چرا ترامپ نمی‌تواند نتانیاهو را مهار کند؟ / ماهیت مبهم روابط آمریکا و اسرائیل

خبرآنلاین یکشنبه 11 آبان 1404 - 14:22
 جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، در سفر به اسرائیل با انتقاد از رأی پارلمان اسرائیل برای الحاق کرانه باختری، آن را «شوخی سیاسی احمقانه» خواند و تأکید کرد که اسرائیل شریک آمریکا است نه «طفیلی» آن، در حالی که برخی روایت‌ها برعکس ادعا می‌کنند. ونس گفت: «ما شریک هستیم، نه وابسته.» اما چگونه می توان ماهیت روابط آمریکا-اسرائیل را در چارچوب نظریه‌های سیاسی تحلیل کرد؟

خبرآنلاین - رسول سلیمی - روابط آمریکا و اسرائیل، به عنوان یکی از پیچیده‌ترین اتحادهای قرن بیست‌ویکم، با اظهارات جی‌دی ونس معاون اول رئیس‌جمهور آمریکا در سفر به اسرائیل بار دیگر در کانون توجه قرار گرفت. ونس، در حالی که از رأی کنست برای الحاق کرانه باختری انتقاد می‌کرد، بر شراکت استراتژیک تأکید ورزید و روایت‌های دوجانبه «طفیلی» بودن را رد کرد. این اظهارات، که در فرودگاه بن‌گوریون بیان شد، نه تنها تنش‌های داخلی اسرائیل را برجسته کرد بلکه بسیاری را به یاد تنش میان متفکران در این خصوص انداخت.  چپ‌گرایان مانند نوام چامسکی و نورمن فینکلستین، اسرائیل را ابزاری برای نواستعمار آمریکا در خاورمیانه می‌دانند و در سوی دیگر واقع‌گرایان نیز مانند جان میرشایمر و استیون والت، لابی اسرائیل را عاملی برای تحمیل بار اضافی بر سیاست آمریکا توصیف می‌کنند.   

 
این در حالی است که اظهارات جی‌دی ونس در سفر به اسرائیل اثرات چندگانه‌ای بر روابط آمریکا-اسرائیل و سیاست خاورمیانه داشته است. چرا که اظهارات ونس در سفر به اسرائیل تنش دیپلماتیک را به سطح جدیدی رساند و شراکت را در برابر روایت‌های وابستگی قرار داد. رأی کنست برای الحاق، که ۲۵ به ۲۴ تصویب شد، ونس را وادار به انتقاد کرد و آن را «شوخی احمقانه» خواند که شراکت را زیر سؤال می‌برد.  

اما روایت رسمی آمریکایی ها شراکت را توجیه می‌کند چرا که همزمان نقش CIA در حمایت از شهرک‌سازی را نادیده می‌گیرد. از سوی دیگر تأثیر بر لابی ایپک با انتقاد ونس از نفوذ آن در سیاست آمریکا، بودجه ۵۰۰ میلیون دلاری را مختل کرده است. چه آنکه پیامدهای منطقه‌ای با تنش در کرانه باختری، کشورهای عربی را به واکنش واداشته است و این مسئله، توافق ابراهیم را تهدید می‌کند. از سوی دیگر اثرات ایدئولوژیک روابط دو کشور، روایت «طفیلی» را رد کرده اما سلطه آمریکا را برجسته می‌سازد.

دیدگاه چامسکی درباره روابط امریکا و اسرائیل

نوام چامسکی، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز برجسته آمریکایی، تئوری‌های خود را بر پایه نقد امپریالیسم و ایدئولوژی رسانه‌ای بنا نهاده است. او در کتاب «امپریالیسم نفتی و روابط آمریکا-اسرائیل» (۱۹۷۷)، چامسکی امپریالیسم را به عنوان سلطه اقتصادی و نظامی بر منابع جهانی توصیف می‌کند، جایی که قدرت‌های غربی از طریق «حاکمیت نرم» و «سخت»، کشورهای جهان سوم را کنترل می‌کنند. او در «حامیان صهیونیسم: چگونه ۳۰ سال دروغ آمریکا را فریب داد» (۱۹۸۸) استدلال می‌کند که رسانه‌های غربی، تحت نفوذ نخبگان، روایت‌های پرو-اسرائیلی را ترویج می‌دهند تا سلطه آمریکا را توجیه کنند. همچنین چامسکی تئوری «ساختارگرایی» را با مارکسیسم ترکیب می‌کند و تأکید دارد که امپریالیسم نه تنها نظامی، بلکه فرهنگی است، جایی که «ترس از کمونیسم» در دوران جنگ سرد جای خود را به «ترس از اسلام» داد.   

