خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست، هادی رضایی: سحرگاه یک روز بهاری، آسمان ایران ناگهان مورد تهاجم پرندههای پنهانکار شد؛ همزمان، شهرهای موشکی زیر رگبار سایبری و الکترونیک قرار گرفتند و فرماندهان عالی رتبه و دانشمندان هستهای هدف ترور قرار میگیرند و عناصر نفوذی داخلی با پهپاد های کوچک تلاش میکنند امنیت روانی جامعه را بهم بریزند. دشمن با فریب مذاکرات واشنگتن، بزرگترین عملیات برقآسا را کلید میزند. هدف؟ نه فقط تأسیسات هستهای، بلکه تجزیه ایران است.
اما داستان اینجا تمام نمیشود؛ بلکه آغاز میشود. در کمتر از نصف روز، فرماندهی معظم کل قوا وارد میدان میشود، انتصابات افراد جایگزین فرماندهان شهید صورت میگیرد، وحدت فرماندهی برقرار میشود و نیروهای مسلح از ارتش تا سپاه و بسیج با یک همافزایی بیسابقه، عملیات وعده صادق ۳ را کلید میزنند؛ موشکهایی که رادارهای ناتو را کور میکنند، پهپادهایی که از آسمان تلآویو میگذرند و بازنشستهای که به جای حقوق، اسلحه ۲۳ میلیمتری دست میگیرد تا پهپادهای دشمن را بزند.

این مصاحبه خبرگزاری مهر با امیر سرتیپ احمد رضا پوردستان، رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران، نه فقط روایت یک جنگ ۱۲ روزه است؛ بلکه دفترچه رازهای یک پیروزی تاریخی است که:
چگونه غافلگیری عملیاتی در چند ساعت هضم شد؟
چرا دشمن پس از ۴۰ سال سرمایهگذاری جاسوسی، با دست خالی بازگشت؟
نقش رهبری در تبدیل شوک به شوکِ معکوس چه بود؟
و مهمتر از همه: آیا ایران توانایی تکرار این پاسخ کوبنده را با کیفیتی بالاتر دارد؟
از تحلیل دکترین «پاسخ غافلگیرکننده» تا افشای نقاط ضعف سایبری دشمن و درسهای پدافندی، این گفتگو نقشه راه آینده بازدارندگی ایران را ترسیم میکند، جایی که مردم، پیش از نیروهای مسلح، حافظ مرزها شدند و صهیونیستها برای اولین بار در تاریخ، بعد از تهاجم به یک کشور شکست را تجربه و درخواست آتشبس دادند.
امیر، شما در یکی از اظهارات خود از واژههای «غافلگیری» و «شوک» در توصیف جنگ ۱۲ روزه استفاده کردید از دید شما این شوک در کدام بخشهای ساختار دفاعی یا تصمیم سازی رخ داد؟
یکی از شیوههای عملیات تهاجمی، «عملیات برقآسا» نام دارد که در این شیوه، دشمن با بهکارگیری عنصر غافلگیری و در مدت زمانی کوتاه، حجم وسیعی از تهاجمات مختلف را علیه کشور هدف انجام میدهد. نتیجهٔ چنین عملیاتی، ایجاد شوک و سرگشتگی در سوی مورد حمله است.
نوع عملیاتی که رژیم صهیونیستی در روز اول جنگ ۱۲ روزه انجام داد، شیوهای از عملیات برقآسا بود که معمولاً برای کشور هدف شوکآور بوده و سردرگمی ایجاد میکند. طبیعی است که نیروهای مسلح ما در برابر چنین تهاجم سنگینی در ابتدا دچار غافلگیری شوند. اما مهمترین نکته در این شرایط، مدت زمان ماندگاری شوک و سرگشتگی است؛ یعنی باید دید تابآوری کشور مورد هجوم در برابر این حملهٔ برقآسا تا چه حد است.
برای روشنتر شدن مسئله، مثالی بزنم: ما مدتی پیش با یکی از خلبانان کشورهای عربی مصاحبه میکردیم. ایشان میگفت: «نیروی هوایی اسرائیل نیرویی شکستناپذیر است و نمیشود با آن مقابله کرد.» این جمله برای ما بسیار معنادار بود؛ یعنی آن شوک و سرگشتگی که در سال ۱۹۶۷ میلادی بر اثر حملهٔ رژیم صهیونیستی به این کشور عربی وارد شد، بهصورت سینهبهسینه به این خلبان جوان منتقل شده بود. این خلبان جوان هنوز هم از قدرت رژیم صهیونیستی ترس داشت و در شوک و سرگشتگی بهسر میبرد.
