خط زرد آزادی؛ ماجرای مدل موی جنجالی مارادونا در بازگشت به آرژانتین

عصر ایران شنبه 10 آبان 1404 - 15:40
رگه‌ی طلایی‌اش هنوز در باد می‌درخشد، مثل پرتو کوتاهی از نافرمانی و یادآور اینکه بعضی‌ها هرگز رام نمی‌شوند.

عصر ایران ؛ علی خیرآبادی - در ناپل، هنوز تصویرش روی دیوار مانده است؛ مردی با موهای پرپشت و چشمانی که برق می‌زدند. مارادونا.

در آن شهر، او فقط یک بازیکن نبود. خدا بود، مردی از خاک‌های فقیر بوئنس‌آیرس که برای مردم جنوب ایتالیا معجزه کرد. وقتی توپ زیر پایش می‌چرخید، زندگی برای لحظه‌ای روشن‌تر می‌شد.

اما هیچ خدایی جاودانه نمی‌ماند. حتی مارادونا.

سال‌ها بعد، پس از جام جهانی نود و چهار، او تنها ماند. دوپینگ، تبعید، سکوت. فریاد شادی‌اش در برابر یونان هنوز در گوش‌ها بود، اما پشت آن فریاد، خستگی بود و زخم. گفتند فدراسیون به او خیانت کرد. گفتند قول داده بودند آزمایشش نکنند. گفتند که مارادونا بیش از حد حرف زده بود. شاید همه‌اش درست بود، شاید هم نه. اما او همیشه تاوان زبانش را می‌داد. جام جهانی را از دست داد و آرژانتین هم کاری از پیش نبرد.

مارادونا با موهای زرد

پاییز 1995، بازگشت. لباس بوکا جونیورز را دوباره پوشید. همان پیراهنی که در آن نوجوانی کرده بود. همان تیمی که پدرش دوست داشت. زمین از فریاد مردم می‌لرزید. اما نگاه‌ها روی چیزی دیگر قفل ماند: رگه‌ای زرد در سمت راست موهایش.

یک خط باریک، اما آشکار. مثل زخمی که نمی‌خواهد پنهان شود. مارادونا چیزی نگفت. فقط بازی کرد. اما مردم می‌دانستند. گفتند آن رگه اعتراض است، نه مد. گفتند دانیل پاسارلا، مربی تیم ملی، دستور داده بود بازیکنا ن موهایشان را کوتاه کنند، مثل سربازها، بدون گوشواره، بدون تفاوت. مارادونا اما همیشه دشمن یکنواختی بود. او با توپ می‌رقصید، نه با فرمان. برای همین، رنگ زد. یک رگه‌ی زرد، نشانه‌ای از نافرمانی.
 
او بعدها گفت: «رگه‌ی زرد را کشیدم چون پیراهن بوکا زرد دارد. اما پشتش چیزی بیشتر بود. اعتراض بود. مثل همیشه.»
بعضی‌ها گفتند در "پونتا دل استه" تصمیم گرفت، جایی میان مزرعه و دریا. وقتی تنها تمرین می‌کرد، وقتی هنوز نمی‌دانست مردم دوباره او را می‌خواهند یا نه.
و وقتی بازگشت، آن رگه‌ی طلایی روی موهایش موجی به راه انداخت. در کره، در بوئنوس‌آیرس، در بومبونرا. هزاران نفر با همان مدل آمدند. انگار همه‌شان می‌خواستند بخشی از سرکشی او باشند.
مارادونا شاید دیگر نمی‌توانست مثل گذشته بدود، اما هنوز می‌توانست معنا بسازد. حتی با یک رنگ مو. رگه‌ی زرد او چیزی بیشتر از ظاهری تازه بود. نشانه‌ای از روحی بود که تسلیم نمی‌شد، حتی وقتی تنش خسته و جهان علیه‌اش بود. 
در آن روز، وقتی استادیوم بومبونرا زیر فریاد مردم لرزید، مارادونا دوباره زنده شد.
با توپ، با موهای زرد، با نگاهی که می‌گفت: «من هنوز اینجام.» همان مردی که همیشه در مرز میان سقوط و جاودانگی قدم می‌زد.
و شاید در همین مرز بود که او، بی‌آنکه بخواهد، افسانه شد.
رگه‌ی طلایی‌اش هنوز در باد می‌درخشد، مثل پرتو کوتاهی از نافرمانی  و یادآور اینکه بعضی‌ها هرگز رام نمی‌شوند.

 

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.