ایرانیان و پدیدۀ تازه: «زُهران قوام ممدانی» شهردار نیویورک!

عصر ایران شنبه 17 آبان 1404 - 09:41
شاید اگر روح احمدی‌نژاد در حامی و رفیق سابق (‌علیرضا زاکانی) حلول کرده بود شهردار اصول‌گرای تهران برای همتای جدید خود -زهران ممدانی- پیام تبریک می‌فرستاد و جلوس یک مسلمان عدالت‌خواه بر بلدیۀ نیویورک را تبریک می‌گفت!

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- انتخاب "زُهران قوام مَمدانی" به عنوان شهردار نیویورک و در واقع امکان انتخاب او برای چنین جای‌گاهی، محافل سیاسی و رسانه‌ای جهان را تحت تأثیر قرار داده و آن قدر نامتعارف و باورناپذیر است که می‌توان از زوایای گوناگون به این رخ‌داد پرداخت.

    نخست جا دارد اشاره شود زودتر از آنچه تصور می شد  پیش بینی احمد زیدآبادی تحلیل‌گر سیاسی تحقق یافته که انتخاب و امکان انتخاب او اصول‌گرایی یا اقتدارگرایی ایرانی را دچار تناقض‌گویی خواهد کرد.

   چرا که ممدانی به جناح سوسیال حزب دموکرات تعلق دارد و چه بسا سوسیالیست باشد و از سوی دیگر مسلمان و حتی گفته شده شیعه است و حالا او شهردار شهری شده که با سرمایه و سرمایه‌داری و نفوذ یهودیان شناخته می‌شود.

   آقای زیدآبادی نوشته بود: "پدیده‌ای مثل پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک طیف افراطی‌های چپ‌گرا و مذهبی را دچار تناقضی لاینحل می‌کند چون نمی‌دانند از پیروزی او ابراز خوش‌حالی کنند یا ناراحتی. اگر خوش‌حالی کنند عملا به ظرفیت دموکراسی اعتراف کرده‌اند و اگر از خود ناراحتی بروز دهند در کنار ترامپ و راست افراطی ایستاده‌اند."

   به سبب همین طعنه خالی از لطف نیست سه واکنش در طیف اقتدارگرای ایرانی را نقل کنیم که از بام تا شام علیه دموکراسی های غربی و آمریکا قلم‌فرسایی و سخن‌وری می‌کنند: 

    اولی روزنامۀ کیهان که در نخستین واکنش نوشـت: " به یک معنا انتخاب او واکنش منفی به سیاست‌های سوپررادیکال ترامپ علیه مهاجران است و اگرچه ممدانی از حق مقاومت فلسطینی‌ها دفاع کرده و قبلا گفته بود اسراییل را کشور یهودی نمی‌داند و حتی می‌گویند مسلمان شیعه است اگرچه از همجنس‌بازان حمایت می‌کند و این با ذات اسلام در تضاد است اما با همۀ اینها بخشی از سیستم سیاسی آمریکاست و نه بیرون از آن. همان سیستم دو حزبی که جنایت‌کاران صهیونیست را در نهایت توان تجهیز و تسلیح کردند و سخنان او علیه نتانیاهو ماقبل منصب‌ اداری است و لابی پرنفوذ صهیونیسم اجازه کار‌ی چون بازداشت نتانیاهو در صورت سفر به نیویورک را نخواهد داد چنان که قبلا گفته بود."
محمد حسین طاهری آکردی سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر اما گفته "انتخاب ممدانی ترفند سیاسی است و می خواهند کاری کنند که در آینده فردی متأثر از اندیشه های انقلاب اسلامی در آمریکا به قدرت نرسد."

   این در حالی است که فؤاد ایزدی کارشناس اصول گرای صدا و سیما که سالیانی در آمریکا زندگی و تحصیل کرده گفته: "پدر آقای زهران ممدانی (دکتر محمود ممدانی استاد دانشگاه کلمبیا) را 20 سال پیش در کنفرانسی در نیویورک دیدم و می‌دانستم شیعه اثنی عشری است و می‌گفت خواهری دارم که به دو دلیل منتقد من است: یکی این که مرتب نماز نمی‌خوانم و دیگری این که ارادت کافی به آیت‌الله خمینی ندارم و با این تعریف عمۀ آقای ممدانی حزب‌اللهی تشریف دارند." هر چند تعابیری چون "عمه خانم" و "حزب‌اللهی تشریف دارند" را می‌توان بر سَبیل طعنه دانست اما از نگاهی دیگر هم حکایت می‌کند.

