متخصصان میگویند حباب هوش مصنوعی یک حباب معمولی نیست، بلکه شاید بزرگترین حبابی باشد که تاکنون دیدهایم؛ چیزی شبیه به نسخه ایدهآل و افلاطونی یک حباب فناوری که میتواند تمام حبابها را ببلعد. در این مطلب با استناد به یک چارچوب اقتصادی نگاهی دقیق به حباب هوش مصنوعی میاندازیم؛ آیا روزی خواهد ترکید و با یک رکود اقتصادی روبهرو خواهیم شد؟
از زمان موفقیت ویروسی ChatGPT در اواخر سال ۲۰۲۲، یعنی آن زمانی که هر شرکتی در دره سیلیکون مسیر خود را به سمت هوش مصنوعی کج کرد، این احساس ایجاد شد که آرامآرام حبابی دارد باد میشود. در ماههای اخیر تحلیلگران مالی، شرکتهای تحقیقاتی مستقل و حتی خود مدیران برخی از شرکتهای هوش مصنوعی موافقند که ما با نوعی حباب سروکار داریم.
اما آیا این ارزیابی دقیق است؟ برای یافتن پاسخی مستدل، باید به سراغ محققانی رفت که کتاب مرجعی درباره حبابهای فناوری نوشتهاند.

«برنت گلدفارب» (Brent Goldfarb) و «دیوید کرش» (David A. Kirsch)، اقتصاددانان دانشگاه مریلند، در کتاب خود «حبابها و سقوطها» (Bubbles and Crashes) یک چارچوب چهار عاملی برای ارزیابی حبابهای نوآوری فناورانه ارائه میدهند. چارچوب آنها بر این اصل استوار است که روایت و داستانی که پیرامون یک فناوری شکل میگیرد، نقشی مرکزی در ایجاد حباب دارد.
براساس این چارچوب، برای ایجاد یک حباب کامل چهار عامل باید وجود داشته باشد: عدم قطعیت، بازیگران انحصاری، سرمایهگذاران تازهکار و روایتهای هماهنگکننده. با اعمال این آزمون، هوش مصنوعی در هر چهار مورد، بالاترین امتیاز را کسب میکند.
در ادامه به این چهار عامل در زمینه هوش مصنوعی میپردازیم.
عدم قطعیت سنگ بنای یک حباب فناوری است. عدم اطمینان درباره اینکه فناوری چه کاری میتواند انجام دهد، مدل کسبوکار آن چیست و چقدر طول میکشد تا به نتیجه برسد.
درمورد هوش مصنوعی زنگهای خطر درحالحاضر به صدا درآمدهاند. اهداف نهایی بسیار مبهم هستند؛ تاکنون کسی نمیداند هدف غایی هوش جامع مصنوعی (AGI) یا ابرهوش (Superintelligence) چیست و قرار است دقیقاً چه کاری با دنیای ما بکند.

با گذشت نزدیک به سه سال، بازیگران اصلی (به جز انویدیا) هنوز مدل کسبوکار بلندمدت خود را اثبات نکردهاند. شرکتها میلیاردها دلار خود را میسوزانند، هزینههایشان کاهش نیافته است و اکثر شرکتها با هر پرسش کاربر از هوش مصنوعی متحمل ضرر میشوند. پژوهش اخیر MIT نیز نشان داده که ۹۵ درصد از شرکتهایی که هوش مصنوعی مولد را به کار گرفتهاند، هیچ سودی از آن نبردهاند.
گلدفارب میگوید معمولاً با گذشت زمان عدم قطعیت کاهش مییابد، اما درمورد هوش مصنوعی اینطور نبوده است. ادعاهای اولیه درباره اثربخشی آن، در بهترین حالت، ترکیبی از واقعیت و اغراق بودهاند.
نزدیکترین مشابه تاریخی هوش مصنوعی، رادیو است. زمانی که RCA پخش رادیویی خود را آغاز کرد، مشخص بود که فناوری قدرتمندی است، اما مدل کسبوکار آن نامشخص بود. در نتیجه، رادیو به یکی از بزرگترین حبابهای تاریخ تبدیل شد و در سقوط ۱۹۲۹، ۹۷ درصد از ارزش خود را از دست داد. RCA در آن زمان، انویدیای زمان خود بود.
برای ایجاد حباب به شرکتهایی نیاز است که سرنوشت آنها کاملاً به موفقیت آن نوآوری خاص گره خورده باشد. اینها بازیگران انحصاری هستند. برای مثال، تسلا یک بازیگر انحصاری در حوزه خودروهای برقی است، درحالیکه تویوتا اینطور نیست؛ به همین دلیل ارزشگذاری تسلا بسیار فراتر از درآمدهای آن است.