در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نیروهای مسلح ما در عرض کمتر از نیمروز خود را بازیابی کردند
اما در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نیروهای مسلح ما با همّت سریع در برابر این واقعه و تحمل ضربهٔ سنگینی که دنیای استکباری، عبری، غربی و آمریکایی بر ما وارد کردند، در عرض کمتر از نیمروز خود را بازیابی کردند. البته در این بازیابی، فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی) مهمترین نقش را ایفا کردند. اگر ایشان به مسئله ورود پیدا نمیکردند و آن هدایتهای عالمانه و انتصابات بهموقع و بجا را انجام نمیدادند، شاید بازیابی نیروها و بازگشت به حالت تهاجمی، نیازمند زمان طولانیتری بود و قطعاً خسارات بیشتری وارد میشد.
نکتهای را در باب غافلگیری عرض میکنم که خدایناکرده برداشت منفی نشود: اصولاً غافلگیری پدیدهای است که حتی در شرایط اشراف اطلاعاتی و با وجود آمادگیها نیز ممکن است رخ دهد.
بهعنوان مثال، سازمان هواشناسی اعلام میکند که فردا در تهران بارندگی خواهیم داشت و شهرداری نیز تمهیدات لازم برای مقابله با سیل را فراهم میکند؛ اما گاهی اتفاق میافتد که میزان بارندگیها از پیشبینی سازمان هواشناسی و همچنین ظرفیت تجهیزات شهرداری بهمراتب فراتر برود. در چنین شرایطی، مسئولان امر دچار غافلگیری میشوند؛ اما مهم این است که بتوانند بهسرعت بر اوضاع مسلط شده و کنترل را بهدست گیرند.

در تهاجم رژیم صهیونیستی، آمادگی لازم برای مقابله وجود داشت اما ظرفیتی که دشمن به میدان آورد بهمراتب بیشتر از برآوردهای معمول ما بود
در واقعهٔ تهاجم رژیم صهیونیستی، سازمانهای ذیربط آگاهی و آمادگی لازم را برای مقابله داشتند؛ اما ظرفیتی که دشمن به میدان آورد، ظرفیتی ترکیبی و ائتلافی بود و بهمراتب بیشتر از برآوردهای معمول ما بود. همین امر باعث شد که ما نه در سطح راهبردی، بلکه در سطح عملیاتی دچار غافلگیری شویم. اما تدبیرهای بهموقع رهبری و آمادگی نیروهای مسلح، اجازه نداد که زمان شوک طولانی شود. پس از گذشتن چند ساعت، عملیات «وعدهٔ صادق ۳» با قدرت و توان خیرهکنندهای آغاز شد و این بار نوبت نیروهای مسلح ما بود که با حملات برقآسای موشکی و پهپادی، دشمن صهیونیستی را دچار شوک و سرگشتگی کنند.
بهعنوان رئیس مرکز مطالعات ارتش، مهمترین درس راهبردی که از این جنگ باید استخراج شود، چیست؟ و این درسها چگونه به تصمیمسازان منتقل میشود؟
جنگ ۱۲ روزه تجربهای پربار بود
جنگ ۱۲ روزه تجربهای پربار بود که در آن تلخیها و شیرینیها، عبرتها و درسهای فراوانی وجود داشت. اگر بخواهم به مهمترین درس آموختههای راهبردی این جنگ اشاره کنم، باید بگویم:
اولین و مهمترین درس راهبردی در این جنگ نابرابر، شناخت و اهمیت جایگاه رهبری نظام و سکانداری و هدایت عالمانهٔ ایشان در کوران حوادث بود که تضمینکنندهٔ موفقیتها بود. اگر این هدایتهایی که موجب وحدت و همراستایی تلاشها میشد نبود، قطعاً نمیتوانستیم شاهد پیروزی در آغوش باشیم.
