به گزارش همشهری آنلاین، در این شب علی دهباشی، روزنامهنگار، ادب پژوه، نویسنده و سردبیر مجله بخارا همچون همیشه با رویی گشاده از حاضران تشکر کرد و سخنانی کوتاه از اهمیت اقتصاد در صنایع دستی ایران گفت. او که این برنامه را اداره می کرد، ابتدا رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی را به پُشتِ تریبون فراخواند. سیدمحمد بهشتی در ابتدای صحبت های خود گفت: «در اینجا، بهویژه میتوان پرسشی بنیادین را مطرح کرد: اقتصاد چیست؟ به باور من، در کاربرد رایج این واژه، دچار سوءتفاهم شدهایم. از منظر من، اقتصاد به معنای انجام یک عمل با بهرهگیری از منابع محدود است؛ یعنی هرگاه عملی با کمترین میزان منابع ممکن انجام شود، آن عمل اقتصادی تلقی میشود. در این تعریف، هر پدیدهای که با صرفهجویی و بهرهوری همراه باشد، میتواند اقتصادی باشد. برای مثال، شیر اگر اقتصادی نباشد، نمیتواند سلطان جنگل باشد؛ پرنده اگر اقتصادی نباشد، قادر به پرواز نیست؛ گل اگر اقتصادی نباشد، نمیتواند شکوفا شود؛ و ابر اگر اقتصادی نباشد، نمیتواند بارش کند. همه چیز باید اقتصادی باشد.»
او در بخش دیگری از صحبت های خود عنوان کرد: «در گذشته، در ویترین برخی مغازهها، اجناسی قرار داشت که زیر آنها نوشته شده بود: «فروشی نیست». این عبارت نشان میداد که ارزش آن کالا فراتر از قیمتگذاری است. چنین کالایی، دارای «ارزش خریدن» است؛ اما این ارزش از چه جنسی است؟» بهشتی تاکید کرد: «اگر به اشیای موجود در منزل خود بنگرید، میتوان تخمین زد که حدود ۹۰ درصد آنها روزی به زباله تبدیل خواهند شد: لباسها، ظروف، مبلمان، یخچال و سایر وسایل. همه در صف سطل زبالهاند. اما برخی اشیاء هرگز در این صف قرار نمیگیرند؛ زیرا برای فروش خریداری نشدهاند. امروزه، بهواسطهی شرایط نامساعد دوران معاصر، اغلب ما در مقام فروشنده قرار گرفتهایم، نه خریدار. آپارتمانی را به مبلغی خریداری میکنیم و بلافاصله پس از خروج از دفتر ثبت، اگر کسی پیشنهاد مبلغی بالاتر دهد، حاضر به فروش آن میشویم. این یعنی ما در مقام خریدار قرار نگرفتهایم.» رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی با ذکر مثالی گفت: «اما تفاوت میان کالایی که برای فروش خریداری شده با کالایی که هرگز قصد فروش آن را نداریم چیست؟ اگر یادگاری از پدربزرگتان داشته باشید، مثلاً یک خودنویس قدیمی، حتی اگر کسی پیشنهاد مبلغی بالا برای خرید آن دهد، حاضر به فروشش نخواهید بود. چرا؟ چون آن شیء حامل خاطره و شأن معناییست که قابل قیمتگذاری نیست.»
بهشتی عنوان کرد: «این مقدمه را برای آن بیان کردم که اگر بخواهیم نسبت میان اقتصاد و صنایع دستی را بررسی کنیم، باید بدانیم کدام تعریف از اقتصاد مدنظر است. امروزه، آنچه به نام اقتصاد مطرح میشود، بیشتر به سوداگری شباهت دارد تا اقتصاد واقعی. اگر صنایع دستی به این معنا از اقتصاد تنزل یابد، در واقع به نابودی آن کمک کردهایم. اقتصادی که صرفاً محل کسبوکار و سودآوری برای گروهی خاص باشد، مسیر نابودی صنایع دستی را هموار میسازد.»
او یادآور شد: «نحوه عرضه کالا، محل عرضه، شیوه بستهبندی، روش حملونقل و چگونگی بازاریابی آن، همگی از ارکان مهم فعالیت اقتصادی هستند. انجام صحیح این مراحل، بیتردید ارزشمند است؛ اما آنچه اهمیت بیشتری دارد، درسهایی است که فراتر از این فرآیندها میتوان آموخت. اگر صنعت ما به درستی دریابد که در این حوزه چه آموزههایی نهفته است، از بسیاری انحرافها مصون خواهد ماند. امروز برخی تصور میکنند که صرفاً در حال تولید هستند، اما کافیست در حوزه صنعت، تنها یک قلم را در نظر بگیریم: اگر از فردا یارانه انرژی و آب حذف شود، چند درصد از این تولیدکنندگان میتوانند سهمی از نفت را به خود اختصاص دهند؟ اینها در واقع بازرگانانی هستند که نام تولیدکننده را یدک میکشند.»
