؛ به درخواستهای دیپلماتیک یا درخواستهای بینالمللی پاسخ نمیدهد.
آن جنگ برای گسترش یا فتح نخواهد بود، بلکه برای حق ساده توقف بمباران خواهد بود.
تا زمانی که اسرائیل آزادی حمله بدون عواقب را حفظ کند، این چرخه ادامه خواهد داشت.
تنها زمانی که هزینه غیرقابل تحمل شود، اسرائیل مجبور خواهد شد به یک راه حل سیاسی فکر کند.
تا آن زمان، جنگ در زمان معلق خواهد ماند، نه به طور کامل جنگیده شده و نه به طور کامل پایان یافته، بلکه به طور بی پایان تجدید میشود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.












