به گزارش «تابناک»؛ در روزهای اخیر، ونزوئلا به صحنه اصلی رویارویی مستقیم واشنگتن و دولت نیکلاس مادورو بدل شده است. بحرانی که اینبار با شعار مبارزه با قاچاق مواد مخدر آغاز شده اما در عمل رنگ و بوی مداخله نظامی گرفته است.
پس از افزایش اتهامات آمریکا علیه دولت مادورو، پنتاگون از طرحهای آمادهباش سخن میگوید و همزمان تحولات میدانی نشان میدهد که برخورد به بهانه مواد مخدر، بهانهای برای فشار جهت تغییر رژیم و کنترل منابع نفتی عظیم اُرینوکو است.
در این راستا خبرنگار سرویس بینالملل «تابناک» گفتگوی ویژهای را با دکتر «هادی اعلمی فریمان»، کارشناس مسائل آمریکای لاتین انجام داده که از نظر میگذرانید:
*دولت ترامپ رویکرد سختگیرانهای مقابل ونزوئلا اتخاذ کرده و حتی احتمال حمله نظامی به ونزوئلا را مطرح کرده دلیل این رویکرد چیست؟
به نظر میرسد رویکرد دولت ترامپ بیشتر بر مسئله انرژی متمرکز است. از آنجا که در منطقه خلیج فارس برنامهریزی بلندمدتی برای کاهش وابستگی صورت گرفته و با توجه به ناآرامیهایی که ممکن است در آن منطقه رخ دهد، تمایل آمریکا به بهرهبرداری اقتصادی بیشتر از منابع نفتی در بخش جنوبی خود افزایش یافته است. این موضوع را میتوان از اقدام بایدن در اعطای معافیت نفتی ِشورون (شرکت نفت و گاز چند ملیتی آمریکا) نیز مشاهده کرد.
شرکت شِورون برآوردهایی انجام داده بود که نشان میداد در ناحیه اُرینوکو کمربند ساحلی اُرینوکوی ونزوئلا حدود ۳۰۰ میلیارد بشکه ذخایر نفتی وجود دارد و این منطقه بزرگترین ذخیره نفتی جهان را در خود جای داده است. شِورون حدود یک تا دو سال در آن منطقه فعالیت داشت و سپس سرمایهگذاریهایی انجام داد، بهگونهای که نام ونزوئلا را در فهرست رسمی حوزههای فعالیت خود وارد کرد.
به احتمال زیاد، شرکتهای نفتی دیگری نیز برای حضور در آن منطقه فشار خواهند آورد؛ زیرا از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه است و با توجه به سرمایهگذاریهای سنگین انجامشده، هزینههای عملیاتی در آنجا بهطور قابلتوجهی کاهش مییابد.
مجموعه فشارهای شرکتهای آمریکایی احتمالاً دونالد ترامپ را متقاعد کرده است که به جای تلاش برای تغییر رژیم، فردی را روی کار بیاورند که با ایالات متحده نزدیکی بیشتری داشته باشد.
*برخی معتقد هستند رویکرد دولت ترامپ در خصوص ونزوئلا توسط «مارکو روبیو» وزیر خارجه او که از مخالفان سرسخت دولت «نیکلاس مادورو» در ونزوئلا است نشات میگیرد. آیا این مساله صرفاً رویکردی شخصی است یا دلایل استراتژیک دارد؟
مارکو روبیو، که اصالتاً کوبایی است، در کنگره آمریکا فعالیت زیادی داشته و در بیشتر لوایح و طرحهایی که در مجلس سنا بررسی میشد، بهویژه در موضوعات مربوط به کوبا، نقش فعالی ایفا میکرد. تمرکز اصلی او بر مسائل آمریکای لاتین بود. به نظر میرسد دونالد ترامپ نیز به همین دلیل او را برگزید؛ زیرا در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ رویکرد ضد آمریکای جنوبی او آشکار بود از طرح احداث دیوار مرزی گرفته تا سختگیریهای مهاجرتی و این رویکرد در دوره دوم با شدت بیشتری دنبال شد.
میتوان گفت نوعی درهمآمیختگی میان علایق شخصی و منافع راهبردی آمریکا وجود دارد. به این معنا که گرچه این رویکرد تا حدی ناشی از تمایلات شخصی روبیو است، اما در جهت منافع استراتژیک ایالات متحده قرار میگیرد.
این رویکرد، سابقهدار است؛ نمونهای از آن را میتوان در حمله به اورتگا در پاناما در دهه ۱۹۸۰ مشاهده کرد، زمانی که آمریکا به بهانه مبارزه با مواد مخدر به پاناما حمله کرد. چنین رویکردهای مشابهی در گذشته نیز بارها تکرار شده است و اکنون به نظر میرسد ایالات متحده تحت پوشش مبارزه با مواد مخدر، درصدد است پروندههای مربوط به کلمبیا، کوبا و ونزوئلا را بسته و نوعی تسویه منطقهای انجام دهد.