بهشتی اضافه کرد: «فرهنگ ایرانی و مذاهب آن، بهطور کلی، دارای ویژگیهایی هستند که حقیقت وجودیشان را بهراحتی آشکار نمیکنند؛ مگر آنکه مخاطب با خضوع و خشوع، ناز مظاهر آن را بکشد. آنگاه است که حقیقت نمایان میشود.»
جایگاه صنایع دستی در فرهنگ و اقتصاد
در ادامه شب های بخارا استادیار پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری سخنرانی کرد. سیدعبدالمجید شریف زاده گفت: «تفاوت مفهومی میان «هنر» و «صنعت» در گذشته با آنچه امروز میفهمیم، کاملاً مشهود است. ورود ما به این بحث از زمانی آغاز شد که در دهه ۱۹۶۰ میلادی، سازمان ملل جلساتی برگزار کرد و تصمیم گرفت با توجه به گسترش صنایع ماشینی، از صنایع دستی که در کشورهای مختلف با دست انجام میشود، حمایت کند. این صنایع که تحت عنوان «Craft» شناخته میشوند، نباید از بین بروند.»
او ادامه داد: «در ایران نیز از دهه ۱۳۴۰، بحث صنایع دستی آغاز شد و سازمان صنایع دستی با هدف حمایت از این حوزه راهاندازی گردید. در سال ۱۳۶۲، پس از انقلاب فرهنگی، صنایع دستی به یک رشته دانشگاهی تبدیل شد. بنده از نخستین کسانی بودم که در همان سال در رشته صنایع دستی دانشگاه هنر پذیرفته شدیم. وقتی ما وارد دانشگاه شدیم و گفتیم رشتهمان صنایع دستی است، با تمسخر مواجه شدیم. برخی میگفتند: «قالیبافی هم دانشگاهی شده؟ این نگاه تحقیرآمیز نهتنها در میان همدورهایها، بلکه در سطح جامعه نیز وجود داشت.»
شریف زاده تاکید کرد: «این فضا و این نگاه هنوز هم در جامعه ما وجود دارد و به مراجع تصمیمگیری نیز تسری یافته است. صنایع دستی امروز، با وجود ظرفیتهای عظیم فرهنگی و اقتصادی، هنوز بهعنوان یک رشته مهم و اثرگذار شناخته نمیشود. در حالیکه بسیاری از اقتصاددانان معتقدند صنایع دستی میتواند با کمترین تجهیزات، اقتصاد کشور را نجات دهد. بنابراین، نگاه ما به صنایع دستی باید فراتر از جنبههای فرهنگی و هنری باشد؛ باید آن را بهعنوان یک ظرفیت اقتصادی جدی تلقی کنیم.»
استادیار پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: «در تفکر هنری، اگر هنری در حال نابودی باشد، میتوان با تعریف کاربری تازه، آن را احیا کرد. نمونه موفق آن، جاجیم است که زمانی صرفاً زیرانداز بود و با ورود موکت، کاربردش کاهش یافت. اما در دورهای، هنرمندان طرحهایی ارائه دادند تا از جاجیم در ساخت کیف، آباژور و دیگر محصولات استفاده شود. امروز، کیفهای ساختهشده از گلیم و جاجیم با استقبال خوبی مواجهاند.»
شریف زاده یادآور شد: «صنایع دستی ایران، میراثی زنده و پویا است؛ اما برای آنکه بتواند نقشی مؤثر در اقتصاد ملی ایفا کند، نیازمند تقویت نگاه فرهنگی و بهرهگیری از ظرفیتهای «اقتصاد خلاق» است. اگر سیاستگذاران اقتصادی، دانشگاهها و هنرمندان بتوانند در کنار یکدیگر و بهصورت شبکهای و هماهنگ عمل کنند، که خود نیازمند مدیریت هوشمندانه است، میتوان امیدوار بود که در دهههای آینده، نام ایران جایگاهی شایسته در بازار جهانی صنایع دستی بهدست آورد. در نهایت، باید به یاد داشت که اقتصاد هنر تنها زمانی شکوفا میشود که هنر، شأن و حرمت خود را حفظ کند. ارزش واقعی یک اثر هنری، نه در قیمت آن، بلکه در فرهنگی نهفته است که با خود حمل میکند.»

متون تاریخی و سفرنامهها
یک پژوهشگر صنایع دستی و استاد دانشگاه در بخشی از برنامه پرسش بنیادین را مطرح کرد و گفت: «آیا صنایع دستی ایران در ادوار گذشته تاریخی، واجد ارزش اقتصادی، کارکرد تجاری و قابلیت بالفعل در عرصه مبادلات بوده است یا خیر؟» حجت اله مرادخانی عنوان کرد: «برای پاسخ به این پرسش، بررسی دو دسته از منابع تاریخی میتواند راهگشا باشد: متون تاریخی و جغرافیایی و سفرنامههای سیاحان ایرانی و خارجی. در دسته نخست، متون متعددی وجود دارد که بهصراحت به کارکردهای اقتصادی و قابلیتهای تجاری صنایع دستی در نقاط مختلف ایران اشاره کردهاند. یکی از مهمترین این منابع، کتاب المسالک و الممالک اثر استخری است که در قرن چهارم هجری نگاشته شده. این اثر به هنرهایی چون فلزکاری، پارچهبافی، نساجی، سفالگری، شیشهگری و رنگرزی در شهرهای مختلف ایران پرداخته است.» او ادامه داد: «در دسته دوم منابع، سفرنامههای سیاحان اسلامی و اروپایی قرار دارند. از جمله آثار ابن بطوطه، یاقوت حموی (معجمالبلدان)، و نیز سفرنامههای شاردن، پیترو دلاواله و دیگران در دوره صفوی. در این متون، بهتفصیل درباره رونق اقتصادی صنایع دستی، وجود صنوف متمرکز، سازماندهی صنفی و پرداخت مالیات توسط هنرمندان اشاره شده است.»
