عصر ایران؛ مهدی مالمیر- با تازگی اظهار نظر فردی روحانی در جایگاه سرپرست ستاد امر به معروف حرف و گفتوگوی زیادی را برانگیخت و به اصطلاحِ نسل جدید در رسانهها « وایرال» شد.
ماجرا از این قرار است که او این دلیل را اقامه کرده بود که پدیده زبالهگردی نشان از این دارد که کشور ما از نظر ثروت غنی است! به عبارت دیگر ابتدا زبالهسازی باید باشد تا زبالهگردی هم باشد و زبالهساز کیست؟ کسی که از رفاه و ثروت برخوردار است!
یعنی یک روی سکه زبالهگرد است. روی دیگر کسانی هستند که این زباله ها را تولید کرده اند و چه کسانی زباله می سازند؟ آنها که مصرف می کنند و کی مصرف کننده و دور ریزنده است؟ آن که از تنعمی برخوردار است.
گوینده محترم به این نکته بسنده نکرده و افزوده است: مافیای زباله و کسانی که به صورت حرفهای به کار جمعآوری زباله و فروش آن اقدام میکنند، یکی دیگر از نشانه های ثروتمند بودن کشور است. در پیوند با چنین ادعایی چند نکته سزاوار تأمل است:
نخست اینکه امروزه روز، برای سنجیدن میزان ثروت یک جامعه و قدرت اقتصادی یک کشور، شاخصهای معتبری در دسترس است: میزان تولید ناخالص داخلی، میزان تولید سرانه، نقش کشورها در اقتصاد مولد جهان، کیفیت تولیدات صنعتی ، حجم صادرات و واردات و نظایر اینها. بر بنیاد چنین سنجههایی میتوان به طور دقیق از میزان باروری اقتصادی کشورها سخن گفت و فقر و غناشان را به داوری نشست. هنوز اما حجم و میزان زیاد زباله و در کل زبالهساز بودن کشورها سنجۀ معتبری برای ارزیابیِ قدرت اقتصادی کشورها به شمار نمیآید.
این که مافیای زباله در کشور هر ساله سودهای کلانی به جیب میزند، چون و چرا برنمیدارد اما نتیجه گیری ضمنی دایر براینکه مافیای زباله نشان از غنی بودن دارد نادقیق است. توضیح اینکه: تشکیل گروه های مافیایی بیشتر مولود فقدان شفافیت و سازوکار مشخص در زمینههای اقتصادی است. هر جا شفافیت و نظارت یافت مینشود، گروه های مافیایی در آن حوزه خیمه میزنند و سرگرم پولسازی میشوند. از این رو، وجود مافیای زباله لزوما به معنای دستِ توانای ما در حوزه اقتصاد نیست!
شوربختانه در زمینه های مختلفی ما با گروه های مافیایی طرف هستیم. در شهرهای بزرگ در زمینه «تکدیگری» هم ما با گروه های حرفهای مواجهایم که کودکان کم سنو سال و گهگاه زنان باردار را برای کسب سودهای نامشروع به خدمت میگیرند. سود چشمگیر این گروههای حرفهای تکدیگری هرگز به معنای ثروتمند بودن شهروندان نیست.
کمک به همنوع ریشه در مسائل گوناگونی دارد. از میان همه آنها می شود به پالایش روان و«کاتارسیس»ی اشاره کرد که شهروندان با کمک کردن به همنوع از آن برخوردار می شوند و پولشان را به کیسۀ گدایان حرفهای میریزند در حالی که با اصلاح فرهنگی می توان به سوی مؤسسات معتبر نیکوکاری سوق داد. بسیار ساده دلانه است که سود بالای متکدیان حرفهای را به حساب جیب پُر و پیمان شهروندان نوشت!
به عبارت دیگر، مردم می توانند در عین فقر برای آرامش روان خود و نه لزوما بر مبنای چرتکه اندازی و قدرت اقتصادی به متکدیان کمک کنند و این مسئله در بسیاری وقت ها ربطِ واضحی به توان مالی شان پیدا نمی کند. در هر حال، می شود استدلال ورزی را کنار گذاشت و کفش آهنی به پا کرد و لختی در کوچه ها قدم زد و زباله گردان را با چشمان خریدار مشاهده کرد.
تا چند سال پیش می شُد با اطمینان بیشتری بر این نکته تاکید داشت که بیشتر قریب به اتفاق زباله گردان یا معتاد متجاهر هستند یا زباله گردان حرفهای که از این راه امرار معاش می کنند.
اما این روزها نمیشود با همان اطمینان گفت هر که تا گردن در سطل زباله فرو رفته یا معتاد است یا جزو مافیای زباله! سوگمندانه هستند کسانی که نه قیافهشان به معتادان شباهت میبرد و نه جزو زباله گردان حرفهای هستند و درد گرسنگی آنها را وادار به شیرجههای جانانه در درون سطلهای زباله کرده است.
اگر سیستم بازیافت زبالهها سر و سامان بهتری به خود میگرفت، شاید پدیده زباله گردی کمتر به چشم میآمد و اعضای مافیای زباله به دنبال کار دیگری میرفتند و بازیافت زبالهها با در نظر گرفتن دغدغههای بهداشتی و محیط زیستیِ بیشتری انجام میپذیرفت.
اگر سیستم گرمخانهها و نظم بخشیدن به بیخانومانها درست کار می کرد و یک وعده غذای گرم به کوچه خوابها و خیابانگردها ارائه میشد، ما کمتر با پدیده دردبار زبالهگردی رو در رو میشدیم.
در شرایطی که نه سیستم گرمخانهها ساز و کار درست و درمانی دارد و نه سیستم بازیافت زباله در حد قابل قبولی است، هجوم به سطلهای زباله امری طبیعی است و پیوندِ مستقیمی باغنی بودن زبالهسازها و میزان ثروتمند بودن شهروندان ندارد.
و در نهایت اینکه: به راستی گفتن ندارد که شرایط اقتصادی و جیب و کیسۀ مردم به شدت منقبض شده و روانها را رنجور و خُلق و حوصلۀ مردم را تنگ کرده است.
به همین سبب شاید انتظار زیادهای نباشد که مسؤولین و همۀ تریبونداران محترم در سخن راندن در زمینهای، اندکی صبوری به خرج دهند، اطلاعات لازم را در زمینه مورد علاقه جمعآوری کنند و با سخنان نادقیق احیانا رنجی بر رنجهای بی شمار مردم در حوزه اقتصادی نیَفزایند و اعتبار خود و همصنفان و هملباسان را به مخاطره نیَفکنند.