    به هر رو پدیدۀ "زهران ممدانی" قابل توجه است هر چند شاید گفته شود بیش از اندازه نباید اغراق کرد چرا که شهردار لندن (صادق خان) هم مسلمان است و فراموش نکنیم حضور دو مسلمان در رأس دو پایتخت مالی جهان ( نیویورک و لندن) اعتماد ثروتمندان مسلمان عرب را بیشتر جلب می‌کند و به ادعام جامعۀ مسلمان در فرهنگ غرب یاری می‌رساند ولی این حساسیت در قبال لندن بسیار کمتر بود چرا که مشاهدۀ تنوع مذاهب و لباس های مختلف با نشان آنها در انگلستان و به ویژه در لندن امری عجیب نبود اما نیویورک با نفوذ یهودیان شناخته می شود و زادگاه و شهر دونالد ترامپ بوده و وجه ضد ترامپی این انتخاب بر وجوه دیگر می‌چربد  و کافی است به یاد آوریم رییس جمهوری آمریکا در سفر به بریتانیا خواسته بود شهردار لندن در ضیافت کاخ ناتینگهام حاضر نباشد و او را مهم ترین نقطۀ منفی لندن دانسته بود و حالا همتای او را در نیویورک باید تحمل کند؛ بیخ گوش خودش!

     به بهانۀ انتخاب شگفت انگیز زهران ممدانی نکات متفاوتی را می‌توان یادآور شد که هر چند برخی ارتباط مستقیم ندارد ولی بستری برای طرح آنها فراهم ساخته خاصه این مقایسه که در ایران چه جدل‌ها بر سر حضور یک ایرانی زرتشتی در شورای شهر درگرفت و حالا یک مسلمان را در جایگاه شهردار نیویورک می بینیم. یا این که چه کسی نام شهردار مسکو یا پکن را می‌داند؟ دموکراسی اما توجه همه را به شهردار نیویورک جلب کرده است. 

   شماری از آن موارد را یادآور می‌شویم:

   اول: شهردار جدید نه تنها مسلمان است که تباری هندی- اوگاندایی دارد و همین نشان می‌دهد جامعۀ آمریکا چند فرهنگی است و آمریکا را نخبگان مهاجر از دیگر سرزمین ها ساخته اند و تلاش ترامپ برای تک فرهنگی کردن آن محکوم به شکست است در حالی که دو نسل قبلی خود او هم مهاجر بوده اند منتها از اروپا و آلمان.


   گفته می شود بخش میانی نام او (قوام) به سبب علاقۀ پدرش به قوام نکرومه رهبر ضد استعمار غنا بوده و از این حیث وجه آفریقایی او سویۀ ضد استعماری هم دارد در حالی که در باراک اوباما چنین نبود. 

    باراک در واقع "بَرَکة" است که در انگلیسی به شکل باراک نوشته و تای گرد آخر به ه تبدیل و در فارسی بَرَکَه خوانده می شود و نام میانی او هم "حسین" بود و اوباما نیز نام خانوادگی انگلیسی به حساب نمی آمد ولی مسیحی بود و به انجیل سوگند یاد کرد. ممدانی اما نه تنها مسلمان است که بحث بر سر شیعه بودن اوست.

     جدای اینها اوباما از عدالت نمی‌گفت بلکه داعیه‌دار ارزش های آمریکایی بود و نهایتا می‌شد طرح فراگیر بهداشتی او را متمایل به اندیشه‌های عدالت‌طلبانه دانست ولی در سرزمین چون ایالات متحده عدالت در  فرصت‌های برابر توصیف می‌شود نه با مخالفت با سرمایه و سرمایه‌داری.

ممدانی بیش از اوباما به برنی سندرز تمایل دارد و پیروزی او را موفقیت جناح چپ حزب دموکرات می‌دانند. اگرچه برخی با این گزاره موافق نیستند و می‌گویند دموکرات‌ها در مقابل پوپولیسم ترامپ پوپولیسمی دیگر را علم کرده‌اند.

   دوم: اگر ترامپ را یک آفت برای دموکراسی آمریکایی بدانیم تا جایی که نه تنها آن را به ورطۀ پوپولیسم درانداخته که بعید نیست اساس جمهوری را برچیند و ترامپ را در قامت یک شاه می‌بینند انتخاب ممدانی نوعی پادزهر و خودترمیمی برای درمان این زخم است و راز ماندگاری دموکراسی‌های غربی در همین ترمیم هاست و حتی گفته می شود کارل مارکس هم ناخواسته به بقای سرمایه داری یاری رساند چون عیوب آن را شناساند و درصدد اصلاح برآمدند و سیاست های رفاهی و قوانین کار حاصل همان نگاه است.