دروس راهبردی دیگر عبارتند از: باور به این واقعیت که بزرگترین حامی، پشتیبان و حافظ کشور، قبل و جلوتر از نیروهای مسلح، مردم ایران هستند؛ آنانکه در عرصههای دفاع از میهن، منتظر کسی نمیمانند و از مسئولان سبقت میگیرند. هرگز و در هیچ شرایطی نباید به دشمن و به قول و وعدهٔ او اعتماد کرد و باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
وحدت، انسجام و همدلی کلیهٔ مسئولان و گروههای سیاسی، رمز موفقیت کشور و موجب دلگرمی مردم و نیروهای مسلح است. یکدلی، یکرنگی و همافزایی نیروهای مسلح و استفاده از همهٔ ظرفیتهای بالقوه و بالفعل مادی و معنوی، سرمایهای تأثیرگذار و تعیینکننده در بحرانها و نبردها میباشد. دروس آموختههای این نبرد در جلسات متعدد کارشناسی استخراج و نتایج آن به مسئولان و تصمیمگیرندگان در ردههای مختلف ارائه شده است.
برخی تحلیلگران میگویند هدف اصلی دشمن در آن نبرد فقط تأسیسات هستهای نبود، بلکه پروژهٔ تضعیف و حتی تجزیهٔ ایران را دنبال میکرد. ارزیابی شما از این هدف چیست؟
ظرفیتی که دشمن صهیونیستی به میدان آورد، نشاندهندهٔ هدفی بزرگ بود که به دنبال تحقق آن بود. بهکارگیری صدها فروند هواپیما، فعالسازی کلیهٔ ظرفیتهای عملیاتی ناتو، بکارگیری سیستمهای جنگ الکترونیک و سایبری، نفوذ و سازماندهی عناصر خودفروخته و مزدور، ایجاد کارگاههای تولید پهپاد و ریزپرنده در داخل کشور و دهها اقدام عملیاتی دیگر، همگی نشاندهندهٔ حملهای به هدفی راهبردی، حیاتی و تعیینکننده بود.
اگر نیت رژیم صهیونیستی فقط حمله به تأسیسات هستهای ما بود، میتوانست با هواپیماهای پنهانکار اف -۳۵ که بهوفور در اختیار دارد و با کمک آمریکاییها، این کار را انجام دهد، اقدامی که بیش از صد بار در رزمایشهایشان در کشورهای مختلف تمرین کرده بودند.
اما واقعیت این است که در این تهاجم، که با فریب ناجوانمردانهٔ سردمداران آمریکایی بویژه شخص رئیسجمهور آمریکا و سازمانهای بینالمللی همراه بود، هدف نهایی، تغییر رژیم جمهوری اسلامی بود.
رژیم صهیونیستی در یک محاسبهٔ غلط و با تکیه بر پالسهای دلگرمکنندهٔ برخی عناصر خودفروخته از داخل کشور، فکر میکرد که اگر در یک تهاجم آنی و سریع، سران نظامی و برخی عناصر تأثیرگذار نظام را هدف قرار دهد، ملت ایران از این اقدام وحشیانه استقبال کرده و با او همراهی خواهند کرد و دروازهها را برای ورود نامبارکش به کشور باز خواهند کرد. اما غافل از این واقعیت تاریخی بود که ملت بزرگ ایران، ملتی ریشهدار، فرهیخته و با پیشینهای درخشان است که هر سختی و رنجی را تحمل میکند، خون میدهد، جان میدهد، ولی زیر بار سلطهٔ بیگانه نمیرود.
اندیشهٔ نظامی رژیم صهیونیستی در حملهٔ ۱۲ روزه، دقیقاً همان اندیشهٔ نظامی غلط منافقین در عملیات مرصاد بود
وقتی خوب دقت میکنیم میبینیم اندیشهٔ نظامی رژیم صهیونیستی در این حملهٔ ۱۲ روزه، دقیقاً همان اندیشهٔ نظامی غلط منافقین در عملیات مرصاد بود؛ آنان هم پس از عبور از مرز خسروی در غرب کشور، در توهم فتح پایتخت، فکر میکردند مردم ایران با گل و شیرینی در خیابانهای تهران منتظر آمدن آنها هستند.
این مسئله بیانگر نکتهٔ مهم و عمیقی است که نشان میدهد اتاق فکر صهیونیستها و منافقین از یک آبشخور و یک منبع تغذیه میشوند.