در حوزه هوش مصنوعی، براساس گزارش بانک سیلیکونولی، ۵۸ درصد از کل سرمایهگذاری خطرپذیر امسال به شرکتهای هوش مصنوعی اختصاص یافته است. انویدیا در صدر این فهرست قرار دارد که آینده خود را به ساخت تراشه برای هوش مصنوعی گره زده است. شرکتهایی مانند آنتروپیک و OpenAI نیز بازیگران انحصاری محسوب میشوند.
نکته نگرانکننده درمورد هوش مصنوعی درهمتنیدگی شدید این بازیگران است: انویدیا در OpenAI سرمایهگذاری میکند، درحالیکه OpenAI برای بقا به تراشههای انویدیا و قدرت محاسباتی مایکروسافت وابسته است.
۲۵ سال پیش در اوج حباب «داتکام»، سرمایهگذاران خرد پول خود را به شرکتهایی مانند Pets.com سرازیر کردند. امروز انبوهی از سرمایهگذاران تازهکار از طریق اپلیکیشنهایی مانند «رابینهود» درحال پمپاژ پول به هوش مصنوعی هستند. برای نمونه در سال ۲۰۲۴، انویدیا به تنهایی در صدر سهمهای خریداریشده توسط معاملهگران خرد قرار داشت.
برنت گلدفارب اشاره میکند که وقتی صحبت از هوش مصنوعی به میان میآید، همه به نوعی سرمایهگذار تازهکار محسوب میشوند، زیرا این فناوری آنقدر جدید است که هیچکس واقعاً نمیداند چگونه به پایان خواهد رسید. اقتصادانان میگویند سرمایهگذاران پسانداز خود را در وعده مبهم ابرهوش غرق کردهاند.
این قویترین عامل در حباب هوش مصنوعی است. در سال ۱۹۲۷، پرواز انفرادی «چارلز لیندبرگ» بر فراز اقیانوس اطلس، یک روایت قدرتمند ایجاد کرد که به سرمایهگذاران سیگنال داد تا پول خود را وارد صنعت هوانوردی کنند. نتیجه آن، حبابی بود که در سال ۱۹۲۹ ترکید و سهام هوانوردی ۹۶ درصد سقوط کرد.

درمورد هوش مصنوعی، این روایت به شکل عجیبوغریبی قدرتمندتر است. رهبران این صنعت داستانی را ترویج میکنند که براساس آن، هوش جامع مصنوعی بهزودی هر کاری را که انسان انجام میدهد، انجام خواهد داد: مشاغل خودکار میشوند، سرطان مداوا میشود، دیگر خبری از تغییرات اقلیمی نخواهد بود و هوش مصنوعی به معنای واقعی کلمه «همهچیز» خواهد شد. افزودن روایت «باید چین را شکست دهیم» نیز بنزین بیشتری روی این آتش میریزد. گلدفارب میگوید: «آیا این روایت کار میکند؟ پاسخ یک «بله» قاطع است.»
«برنت گلدفارب» تأیید میکند که هوش مصنوعی تمام نشانههای یک حباب کلاسیک را دارد: «بدون شک، تمام تیکها را میزند.» عدم قطعیت؟ بله. بازیگران انحصاری؟ بله. سرمایهگذاران تازهکار؟ بله. روایت عالی؟ بله. او میگوید در مقیاس ۰ تا ۸ این چارچوب، هوش مصنوعی نمره کامل ۸ را دریافت میکند.
نزدیکترین قیاسهای تاریخی این پدیده (رادیو و هوانوردی) هر دو به ترکیدن حبابی چنان بزرگ کمک کردند که به «رکود بزرگ» در سال ۱۹۲۹ انجامید. تاریخ تکرار میشود و اینبار نیز «خریدار باید آگاه باشد.»