چرا ترامپ نمی‌تواند نتانیاهو را مهار کند؟ / ماهیت مبهم روابط آمریکا و اسرائیل

چامسکی اسرائیل را «پایگاه امپریالیستی» آمریکا در خاورمیانه و ابزاری برای کنترل نفت و جلوگیری از اتحادهای عربی-ایرانی می‌بیند. او در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۸ می‌گوید: «اسرائیل از ۱۹۶۷، پس از جنگ شش‌روزه، به دارایی استراتژیک آمریکا نه برای امنیت، بلکه برای حفظ سلطه بر منابع انرژی تبدیل شد.» اظهارات ونس در ۲۰۲۵ بازتاب چنین امری به‌نظر می‌رسد. به همین دلیل است که رد توصیف «طفیلی» بودن، سلطه پنهان آمریکا را فاش می‌کند. چرا که اسرائیل، به عنوان «اهرم نفوذ»، سیاست‌های ضدایرانی آمریکا را اجرا می‌کند، مانند حملات سایبری استاکس‌نت (۲۰۱۰)، که چامسکی  آن را نمونه‌ای از «تروریسم دولتی» می‌نامد. تحلیل چامسکی نشان می‌دهد که کمک‌های ۳.۸ میلیارد دلاری سالانه آمریکا (تا ۲۰۲۵) نه از سر شراکت، بلکه برای حفظ «دوگانگی مهار» (عراق و ایران) است، همان‌طور که در مصاحبه ای در سال۲۰۰۶ توصیف کرده بود. این روابط، چرخه خشونت را جایی که اسرائیل «بنتوستان‌های» فلسطینی را ایجاد می‌کند. چامسکی هشدار می‌دهد که این امپریالیسم، حمایت عمومی آمریکایی را فرسوده و جنبش‌های معترض را تقویت کرده است. در نهایت، دیدگاه او روابط را نه شراکت، بلکه «پیوست امپریالیستی» می‌بیند که ثبات خاورمیانه را قربانی منافع نفتی می‌کند.  

نورمن فینکلستین: سیاست آمریکا را به نفع اسرائیل منحرف شده است


نورمن فینکلستین، مورخ و فعال سیاسی یهودی-آمریکایی، تئوری‌های خود را بر پایه «فورنزیک هولوکاست» و نقد صهیونیسم بنا نهاده است. او در کتاب «صنعت هولوکاست»،   استدلال می‌کند که هولوکاست به ابزاری برای توجیه سیاست‌های اسرائیلی تبدیل شده، جایی که نخبگان یهودی از تراژدی برای کسب قدرت سیاسی استفاده می‌کنند. او تئوری «پسااستعماری» را با نقد لابی‌گری ترکیب می‌کند و در «گازا: تحقیق در شهادت آن»   تأکید دارد که اسرائیل، تحت سلطه آمریکا، «نژادپرستی ساختاری» را در خاورمیانه نهادینه کرده است. فینکلستین، در مصاحبه ای در سال ۲۰۲۵، امپریالیسم را به عنوان «هژمونی غربی» توصیف می‌کند که از طریق پروکسی‌ها، ثبات را مختل می‌نماید.   

