همشهری آنلاین: «شاهنقش» تازهترین ساخته شاهد احمدلو، پس از حضور در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر، روی پرده سینماها آمده است؛ فیلمی با موضوع عشق به سینما که کارگردانش درباره آن چنین گفته است: «در فیلم «شاه نقش» من بهشدت خودم هستم؛ یعنی این فیلم زیست من در سینما را روایت میکند. من با سینمای ایدهآل، حرفهای و رویایی بزرگ شدم و طبیعتا بهدلیل حضور پدرم در زندگی و حضور در فیلمهای آقای مسعود کیمیایی در زمین بازیای قرار گرفتم که این نوع زیست را تعریف میکند. فیلمهایی دیدم که مرا عاشق سینما کردند. کارگردانانی که ذهنیت مرا شکل دادند. همواره تاریخ سینما را ورق زدهام و تاکنون هم ادامه میدهم. همه این اتفاقات باعث شد که دغدغه ناآرامی در روح من شکل بگیرد و آن دغدغه هم به آدمهای پشت صحنه سینما مربوط میشد. من خیلی زود متوجه شدم که این آدمها سینهسوخته و در رویاها و آرزوهای خودشان شکست خورده هستند.» سینمای ایران پیش از «شاهنقش» بارها به موضوع شیفتگی به سینما پرداخته است؛ از «سرخپوستها» ی غلامحسین لطفی تا «سینما سینماست» ضیاالدین دری و «سلام سینما» ی محسن مخملباف. شاهد احمدلو در «شاهنقش» کوشیده تا از منظری متفاوت به این موضوع بپردازد. فیلمی که از زمان جشنواره فجر تا امروز که اکران عمومی شده واکنشهای متفاوتی را همراه داشته، جمعهشب سوژه برنامه سینمایی کات بود. مسعود فراستی در مجموع از فیلم بهعنوان کاری بیادعا دفاع کرد، ولی سعید قطبیزاده نقدهایی به رویکرد و کیفیت «شاهنقش» داشت.
• مسعود فراستی، مجری و منتقد برنامه کات:
بهنظرم فیلم سینمایی «شاهنقش» شاهد احمدلو فیلم بکری است و شبیه فیلمهایی که در ایران ساخته میشود، نیست. این فیلم خیلی با کلیشهها کار میکند و بهنظرم کار با کلیشه در یک فیلم بدک نیست. در فیلم «شاه نقش» اولا سیاهیلشکر و نوع حکومت رسیدن این سیاهیلشکر را تماشاگر متوجه میشود و اینکه باندبازیهایی که وجود دارد را میفهمد. با تماشای فیلم مکانها را در فیلم «شاهنقش» میشناسیم. فیلم سعی میکند، نوستالژی باشد در دهههای ۵۰و سعی میکند هم تازگی خودش را داشته و هم نوستالژیک باشد.

• سعید قطبیزاده، منتقد سینما:
با توجه به صحبتهای شما درباره فیلم «شاهنقش» باید بگویم، کار نقد برایم سخت شد. من این فیلم را دوست نداشتم و اصولا این مدل فیلمها با فرهنگی که در آن حاکم است را دوست ندارم. این مدل فیلمها معنای جذابیت را به شکل دیگری تعریف میکنند یا آن را از بین میبرند. لاتبازی و لمپنبازیها و ادای بازیگرانی چون فردین و بهروز را درآوردن و البته عشق عوامانه نسبت به سینمای اجتماعی در دهه ۵۰از «قصیر» تا «کندو» که وجود دارد را دوست ندارم.
بهطور مثال من از فیلم «قیصر» خوشم میآید و از «کندو» بیشتر خوشم میآید؛ بهخاطر اینکه تحلیلی پشت آن است، نه صرفا پاشنه کشیدن قیصر؛ این مدل لمپن سینما مورد علاقه من نیست. در این مدل فیلمها آنچه دوست دارم قواعد ژانر است که چطور در ایران پیاده میشود و اینکه برایم دیالوگنویسی و مسیر داستان مهم است.
محبوبیت برخی فیلمها برای برخی دوستان (البته منظورم شاهد احمدلو نیست) کلا جنبه عوامانهاش پررنگ است، کاش جدیتر به این قضیه نگاه کنیم. اینکه اهمیت این فیلمها در چیست، در چه مقطعی ساخته میشود و تأثیر فرهنگی و اجتماعی آن چیست؟ باید از این منظر نگاه کنیم که تأثیر وجوه استعاری این فیلمها در آن دهه چگونه بود و آن زمان احزاب و گروههایی که وجود داشتند، این فیلمها در موج اعتراض عمومی حرکت میکردند؟