تجربهٔ جنگ ۱۲ روزه چه بازنگریهایی را در حوزهٔ پدافند هوایی، هشدار زودهنگام و هماهنگی بین نیروها ضروری کرد؟
جنگ ۱۲ روزه را نمیتوان تنها یک جنگ عادی و معمولی بین دو طرف منطقهای دانست؛ بلکه این جنگ پیچیدگیها و اسرار زیادی در دل خود دارد که باید شفافسازی و رونمایی شوند. ضد واقع نیست اگر گفته شود که پیشینهٔ این جنگ به بهمن سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز اختلاف بین نظام اسلامی و رژیم غاصب صهیونیستی بازمیگردد.
ظرفیتی که رژیم صهیونیستی با کمک آمریکا در جنگ ۱۲ روزه به میدان آورد، حاصل بیش از چهل سال سرمایهگذاری آشکار و پنهان برای براندازی نظام اسلامی بود
زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دست آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی از این کشور کوتاه شد، سیستمهای جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی که دستهای پنهان این دو جرثومهٔ استکباری هستند فعالیت پنهان خود را در کشور آغاز کردند. این سرویسهای جاسوسی بهعنوان دستهای پنهان و مرموز دشمن، با بکارگیری عوامل و عناصر خودفروخته و نصب دستگاهها و سیستمهای فنی جاسوسی، تا قبل از جنگ ۱۲ روزه به فعالیت پنهانی خود ادامه میدادند؛ اما با شروع عملیات ۱۲ روزه، از پوستهٔ مخفی و اَلَنههای تاریک خود خارج شدند و آشکارا شروع به فعالیت کردند.
علت این مسئله این بود که رژیم صهیونیستی، کار نظام اسلامی را تمامشده و پیروزی خود را در تغییر این نظام قطعی میدانست؛ لذا تقریباً همهٔ ظرفیتهای آشکار و پنهان خود را برای برتری سریع و قاطع بهکار گرفت.
نتیجهٔ این گفتمان این است که ظرفیتی که رژیم صهیونیستی با کمک آمریکا در جنگ ۱۲ روزه به میدان آورد، حاصل بیش از چهل سال سرمایهگذاری آشکار و پنهان برای براندازی نظام اسلامی بود که با عنایت خداوند، مجاهدت ملت، تلاش رزمندگان و البته هدایتهای رهبری نظام، دود شد و به هوا رفت.
آسیب و خسارتی که به رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه وارد شد، فقط منحصر به تخریبهایی نبود که موشکها و پهپادهای ایرانی وارد کردند، بلکه از بین رفتن سرمایهگذاری چهلوچندسالهٔ آن در عوامل جاسوسی و پنهانکارش در مشاغل و مسئولیتهای حساس، خسارتی سنگین و گرانبَهاست که قابل ترمیم نیست.
مجموعهٔ نیروهای مسلح از این جنگ عبرتها و درسهای فراوانی گرفتند؛ لذا همهٔ همت و تلاش آنان، ترمیم خلأها و کاستیهایی است که در جنگ ۱۲ روزه در حوزههای مختلف بهچشم آمد. علاوه بر آن، تلاش برای ایجاد سازوکارهای لازم، ارتقای آمادگی عملیاتی و تعریف مأموریتهای متنوع در حوزههای دیگری صورت میگیرد که در صورت اشتباه مجدد رژیم صهیونیستی، بتوان از ظرفیتهای عملیاتی، پاسخی کوبندهتر و قاطعتری به متجاوز وارد کرد.
ارتش پس از آن رویداد چه تغییراتی در آموزش، رزمایشها و تمرینهای ترکیبی ایجاد کرده تا از تکرار غافلگیری جلوگیری شود؟
اصولاً غافلگیری موضوعی است که حتی در شرایط برخورداری از توان نظامی و اشراف اطلاعاتی نیز امکان بروز دارد و در بسیاری از موارد اجتنابناپذیر است. آیا ارتش آمریکا که بهنوعی قدرت اول نظامی و اطلاعاتی جهان محسوب میشود در حادثهٔ ۱۱ سپتامبر غافلگیر نشد؟ آیا ارتش روسیه با همهٔ پیشبینیها و کنترلهای لازم، در تهاجم اوکراین به هواپیماهای راهبردیاش غافلگیر نشد؟ اما مهم این است که نیروهای مسلح بتوانند بهسرعت بر اوضاع مسلط شده و کنترل را بهدست گیرند.