به گفته مرادخانی، در بخشی از یکی از این سفرنامهها، به نوعی اقتصاد خانوادگی مبتنی بر صنایع دستی اشاره شده، مدلی که امروزه تحت عنوان Family Business شناخته میشود و در اقتصاد خلاق بسیار مورد توجه است. نمونههای متعدد تاریخی و معاصر، همگی متفقالقول بر قابلیتهای اقتصادی صنایع دستی ایران و نقش بالفعل آن در توسعه تجارت و ارتقاء معیشت خانوارها و شهرهای ایرانی تأکید دارند. بیتردید، همین ظرفیتها موجب پایداری اقتصاد شهری و ثبات معیشت شهروندان در ادوار گذشته بودهاند.»
پژوهشگر حوزه صنایع دستی گفت: «چرا صنایع دستی در دوران کنونی، دیگر واجد آن ویژگیها نیست؟ چرا این بخش بزرگ از صنایع فرهنگی ایران، تأثیر بسزایی در چرخههای اقتصادی و تجاری کشور ندارد؟ این مسئله، بهویژه برای کشوری که مزیت اصلیاش فرهنگ و آفرینشهای هنری است، یک خسران بزرگ و نشانهای از گسست میان جامعه و داشتههای فرهنگیاش بهشمار میرود.»
مرادخانی یادآور شد: «بازرگانی و بازاریابی در حوزه صنایع دستی، میتواند نقش مؤثری در حل مسائل تحلیلی این عرصه ایفا کند. تحلیل زنجیره ارزش صنایع دستی، بررسی الگوهای منطقهای، شناسایی مزیتهای نسبی، مطالعات هزینه فایده، ارزیابی ظرفیتهای صادراتی و تبیین راهکارهای تجاری و اقتصادی، همگی از جمله موضوعاتی هستند که متخصصان این حوزه میتوانند با پرداختن به آنها، گامهای مؤثری در احیای کارکردهای اقتصادی صنایع دستی ایران بردارند. از این منظر، میتوان با نگاهی امیدوارانهتر به آینده نگریست؛ آیندهای که در آن، این حوزه راهبردی از فرهنگ ایران بتواند از وضعیت فعلی خارج شده و جایگاه شایسته خود را بازیابد.»
صنایع دستی ریشه در فرهنگ و آئینها
خانم پویا محمودیان آخرین سخنران شب های بخارا بود. معاون سابق صنایعدستی و هنرهای سنتی وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی گفت: «صنایع دستی، با ریشه در فرهنگ، آیینها، باورها و پیشینه تمدنی، بهعنوان هنری میراثی و تاریخی شناخته میشود. دانش فنی این حوزه، عمدتاً بهصورت سینهبهسینه و در قالب دانش بومی منتقل شده و موجب خلق آثاری منحصربهفرد در هر منطقه یا کشور شده است.» او عنوان کرد: «در طبقهبندی گروههای کالایی صنایع دستی، میتوان به کالاهای چوبی، فلزی، شیشهای، سفالی و سرامیکی، رودوزیها، زیراندازهای سنتی، منسوجات و زیورآلات سنتی و سنگهای قیمتی و مبلمان حاصل از ساخت صنایع دستی اشاره کرد.» محمودیان ادامه داد: «این گروهها در سه دسته اصلی جای میگیرند: اول اینکه کالاهای فاخر و سرمایهای: آثاری هنری و تکنسخهای (Art Piece) که بهعنوان کالاهای سرمایهای طبقهبندی میشوند. دوم کالاهای متوسط و کاربردی: آثار تزیینی و مصرفی با کاربرد روزمره است و سوم اینکه کالاهای تولید روستایی و بومی؛ محصولاتی که نقش مؤثری در توسعه جوامع محلی و روستایی دارند.»
معاون سابق وزارت میراث فرهنگی اضافه کرد: «صنایع دستی با جنبههای مختلف زندگی بشر پیوندی عمیق دارد. در حوزه فرهنگ، یکی از مؤلفههای قدرت نرم فرهنگی محسوب میشود؛ ابزاری برای انسجام فرهنگی و انتقال مفاهیم و اقتدار فرهنگی. در حوزه اجتماعی، نقشآفرینی آن در سرمایههای اجتماعی و نمادین مانند استاد فرشچیان به شکلگیری هویت جمعی و تسریع تبادلات اجتماعی کمک میکند.»
این مراسم به همت مجله بخارا، دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و انجمن علمی دانشجویی اقتصاد برگزار شد.












