به گزارش سرویس جهان مشرق، دیک چنی، معاون جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور اسبق آمریکا روز 13 آبان(روز مبارک مبارزه با استکبار جهانی!) در سن ۸۴ سالگی مرد.
دیک چنی، معاون رئیسجمهور اسبق آمریکا در دوران جورج دبلیو بوش، یکی از معماران اصلی سیاستهای تهاجمی کاخ سفید در خاورمیانه بود.

او به عنوان یک نئوکان محافظهکار، ایران را به عنوان تهدیدی وجودی برای آمریکا و متحدانش (به ویژه رژیم اسرائیل) میدید و بر گزینههای نظامی و براندازی حکومت ایران تأکید داشت.
تحت رهبری چنی، دولت بوش برنامههای مخفی سایبری و خرابکاری علیه برنامه هستهای ایران را آغاز کرد. گزارشها حاکی است او در رایزنیهای اولیه برای طراحی ویروس استاکسنت جهت حمله به تأسیسات هستهای ایران نقش داشت.
او همچنین از تحریمهای مالی علیه ایران حمایت کرد اما این تحریمها را ناکافی میدید و بر ترکیب آنها با اقدامات نظامی اصرار داشت.
ریچارد بروس «دیک» چنی (۳۰ ژانویه ۱۹۴۱ – ۳ نوامبر ۲۰۲۵) از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ معاون جورج دبلیو بوش بود. او پیش از آن، وزیر دفاع جرج اچدبلیو بوش (۱۹۸۹–۱۹۹۳) هم بود. به بیان دیگر، در هر دو جنگ خلیج فارس، چنی نقشی محوری داشت.
مدیرعامل شرکت نفتی هالیبرتون (۱۹۹۵–۲۰۰۰)، نماینده وایومینگ در کنگره، رئیس ستاد کاخ سفید در دوران جرالد فورد، از دیگر مناصب رسمی او بود.
اما شهرت چنی (یا بهتر است بگوییم، بدنامی اش) به واسطهی قدرت پنهان و بیسابقهای بود که در سایهی خاندان اهریمنی بوش به دست آورد. واشنگتنپست در سری مقالات برندهی جایزه پولیتزر (۲۰۰۷) نوشت:
" چنی حرف آخر را در سیاست خارجی، انرژی، محیط زیست و حتی بودجه میزد؛ سه گاوصندوق غولپیکر در دفترش داشت و اسناد را با مهر طبقهبندی خودش محافظت میکرد."
چنی پدرخواندهی جریان نئوکان(نومحافظهکاری) در ساختار سیاسی آمریکا بود. سال ۱۹۹۲، وقتی وزیر دفاع بود، طرحی نوشت که برمبنای آن آمریکا باید تسلط نظامی مطلق بر جهان داشته باشد تا هیچ رقیبی جرات سربلند کردن نداشته باشد.

این همان ابر-برنامهی موسوم به PNAC (پروژه قرن جدید آمریکایی) بود که چنی، رامسفلد و پل ولفوویتز(حاکم نظامی عراق بعد از اشغال توسط ائتلاف آمریکایی) امضایش کرده بودند و معتقد بودند: «فقط یک پرل هاربر جدید میتواند آمریکا را به جنگ جهانی بکشاند.» ۱۱ سپتامبر همان پرل هاربر بود.
چنی از فردای ۱۱ سپتامبر یک کارزار سیاسی-نظامی-تبلیغاتی همهجانبه را برای حمله نظامی به عراق آغاز کرد. او شخصا بارها CIA و تحلیلگران آن را تهدید کرد تا گزارشهای جعلی بسازند: گزارشهایی با این نتیجهگیری که «صدام با القاعده همکاری دارد» و «سلاح کشتارجمعی دارد». این در حالی بود که گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر (۲۰۰۴) اعلام کرد: هیچ مدرکی برای ارتباط صدام با القاعده نیست.
ولی چنی تا ۲۰۱۴ هم دعاوی پوچ و ویرانگر خود را تکرار میکرد «صدام ۱۰ سال با القاعده رابطه داشت». نتیجهی این دروغپردازی وقیحانه، دستکم یک میلیون کشتهی عراقی، ۴۴۹۲ سرباز آمریکایی، ۲ تریلیون دلار هزینه و ظهور داعش بود.
چنی سال ۲۰۰۵ گفت با وقاحت تمام مدعی شد که «جنگ عراق داستان موفقیت عظیمی است»، و وقتی نظرسنجیها نشان داد ۷۰٪ آمریکاییها مخالف این نظر او هستند، فقط گفت: «خب که چی؟» (مصاحبه با شبکه ABC، ۲۰۰۸).
چنی طراح کارزار موسوم به «جنگ جهانی علیه ترور» بود؛ یعنی اشغال دائمی کشورهای غرب آسیا، پایگاه در ۸۰ کشور، و هزینه ۸ تریلیون دلاری که هنوز ادامه دارد.
نفت و خون!
چنی حدود ۵ سال مدیرعامل شرکت هالیبرتون بود و ۳۴ میلیون دلار پاداش خداحافظی گرفت. هالیبرتون یکی از معابر مهم پولسازی، پولشویی و پولپاشی شبکه فاسد الیگارشی جهانی بود که از سال 2001 غرب آسیا را وارد دوران خونین کرد. بعد که چنی معاون رییسجمهور آمریکا شد، هالیبرتون بدون مناقصه قراردادهای ۳۹ میلیارد دلاری بازسازی عراق را هدیه گرفت!