قبل از جنگ ۱۲ روزه، ما در کلیهٔ تحلیلها و برآوردهایمان حملهٔ رژیم صهیونیستی را پیشبینی کرده بودیم؛ اما تهاجم وحشیانه و ناجوانمردانهٔ آن رژیم در شرایطی صورت گرفت که ما با طرف آمریکایی در حال مذاکرهٔ غیرمستقیم بودیم. با اینکه یکی از اصول بدیهی در زمان مذاکره، عدم تجاوز نظامی است، اما دشمن با زیرپاگذاشتن تمام قوانین اخلاقی و معاهدات بینالمللی و با بهکارگیری عنصر غافلگیری و دهها فروند هواپیما، حملهٔ خود را آغاز کرد.

طبیعی است که نیروهای مسلح ما در ابتدای چنین تهاجم سنگینی، دچار غافلگیری عملیاتی شوند. اما پس از این حادثه، نیروهای مسلح بهطور عمومی و ارتش جمهوری اسلامی بهطور خاص، با بهکارگیری همهٔ ظرفیتها، آمادهٔ انجام وظیفه گردیدند.
نیروهای مسلح با بررسی و تحلیل جنگ ۱۲ روزه و تبیین درسهای آن در حوزههای مختلف، پیشبینیهای لازم و آمادهسازیهای ضروری را برای مقابله با تجاوز احتمالی دشمن صهیونیستی انجام دادهاند. نکتهٔ قابل ذکر این است که در جنگ ۱۲ روزه، همان دشمن صهیونیستی بود که بر اثر شدت زخمها و کثرت آسیبهای وارده، درخواست آتشبس و قطع موشک باران را کرد، نه نیروهای مسلح مقتدر نظام اسلامی.
از نگاه راهبردی، همافزایی نیروهای مسلح و عملکرد یکپارچهٔ آنان در پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی چه تأثیری بر ارتقای توان بازدارندگی کشور گذاشت؟
همافزایی در نیروهای مسلح موضوعی تازه و جدید نیست. ما در ارتش و سپاه از سال دوم جنگ تحمیلی، یعنی از سال ۱۳۶۰، به این باور رسیدیم که همزمان با داشتن رقابتهای سازندهٔ سازمانی، اگر در کنار هم باشیم، این همبودن منجر به همافزایی و ایجاد سینرژی میشود و میتوانیم بسیاری از موانع را از سر راه نظام و مردم برداریم.
جنگ تحمیلی نقطهٔ شروع واقعی این همدلی و همافزایی بود و هرچه جلوتر آمدیم، این وحدت و یکپارچگی محکمتر شد. در عملیات «وعدهٔ صادق ۳»، ما شاهد جلوهای تازه از این همدلی و همافزایی بودیم. زمانی که دشمن صهیونیستی جمعی از فرماندهان کلیدی و تصمیمگیر را به شهادت رساند و همزمان مدخلهای ورودی برخی از شهرهای موشکی را بمباران کرد، شاید بر اساس واقعیتهای طبیعیِ حاکم بر میدان نبرد، انتظار نوعی سردرگمی و آشفتگی در یگانها و بهویژه در مناسبات بینسازمانی را داشتیم؛ اما برخلاف این روند متداول، آنچه دیده شد، نظم، انضباط، تعامل، همدلی و وحدت بود.
هر فرد نظامی علاوه بر وظایف عهدهداریاش، هر کاری را که بر زمین مانده بود و متولی آن شهید، زخمی یا مشغول فعالیت دیگری بود بر عهده میگرفت و انجام میداد. جملهای که میتوانم برای این معنا بگویم این است: «نگاه همهٔ کارکنان نیروهای مسلح به کار نظامیگری، نگاهی تکلیفی بود.» احساس میکردند که یک تکلیف شرعی، قانونی و ملی بر عهده دارند و باید هرچه زودتر آن را به انجام برسانند.
بهعنوان مثال، نیروی زمینی ارتش بدون داشتن دستور، لودرها و بولدوزرهایش را برای باز کردن مدخل ورودی شهر موشکی اعزام کرد؛ نیروی دریایی سپاه نیز به همین شیوهٔ تکلیفی، نیروهای خود را برای امدادرسانی به پایگاه هوایی ارتش اعزام کرد.