   خودترمیمی و اصلاح درون سیستمی موجب بقا می‌شود و به همین خاطر مخالفان کل ساختار و براندازان ترجیح می دهند آن سیستم دست به اصلاح و ترمیم نزند تا خود را به هلاکت افکند و البته آنچه در محاسبه نمی‌آورند هزینه های کلان برای مردم و عمرهای از دست رفته است و تکرار تجربه‌ها. 

    بی آن که بخواهیم مسعود پزشکیان را با زهران ممدانی مقایسه کنیم ولی تصور کنیم روند دولت ابراهیم رییسی ادامه می‌یافت و نیروها همچنان حذف می شدند و جمهوری اسلامی روز به روز کوچک تر و بسته تر می‌شد. در آن حالت آسیب پذیرتر بود یا با قدری گشایش فضا؟ نقش هاشمی رفسنجانی این بود که پای خود را لای در گذاشته بود تا بسته شدن به خفگی نینجامد و البته از باز شدن کامل هم جلوگیری می کرد تا ساختار ناگهان با ورود های جدید روبه رو نشود. تقدم توسعه بر دموکراسی با همین نگاه بود و روحانی هم می خواست از دیپلماسی یاری بگیرد اما دیپلماسی در خارج بدون دموکراسی در داخل موفق نمی شود و به موازات دیپلماسی برای تعمیق دموکراسی نکوشید.

  تفاوت پزشکیان با ممدانی در این است که در ایران خود ساختار هم بی میل نبود اصلاح حداقلی صورت پذیرد و دست کم برای رفع ناترازی ها و مثلا افزایش قیمت بنزین پایگاه اجتماعی ایجاد شود ولی در آمریکا ترامپ آشکارا گفته بود مایل نیست ممدانی پیروز شود. ممدانی هم البته رییس جمهوری نشده اما می تواند از این سکو استفاده کند. کما این‌که در ایران شهرداران کاندیدای ریاست جمهوری می‌شوند: احمدی‌نژاد و قالیباف و زاکانی نمونه‌های مشهور این قضیه‌اند و برخورد با کرباسچی در آغاز ریاست جمهوری خاتمی نیز احتمالا با تصور همین سودا شکل گرفت.

   سوم: جذاب‌ترین وجه آقای ممدانی خانوادۀ اوست: مادری فیلم‌ساز (‌میرا نایر) در حد دریافت جوایز معتبر سینمایی مانندکن و شیر طلایی ونیز، پدری دانشگاهی و نویسنده و البته همسری که از مدرسۀ هنرهای تجسمی نیویورک فوق لیسانس گرفته و تباری سوری دارد و حالا باید به اوگاندا و هند، سوریه را هم اضافه کرد.

   خود ممدانی هم تا چند سال پیش در موسیقی فعالیت می‌کرد. معمولا هنر و سیاست دور از هم شناخته می‌شود ولی زهران ممدانی را می‌توان حاصل پیوند هنر و سیاست دانست. در ایران میان هنرمندان و سیاسیون فاصله بسیار است و تنها نمونه میرحسین موسوی بود که با هنر نقاشی شناخته می‌شود و پا به سیاست گذاشت و حالا همان هنر در سال‌های تنهایی به یاری او شتافته است. 

    مشکل دیگر در ایران این است که به خاطر ماهیت ایدیولوژیک حکومت هنر را رقیب می‌دانند و آن را در خدمت سیستم می‌خواهند و حوزه هنری با همین انگیزه شکل گرفت ولی در ادامه هم مهم‌ترین محصول آن - محسن مخملباف- راه خود را جدا کرد و هم رییس آن در طول 20 سال فعالیت حوزه - محمد علی زم - حتی قبل از ماجرای فرزند. با این همه از این مسیر دست نکشیدند و بر روی برخی کارگردانان سرمایه‌گذاری شد و رؤیای هالیوود اسلامی را پروراندند و سه فیلم یوسف پیامبر و موسی کلیم‌الله یا محمد رسول الله با همین نگاه و با صرف بودجه‌های کلان ساخته شدند؛ فاخر هم اسم رمز چنین پروژه هایی است: بودجه کلان و فرای محاسبات فروش و بازگشت سرمایه با اهداف تبلیغی. 