نیجریه ۲۰۱۰ چنی را به رشوه متهم کرد؛ هالیبرتون ۲۵۰ میلیون دلار جریمه داد تا پرونده بسته شود. چنی همیشه میگفت «هیچ تعارض منافعی نیست»، ولی ثروتش از ۱۹ میلیون به ۸۶ میلیون دلار رسید.
دفاع از شکنجه و نقض قانون
چنی را باید پدرخواندهی برنامه شکنجه CIA دانست: دستور شکنجهی واتربردینگ (غرق مصنوعی) روی ۳ نفر را شخصاً تأیید کرد.
او بعدها در مصاحبهای با شبکه ABC در سال 2014 گفت: «اگر لازم باشد دوباره هم تایید می کنم»
طبق گزارش لئون پانتا، رییس سیا در دوره اوباما به کنگره در سال 2009، دیک چنی در زمان مسوولیت دوره بوش، دستور داد CIA هشت سال برنامه مخفی ترور را از کنگره مخفی کند.

سازمانهای عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر هر دو خواستار محاکمه چنی به اتهام «جنایت جنگی» شدند.
گفتنی است که در آوریل 2009، واین مادسن، خبرنگار تحقیقاتی آمریکایی که به سازمان سیا نزدیک بود، در مصاحبه با راشا تودی فاش کرد که دیک چنی هستهای را اداره میکرد که ماموریت اصلی آن ترور برخی شخصیتها در افغانستان و لبنان بود. به طور خاص، مادسن فاش کرد که هسته ویژه ترور تحت فرماندهی دیک چنی، در ترور رفیق حریری و ایلی حبیقه دست داشت.
دروغگوترین/منفورترین
«مرکز صداقت عمومی»، طی گزارشی در سال 2006 اعلام کرد که دیک چنی مسوول مستقیم و غیرمستقیم انتشار بیش از ۹۰۰ ادعای دروغ درباره عراق و «زرادخانه» خطرناک صدام بود.
نفوذ و قدرت پنهان چنی در حدی بود که حتی جرج اچدبلیو بوش(بوش پدر) که چنی وزیر دفاع کابینهی او بود، در کتاب خاطرات خود(2015) اذعان کرد که چنی «امپراتوری خودش را ساخت» و «زیادی افراطی شد».
چنی حتی در روابط شخصی خود نیز، عنصر مرگبار و مرگآفرین بود، چنان که در یک مورد، در سال 2006، دوست صمیمی خود، هری ویتینگتون، را موقع شکار هدف قرار داد!
در نظرسنجی که در سال 2009 انجام گرفت، دیک چنی تنها 13 درصد محبوبیت داشت، این در حالی بود که در مقطع 11 سپتامبر 2001، که اوج قدرتش بود، نرخ محبوبیت او به 68 درصد رسیده بود. طبق گزارشها، نقش کلیدی او در جنگ ویرانگر و خونین عراق، مهمترین عامل نفرت عمومی از او در افکار عمومی آمریکا شد. منفوربودن او آن اندازه بود که وقتی کریستین بیل، بازیگر نقش چنی در فیلم «معاون رییسجمهور»، در سال 2018 برنده جایزه گلدنگلوب شد، گفت: «ممنون از شیطان که منبع الهام من بود!»

