به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «حد و مرزهای هنر» نوشته تزوتان تودوروف، مجموعهای است از دو مقاله که پیرامون نسبت و پیوند میان هنر، اخلاق و سیاست بحث میکند. تودوروف، متفکر بلغاریتبار فرانسوی، در این کتاب نخست به بررسی ارتباط تنگاتنگ عدهای از هنرمندان پیشرو (آوانگارد) با سیاستهای رادیکال، به ویژه در دوره روسیه انقلابی، ایتالیای پیشافاشیسم و آلمان پیشانازی میپردازد. او بیان میکند که دیکتاتوریهای توتالیتر و هنرمندان آوانگارد از «زهدانی واحد» سر برآوردهاند و هر دو در افراطگرایی و تمایل به «خلق از عدم» با هم اشتراک دارند؛ چه در حوزه هنر و چه در عرصه اجتماع.
تودورف به بیان نمونههایی از استقبال فوتوریستها(و نزدیکیشان به فاشیسم) از انقلاب اکتبر و میل شدید شان برای تغییر شکل جهان پیرامون؛ شاهد مثالهایی از سخنان موسولینی، هیتلر، گوبلز و دیگران میپردازد که بیانکننده خیال آنها برای خلق جامعهای آرمانی از دل تودههای بیشکل مردم روزگار خود برای رسیدن به جامعهای آرمانی و با شکوه است؛ و این را بهگونهای خلق یک اثر هنری مانند تراشیدن مجسمه یا ساخت بنایی معمارانه یا نوشتن کتاب شعر قلمداد میکردهاند. تا جایی که اِزرا پاوند میگوید: «به او (موسولینی) در مقام استادکار نگاه کنید، آن وقت تمام جزییات سر جای خود قرار خواهد گرفت. او را هر چیز دیگری به جز هنرمند در نظر بگیرید، در دام تناقض گرفتار خواهید شد.» اما پس از مدتی اختلافات آشکار شد؛ هنر مدرن منحط شناخته شد و هیچ کدام از دیکتاتورها نتوانستند پروژه هنری خود را محقق کنند؛ اثری که آنها خلق کرده بودند سرشتی متفاوت داشت، و نسخهای نوین از جهنم بر زمین بود.
در مقاله دوم، تودوروف _با تاکید بر ادبیات_ به نسبت میان هنر و اخلاق میپردازد و این پرسش را مطرح میکند که آیا هنر باید در خدمت اخلاق باشد یا ارزش مستقل خود را حفظ کند. او دیدگاههای نقد قدیم (که جنبه تعلیمی و اخلاقی هنر را برجسته میکند) را با دیدگاههای نقد نوین (که بر زیباییشناسی و «هنر برای هنر» تاکید دارد) مقایسه کرده و در نهایت تأکید میکند که مرزبندی دقیق میان هنر و اخلاق ممکن نیست و هنر همواره حامل نوعی پیچیدگی و ابهام ارزشی است. به باور تودوروف هنر هم جنبه شناختی و هم جنبه اخلاقی دارد، حتی اگر در قالب «هنر برای هنر» دیده شود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «اگر تأثیر کتاب ها به آن اندازه ای باشد که مدافعان «نقد «اخلاقی» تصور میکنند، این تأثیر به همان اندازه ممکن است سودمند باشد که مخرب. در آخر، حتی بهترین کتاب ها می توانند مورد خوانش کاهلانه، بی تفاوت و منحرف واقع شوند که همه این موارد مانع رشد اخلاقی خواننده می شود. به علاوه مردم میتوانند در وضعیتی کاملاً متفاوت از آنی که این نظریه پردازان فرض میکنند به مطالعه بپردازند. به جای کشف بخشهای ناشناخته جهان درون و برون در کتاب یا جستن راهی برای برقراری ارتباط با سایر انسانها، خوانندگان حق دارند به سادگی از نگارش شیوای اثر لذت ببرند و یا آن را به نقطه شروع تفکر شخصی خودشان بدل سازند.»
این کتاب با ترجمه اران ابراهیمی مدیسه توسط نشر بیدگل منتشر شده است و برای درک بهتر متن اصلی، مترجم بیانیه فوتوریسم را نیز به عنوان پیوست به آخر کتاب افزوده است. کتاب «حد و مرزهای هنر» برای علاقهمندان به تئوری هنر، فلسفه اخلاق و نقد هنری معاصر اثری فشرده، موجز و تأملبرانگیز به شمار میآید.