*یکی از دستاوردهای دیپلماتیک دولت بایدن، بازگرداندن نسبی ایالات متحده به صحنه آمریکای لاتین و هماهنگی با متحدانی مانند برزیل و کلمبیا بود. تهدید نظامی ترامپ چگونه میتواند این روابط را تحت تأثیر قرار دهد؟
اتفاقاً برخلاف آقای بایدن، دونالد ترامپ استراتژی مشخصی در قبال آمریکای لاتین داشت. بایدن اساساً تمرکز خود را بر سایر مناطق جهان گذاشته و توجه ویژهای به آمریکای لاتین نشان نداده است. حتی در دورههای پیشین، از سال ۲۰۰۱ تاکنون، دولتهای آمریکا عمدتاً بر خاورمیانه تمرکز داشتهاند؛ از حوادث یازده سپتامبر گرفته تا جنگ عراق و افغانستان، و در دوره اخیر نیز تمرکز بایدن بیشتر بر بحران اوکراین بوده است. در مقابل، ترامپ پس از مدتها نخستین رئیسجمهوری بود که توجه زیادی به آمریکای لاتین نشان داد و تلاش کرد دکترین مونرو را با قدرت بیشتری احیا کند.
در حالیکه بایدن اگرچه از منظر تعامل اقتصادی و دیپلماتیک، با کشورهایی نظیر برزیل موافقتنامههایی امضا کرد و معافیت نفتی ونزوئلا را صادر نمود و سیاستهای دوره اوباما را در قبال کوبا ادامه داد، بنابراین ترامپ تنها رئیس جمهوری است که وارد مناقشه منطقهای شده و برای این منطقه اهمیت زیادی قائل است.
*آیا اکنون جبههای متحد در برابر چنین اقدام یکجانبهای از سوی آمریکا شکل خواهد گرفت، یا برعکس، برخی دولتهای محافظهکار ممکن است بهصورت پنهانی از آن استقبال کنند؟
با توجه به آنکه شائبه تقلب انتخاباتی که کشورهای منطقه بارها به نیکولاس مادورو گوشزد کردهاند همچنان برطرف نشده است، از نگاه دولتهای منطقه، بهویژه برزیل که روابط خود را کاهش داده، رویکرد مادورو نشاندهنده بیتوجهی به خواسته آنان است. کشورهای آمریکای لاتین معمولاً دارای ساختارهای دموکراتیک عمیقی هستند و بر وقوع چرخش قدرت سیاسی تأکید دارند.
با این حال، ونزوئلا و کوبا از معدود کشورهایی هستند که هرگز قدرت را به رقبا واگذار نکرده و همواره آن را در قبضه خود داشتهاند؛ از اینرو انتظار نمیرود در شرایط کنونی واکنش قابلتوجهی از سوی آنها مشاهده شود.
روسیه احتمالاً کمکهای نظامی ارائه کرده است و چین نیز درگیر بحرانهایی مانند مسئله تایوان خواهد بود. بعید است کشورهای منطقه واکنشی نشان دهند، زیرا وضعیت داخلی کلمبیا بهویژه بهدلیل ضعف پایگاه سیاسی گوستاوو پترو بسیار شکننده است و همین امر باعث شده در داخل نیز توسط قوانین FATF تحریم بانکی شود.
تنها کشوری که میتواند از نظر اطلاعاتی و امنیتی نقش حمایتی ایفا کند، کوباست؛ با اینحال، این کشور نیز با بحرانهای معیشتی، کمبود منابع و قطعی گسترده برق روبهرو است و امکان کمک واقعی ندارد. بنابراین، ونزوئلا در این میدان عملاً تنهاست، قدرت مانور ندارد. مقاومت مدنی در داخل ضعیف است، زیرا از درون گرفتار شکافهای سیاسی عمیق است و اپوزیسیونها توان بهرهبرداری از این وضعیت را دارند. اتکای اصلی مادورو به نیروهای بولیواری شبهمیلیشیا و نظامیان است؛ هرچند وفاداری و انسجام این نیروها نیز در داخل مشخص نیست. آمریکاییها با متهم کردن نیکلاس مادورو به قاچاق مواد مخدر، او را از نظر مشروعیتی در تنگنا قرار دادهاند.
*باتوجه به استقرار تجهیزات پیشرفته روسیه در ونزوئلا هرگونه تهدید نظامی جدی از سوی دولت ترامپ میتواند بهطور مستقیم به تشدید تنش میان واشنگتن و مسکو منجر شود؟
بعید است روسیه در شرایط کنونی توان کمک نظامی در ونزوئلا را داشته باشد. در روزهای اخیر با توجه به واکنش شدید مسکو به ارسال موشکهای تاماهاوک از سوی آمریکا برای اوکراین، نشان دهنده آسیبپذیر بودن روسیه از این جهت است و با توجه به قضایای مانند خلیج خوکها در گذشته، بعید به نظر میرسد که مناقشه اتمی در این منطقه اتفاق بیفتد. هر چند ونزوئلا از نظر نفتی و انرژی مورد توجه مسکو است ولی درگیری روسیه با ناتو در اوکراین باعث میشود که در این مورد، شاید به جز موارد اطلاعاتی، امنیتی و لجستیک، دخالتی نکند.
