داوود پیرنیا، همان مرد سادهپوشی بود که به ایران و فرهنگش دلبستگی عمیق داشت و به همین سبب برنامهای را پایهگذاری کرد که امروزه همچنان مانندش حتی ساخته نشده و همواره یکی از موثرترینها در پیوند مردم با موسیقی ایرانی است. اما واقعا چه شد که خالق «گلها» از جایی به بعد دیگر در صحنه حضور نداشت؟
به گزارش ایسنا، داوود پیرنیا (زاده ۱۲۷۹ – درگذشته ۱۱ آبان ۱۳۵۰)، بنیانگذار برنامه ماندگار «گلها» در رادیو ایران، پس از آنکه بیش از یک دهه بیوقفه در این پروژه فرهنگی کار کرد، به ناگهان استعفا کرد؛ تصمیمی که هنوز هم دلایل آن جای سوال دارد و لزوما مشخص نیست که علت واقعی آن چه بود.
پیرنیا مردی بود که موسیقی و شعر را در قالبی تازه با هم تلفیق کرد و به سمع و نظر مردم رساند و خدمات بسیاری به موسیقی کرد اما ناگهان سکوت کرد و یک روز برای همیشه رادیو را ترک گفت.
روایتهای مختلفی از علت این کنارهگیری وجود دارد که هیچکدام بهتنهایی قطعی نیستند، اما در کنار هم تصویری روشنتر از آن روزها میسازند.
گفته میشود یکی از دلایل اصلی فضای اداری و فشارهای سازمانی آن زمان بود. درحقیقت در میانه دهه ۴۰، بازرسان وزارت اطلاعات و مدیران جدید رادیو به بهانه نظارت بر امور وارد اتاق پیرنیا شدند؛ اقدامی که او آن را بیاحترامی دانست. در همان روزها از سوی برخی هنرمندان از جمله مرضیه نیز انتقاداتی مطرح میشد که چرا اداره چنین برنامهای در دست کسی است که خود موسیقیدان نیست. این فضای ملتهب موجب آزردگی پیرنیا شد.
از سوی دیگر به نظر میرسد، او دچار بیماری و فرسودگی جسمی شده بود. در سال ۱۳۴۳، هنگام ضبط یکی از برنامهها، به دلیل ضعف و ناراحتی قلبی به بیمارستان منتقل شد و پس از آن کمتر توان حضور منظم در رادیو را داشت. بیماری در کنار خستگی روحی ناشی از فشارها، تصمیم او را قطعیتر کرد.

برخی نیز از اختلافهای درونی و رقابت میان گروههای موسیقی رادیو سخن گفتهاند؛ نامههایی از سوی چند خواننده علیه او منتشر شد و همین شایعات، به گفته منابع معاصر، پایانی برای رابطه پیرنیا با رادیو بود.
مجموعه این عوامل؛ بیماری، دلخوری از بیاحترامیها، فشار اداری و اختلافات حرفهای دست به دست هم داد تا در سال ۱۳۴۵ یا ۱۳۴۶، داوود پیرنیا نامه استعفای خود را بنویسد و برای همیشه از رادیو و برنامه «گلها» کناره بگیرد.
او تا پایان عمر دیگر در هیچ مصاحبه یا محفل هنری حاضر نشد؛ تنها گاه به خانه دوستان نزدیکش میرفت و میگفت: «من کار خودم را کردم. حالا بقیه میدانند چه کنند.»
به هر حال پیرنیا یک روز برای همیشه با قدمهای استوار و مصمم از در خروجی رادیو بیرون رفت و دیگر هیچگاه حتی در چهارچوب ورودی رادیو نایستاد! او زمانی برنامهای را که خالقش بود و با تمام وجودش برایش تلاش کرده بود برای همیشه رها کرد، اما هرگز هیچکسی نمیتواند منکر تلاشها و خدمات شایسته او به موسیقی ایران شود. او چونان بر موسیقی ایران اثر گذاشت که هنوز هم نام «گلها» که میآید صدای گرم راوی و نوای خوش موسیقی در ذهنمان نقش میبندد و اینگونه میتوانیم گوشه چشمی به موسیقی اصیل ایرانی، هرچند در تخیلات خود داشته باشیم.
او بود همان مردی که مردم را با موسیقی آشتی داد و موسیقی را به میان مردم کوچه و بازار برد و موجب شد زمانی هر فردی حداقل بتواند یک بیت شعر از شاعران نامدار ایرانی را از بر بخواند.