این در شرایطی است که فینکلستین اسرائیل را «نیابتی هژمونیک» آمریکا می‌بیند، نه شریک برابر! او در مصاحبه ۲۰۲۵ با مایک اسیالوم می‌گوید: «اسرائیل مدافع منافع غربی برای بازسازی تصویر شکست‌ناپذیری پس از ۲۰۰۶ است.» اما اظهارات ونس، رد وابستگی را فاش می‌کند، چرا که فینکلستین در «فراتر از کنست» استدلال می‌کند که لابی آیپک، سیاست آمریکا را به نفع اسرائیل منحرف می‌کند، در حالی که آمریکا از اسرائیل برای بی‌ثبات‌سازی (مانند لبنان ۱۹۸۲) استفاده می‌نماید. این در حالی است که کمک‌های نظامی، ۷۰ درصد از بودجه دفاعی اسرائیل مشابه «نئوکولونیالیسم» در تئوری وابستگی والرشتاین، وابستگی اسرائیل به امریکا را نشان می‌دهد. فینکلستین هشدار می‌دهد که این روابط، جنایات جنگی (مانند غزه) را توجیه می‌کند و حمایت عمومی را از دست می‌دهد. تحلیل او، روابط را «وابستگی نامتقارن» می‌بیند، جایی که اسرائیل «درس» به اعراب می‌دهد، اما آمریکا کنترل نهایی را دارد.  

توسعه دیدگاه‌های استیون والت و جان میرشایمر

  
همچنین جان میرشایمر و استیون والت، نظریه‌پردازان واقع‌گرا، تئوری «واقع‌گرایی تهاجمی» را در کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» (۲۰۰۷) بسط می‌دهند. میرشایمر در «تراژدی سیاست قدرت‌های بزرگ» (۲۰۰۱) استدلال می‌کند که دولت‌ها در آنارشی بین‌المللی، قدرت را حداکثرسازی می‌کنند، اما لابی‌ها سیاست را منحرف می‌سازند. والت در «تأمین قدرت آمریکا» (۲۰۰۵) تأکید دارد که اتحادها بر اساس منافع ملی ونه ایدئولوژی هستند.  

چرا ترامپ نمی‌تواند نتانیاهو را مهار کند؟ / ماهیت مبهم روابط آمریکا و اسرائیل

 والت و میرشایمر اسرائیل را «بار اضافی» می‌بینند، نه متحد! آن‌ها می‌گویند: «لابی، سیاست خاورمیانه را به نفع اسرائیل مانند مهار دوگانه ایران-عراق تعیین می‌کنند.» به همین دلیل، اظهارات ونس در ۲۰۲۵، تنش لابی را نشان می‌دهد؛ AIPAC، با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری، کنگره را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما دیدگاه واقع‌گرایی پیش‌بینی می‌کند این بار، امنیت آمریکا با افزایش تروریسم به مخاطره خواهد افتاد. تحلیل آن‌ها، روابط را «نامتوازن» می‌بیند، جایی که لابی، سیاست ضدایرانی را تحمیل می‌کند، اما اسرائیل امنیت بلندمدت را به خطر می‌اندازد.

واقع گرایان کلاسیک چه دیدگاهی درباره رابطه امریکا و اسرائیل دارند؟


در این میان، مفهوم «سگ هار» یعنی اسرائیل به عنوان ابزار تهاجمی آمریکا،  ریشه در واقع‌گرایی کلاسیک و تئوری وابستگی دارد. هانس مورگنتا در «سیاست میان ملت‌ها»، واقع‌گرایی را به عنوان تعقیب منافع ملی از طریق پروکسی‌ها توصیف می‌کند، جایی که قدرت‌های بزرگ از متحدان ضعیف‌تر برای حفظ هژمونی استفاده می‌کنند. تئوری وابستگی، عمادولایکاردوسو (۱۹۷۹، «وابستگی و توسعه» هم استدلال می‌کند که کشورهای پیرامونی (مانند اسرائیل) به مرکز (آمریکا) وابسته‌اند و نقش «پلیس منطقه‌ای» را ایفا می‌کنند.   

این دیدگاه، اسرائیل را «سگ هار» آمریکا و ابزاری برای بی‌ثبات‌سازی (مانند جنگ ۱۹۶۷)می‌بیند. واقع‌گرایی نظامی، اسرائیل را پروکسی قدرت می‌داند. اظهارات ونس، شراکت را تأکید می‌کند و این تحلیل، روابط را «استعمار نوین» می‌بیند، جایی که آمریکا از اسرائیل برای کنترل نفت استفاده می‌کند.

۲۱۳

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

بیشتر بخوانید