حرف آخردیک چنی مرد، اما میراثش زنده است: خاورمیانه ویران، داعش، بدهی ۸ تریلیونی، و هزاران خانواده داغدار. به قول زیاد مطلا، مقالهنویس الجزیره(سپتامبر 2024)، عملکرد دیک چنی مسوول رنج عظیم انسانی در مقیاس جهانی بود.
گفتنی است که در سال 2016، دیک چنی در کنار چهرههایی چون لرد یعقوب روچیلد، روپرت مرداک(مردوخ)، هاوارد یونس، محمدامین قره محمد، ژنرال افرائیم ایتان، همگی عضو از مافیای نفتی-امنیتی-نظامی بودند که ترامپ را در یک برنامه بسیار پیچیده و اهریمنی به قدرت رساندند.
سفر چنی به ایران
روپرت مردوخ در حوالی سال ۷۵، در دوران ریاست جمهوری هاشمی وارد ایران شد، در حالی که همان موقع، غول خبری معروف دنیا و یکی از بزرگترین حامیان اسراییل محسوب می شد. با افشاگری یک نشریه در آن موقع، درباره ورود مردوخ به ایران، آن سفر نیمه تمام ماند و او خیلی زودتر از برنامه از ایران خارج شد و کل ماجرا به دعوت او توسط یکی از معاونتهای سازمان صدا و سیما فروکاسته شد! بعدا گفته شد که حتی چنی در تهران دچار مشکل قلبی شد و زیر تیغ جراحی هم رفت. به هر روی، ردپای «مافیای نفتی» داخلی، با ارتباطات قدیمی، عمیق و چندلایه با الیگارشی زرسالاران جهانی، در آن سفر کاملا قابل پیگیری است.
در سال 79 شمسی، دیک چنی، رییس وقت شرکت هالیبرتون با دلالی «سیروس ناصری، دیپلماتی که از نزدیکان اکبر هاشمی و حسن روحانی بود، به ایران آمد. بعدا گفته شد که حتی چنی در تهران دچار مشکل قلبی شد و زیر تیغ جراحی هم رفت. دیک چینی همان نومحافظهکاری بود که کمی بعدتر همهکارهی دولت جنگ طلب و صهیونیست جرج بوش و طراح اشغال افغانستان و عراق شد! او تا زمان مرگش، چنان که دیدیم، یکی از چهرههای کلیدی جریان صهیونیستی و به شدت جنگطلب نومحافظهکاران در آمریکا بود.
خبرگزاری فارس، در گزارشی مورخ ۲۲ تیر ۱۳۸۹، نوشت:
“ «دیک چنی» معاون وقت رئیسجمهور امریکا بود و سفرش معنای خاصی داشت؛ سفری که بدون اطلاع مقامات جمهوری اسلامی و به بهانه قرارداد نفتی برای رایزنیهای پشت پرده صورت پذیرفت. سیروس ناصری نایب رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت اورینتال کیش و دیک چنی معاون رئیسجمهور امریکا، دو نفر اصلی زمینهساز قرارداد نفتی هالیبرتون- اورینتال در ایران بودند. سفر چنی به ایران در سال ۷۹ که برای آمادهسازی قراردادهای نفت و گاز در ایران صورت گرفت، تا مدتها محرمانه باقی ماند. در همین سفر محرمانه بود که دیک چنی به علت عارضه قلبی حتی چند روزی را میهمان یکی از بیمارستانهای تهران بود. "
این مطلب، یک اشتباه در خود دارد و آن این که چنی به عنوان رییس هیات مدیره شرکت نفتی «هالیبرتون»، به ایران سفر کرده بود و چند ماه بعد از آن سفر، در دی ماه ۷۹ با شروع به کار دولت بوش پسر به عنوان معاون او مشغول به کار شد. او پیش از مدیریت هالیبرتون، وزیر دفاع دولت بوش پدر در اوایل دهه ۱۹۹۰ بود، که جنگ اول خلیج فارس و اولین تهاجم گسترده ائتلاف آمریکایی به غرب آسیا در همان دوران رخ داد که هدف اصلی آن تسلط کامل بر منابع انرژی منطقه بود!