   کارکرد دیگری که حکومت ایدیولوژیک از هنر انتشار دارد در نامه اخیر جشنواره عمار به مهدی کروبی جلوه می‌کند؛ ساخت مستندهایی برای تبلیغ یک گفتمان.

     منظور از هنر اما در این گفتار هنر مستقل است و مرتبط با جامعۀ مدنی. 

    چهارم: برخی شهرها در دنیا فراتر از حکومت و آن کشور مطرح اند و نام‌شان بر سر زبان‌هاست. نیویورک، لندن، پاریس و البته استانبول یا دوبی ‌چنین‌اند. به همین خاطر وقتی رابطه ایران با انگلستان قطع شد اقتصاددانی نوشت   رابطۀ ما با لندن به عنوان پایتخت مالی اروپا هم مختل شده چرا که لندن تنها پایتخت انگلستان نیست. امارات البته این مشکل را حل کرده و دوبی را از منازعات سیاسی دور نگاه داشته و از این رو در اوج تنش با آن روابط با دوبی برقرار بود و از شارجه تفکیک می‌شد.

    انزوای ناشی از تحریم‌ها چنین فرصتی را از تهران - برای بین‌المللی شدن- گرفت و پروازهای اندک فرودگاه بین‌المللی با این رؤیا فاصله دارد. توجه جهان به شهرداران لندن و نیویورک در حالی است که در ایران رییس جمهوری ازضرورت انتقال پایتخت به خاطر جدی‌تر شدن مشکل آب سخن می‌گوید که هر چند غیر قابل اجراست اما از واقعیت تلخی حکایت می‌کند و آن هم دور شدن تهران از امکان تبدیل به یک شهر جهانی است و حالا تهران با جیره بندی آب و هوای آلوده و ترافیک توان فرسا و قیمت های سر به آسمان ساییده شناخته می‌شود. شهری که زیبایی و خاطره در آن کم نیست و برای دوست داران خود جای دریغ باقی گذاشته است.

    پنجم: مهم‌ترین دلیل مهاجرت پدر زهران ممدانی از اوگاندا به آمریکا سیاست ها و تهدیدات حکومت "عیدی امین" است که دیکتاتوری سیاهی را در این کشور آفریقایی رقم زد و قصاب آفریقا لقب گرفت.

    در اردیبهشت 1353 با همه بدنامی به تهران سفر کرد و مورد استقبال گرم شاه و فرح قرار گرفت. بعدتر برای کاهش ابعاد منفی سفر ناگهانی او گفته شد به قصد میانجی گری میان ایران و عراق به ایران آمده. کاری که اواخر همان سال الجزایر در حاشیه اجلاس اوپک انجام داد. اسدالله علم در خاطرات خود از او به عنوان گروهبان سابق ارتش انگلیس و بوکسوری که در اوگاندا به قدرت رساندند یاد می کند. محمود ممدانی اوگاندا را ترک کرد و وفتی عیدی امین رفت بار دیگر به وطن خود بازگشت و ارتباط خود را با سرزمین مادری قطع نکرد هر چند که ریشه های اصلی خانواده ممدانی در هند است.

    نهایتا این که جالب است که نه تنها انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و ساکن کاخ سفید برای ایرانیان مهم شده که به انتخابات شهرداری ها در نیویورک هم توجه نشان می دهیم. وقتی قدرت خرید ما را واحد پول آمریکا تعیین می کند و تنها سه ماه بعد از حملۀ آمریکا به تأسیسات هسته ای و هم زمان با نطق رییس مجلس دربارۀ شعار مرگ بر آمریکا وزیر خارجه ایران می‌گوید اگر قرار بر مذاکره باشد تنها دربارۀ موضوع هسته‌ای خواهد بود نیز نشان می دهد مناسبت ما با تحولات ایالات متحده درهم آمیخته است.

     وقتی اوباما بر سر کار آمد در اعتراضات 88 شعارهایی بر اساس قافیه سازی با نام او ساخته شد با تفکیک نام او به سه کلمه ( او-با- ما) و حالا دو نام ممدانی و زاکانی این قابلیت را پیدا کرده است.

     شاید اگر روح احمدی‌نژاد در حامی و رفیق سابق (‌علیرضا زاکانی) حلول کرده بود شهردار اصول‌گرای تهران برای همتای جدید خود -زهران ممدانی- پیام تبریک می‌فرستاد و جلوس یک مسلمان عدالت‌خواه بر بلدیۀ نیویورک را تبریک می‌گفت!

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.