*آیا چین به عنوان بزرگترین طلب کار ونزوئلا میتواند نقش مهارکنندهای در این مناقشه داشته باشد؟
چین در حال حاضر درگیری نظامی خاصی با ایالات متحده ندارد و تمرکز رقابت میان دو کشور عمدتاً بر حوزههای تجاری است. فلسفه حضور چین در مناطق مختلف مبتنی بر رقابت اقتصادی است، نه نظامی؛ به همین دلیل، این کشور تمایلی به ورود به درگیریهای مستقیم ندارد.
افزون بر این، در صورت وجود قراردادهای محکم، حتی پس از تغییر رژیمهای سیاسی نیز چین همچنان سود اقتصادی خود را حفظ خواهد کرد. برای پکن تفاوتی ندارد که نظام حاکم راستگرا باشد یا چپگرا، زیرا با انواع ساختارهای سیاسی در سراسر جهان همکاری میکند. از این رو، از منظر عقلانی، ورود چین به مناقشات نظامی فاقد توجیه راهبردی است.
*اکثرتحلیلگران، حمله نظامی مستقیم و تمامعیار آمریکا به ونزوئلا را اقدامی غیرمحتمل و بسیار پرهزینه میدانند. در این چارچوب، پرسش اصلی آن است که گزینه نظامی دولت ترامپ در چه اشکالی میتواند انجام شود؟ آیا باید انتظار تشدید عملیاتهای مخفی سازمان سیا، استفاده از نیروهای قراردادی خصوصی، یا گسترش حمایتهای لجستیکی و اطلاعاتی به منظور انجام کودتا توسط ارتش ونزوئلا را داشت؟
این گزینه نخست محسوب میشود، زیرا مقامهای آمریکایی خود اذعان کردهاند که مجوز مداخله نظامی سازمان سیا صادر شده است. با توجه به پیچیدگی سناریو، به نظر میرسد تمرکز اصلی بر روایت «قاچاق مواد مخدر» قرار دارد از اینرو هدف اصلی که بر آن متمرکز هستند احتمالاً پیدا کردن و حذف مادورو از طریق ترور مستقیم است.
همزمان، جنگ روانی گستردهای نیز آغاز شده است؛ یکی از سناتورهای آمریکایی حتی پیشنهاد کرده بود مادورو به روسیه یا چین پناه ببرد. این جنگ روانی بهمنظور تضعیف وابستگی هواداران، تحریک آنان با وعدههای سیاسی و در نهایت منزوی کردن مادورو طراحی شده است تا دسترسی به او آسانتر شود.
در چنین وضعیتی، باید تمام سناریوهای ممکن درباره فردی که به عنوان «قاچاقچی مواد مخدر» معرفی شده پیشبینی شود، زیرا این نوع پرونده ماهیتاً با جنگ کلاسیک متعارف تضاد دارد. تنها در صورتی که حملهای مستقیم به کاخ «میرافلورس» صورت گیرد و نیروهای کماندویی با پشتیبانی هوایی اقدام به محاصره و پیادهسازی چتربازان کنند، امکان دستگیری مادورو وجود خواهد داشت.
با این حال، در ساختارهای سیاسی آمریکای لاتین، حذف رهبر معمولاً موجب فروپاشی زنجیره فرماندهی و کاهش شدید میزان وفاداری در نیروهای نظامی میشود، زیرا در نبود رهبر، کسی برای سازماندهی دفاع باقی نمیماند؛ بنابراین محتملترین سناریو آمریکاییها، همان ترور یا دستگیری فردی است، مگر آنکه دفاع مدنی به اندازهای قوی باشد که بتواند کشور را وارد درگیری گسترده کند.
*احتمال تغییر نظام سیاسی در ونزوئلا چقدر محتمل هست و اگر اقدام نظامی علیه دولت مادورو شکل بگیرد رویکرد ایران چگونه است؟
به نطر میرسد ایالات متحده بهاحتمال زیاد از نظام سیاسی سوسیالیستی نیکلاس مادورو، میراث هوگو چاوز، خسته شده و بهنظر میرسد بهطور جدی در پی تغییر رژیم در ونزوئلا باشد. خانم «ماریا کورینا ماچادو» گزینه مطلوب آمریک تلقی میشود، زیرا با گشادهدستی منابع نفتی کشور را پیشکش کرده و اعلام داشته است که شرکتهای آمریکایی میتوانند آزادانه وارد عرصه فعالیت در ونزوئلا شوند.
در حال حاضر وضعیت برای تحقق تغییر رژیم مساعد است، زیرا جامعه ونزوئلا از نظر حمایت مردمی دوپاره شده است؛ حدود نیمی از جمعیت از دولت مادورو حمایت میکنند و نیمی دیگر مخالف آن هستند.
در صورت وقوع این تحول، ایران و روسیه پایگاههای راهبردی خود را در آمریکای لاتین از دست خواهند داد، هرچند چین بهدلیل ماهیت صرفاً اقتصادی روابطش احتمالاً همچنان در عرصه تجارت حضور خواهد داشت، اما بیتردید جمهوری اسلامی ایران یکی از متحدان دیرینه خود در منطقه را از دست خواهد داد.