نکتهٔ مهمتر اینکه پس از عملیات «وعدهٔ صادق ۳»، ما با هجوم درخواستهای بازنشستگان برای انجام وظیفه مواجه شدیم. آنها فقط برای انجام وظیفه آمده بودند، هر جایی که باشد. برای مثال، سرهنگ بازنشستهٔ ارتشی که همیشه از حقوق و مزایایش گلهمند بود، آمده بود تا بهجای سرباز، بهعنوان خدمهٔ توپ ۲۳ میلیمتری، با پهپادها و ریزپرندههای دشمن مقابله کند.
این جلوههای وحدت، همدلی، میهندوستی و ازخودگذشتگی آنقدر ارتفاع گرفت و توسعه یافت که اگر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه سالها طول میکشید، سرمایهٔ معنوی و انسانی برای استمرار آن وجود داشت. عظمت فرهنگ ایرانی-اسلامی و حرارت دلدادگی به آن چنان تبلور یافت که قطعاً اگر دشمن درخواست آتشبس نمیکرد، او را محو و نابود میکرد.
در فضای سایبری و جنگ الکترونیک، چه نقاط ضعفی آشکار شد و اکنون چه گامهایی برای تقویت این بخش در حال اجراست؟
بدون مبالغه و اغراق، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران امروز از ظرفیت علمی و توان دانشی بسیار بالایی برخوردارند؛ و همین بنیهٔ دانشی و علمی بود که به آنها اجازه داد دشمنانِ تا دندان مسلح را در جنگ ۱۲ روزه زمینگیر کنند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ما کشوری وابسته به ابرقدرتها بودیم و در هیچ زمینهای استقلال و خودکفایی نداشتیم؛ اما پس از پیروزی انقلاب، با اعتماد به نفسی که حضرت امام روحالله (ره) در ما دمیدند، توانستیم روی پای خود بایستیم. البته در مسیر خوداتکایی، بارها زمین خوردیم، آسیب دیدیم، شهید و مجروح دادیم، اما مأیوس نشدیم.
دشمن را وادار به تعظیم و تسلیم در برابر تواناییهای ما کرده و سبب شده است
حاصل این خوداتکایی و خودکفایی، توان عملیاتی و قدرت تجهیزاتی فناورانهای است که امروز، دشمن را وادار به تعظیم و تسلیم در برابر تواناییهای ما کرده و سبب شده است جمهوری اسلامی جزو چند کشور برتر در سطح بینالمللی قرار گیرد.
نکتهٔ بسیار مهم در این فناوریهای چشمنواز و دشمنشکن، سادگی، ارزانی و قیمت پایین آنها است جاذبهای که دشمنان هم به آن اعتراف میکنند و هم به دنبال کپیکردن و مهندسی معکوس آنها هستند.
دانشمندان جوان ما این توانمندی را دارند که در کوتاهترین زمان ممکن، ایدهها و نیازهای فرماندهان صحنهٔ جنگ را به محصول تبدیل کنند. در همین راستا، ظرفیتهای دفاعی و تهاجمی متناسب با تواناییهای دشمن در جنگ ۱۲ روزه، در حال طراحی و تولید است.
نکتهای که لازم میدانم یادآوری کنم این است که این قابلیتها در سایهٔ تحریمهای سنگین و ظالمانه به دست آمده است. ما هر چه نیاز داریم را باید خودمان تولید یا بسازیم از مقالات علمی، فنی و مهندسی گرفته تا یک چرخ دنده یا ژیروسکوپ؛ کسی به ما چیزی نمیدهد.
این گونه توانمندیهاست که دشمنان را به وحشت میاندازد. این قابلیتهای علمی و دانشی، قدرتی ایجاد میکند که در درون خود ترس را به دل دشمن میاندازد و باز تولید بازدارندگی میکند. دشمن متوجه میشود که با نیروهای مسلحی روبروست که میتوانند در هر عرصهای از جنگ، سلاحی غافلگیرکننده رونمایی کرده و ضربهای کارا وارد کنند؛ لذا از گسترش و توسعهٔ جنگ خودداری میکند.
یکی از ویژگیهای بارز عملیات تهاجمی نیروهای مسلح، غافلگیری دشمن بود. تحلیل شما از این عملیات چیست و نقش فرماندهی کل قوا در هدایت این عملیات چه بود؟ به نظر شما آیا توانایی حملهٔ مجدد با همین کیفیت به مواضع صهیونیستها وجود دارد؟
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مرتباً تهدیدات را رصد کرده و برای مقابله با آنها، ظرفیتهای دفاعی و تهاجمی لازم را در خود ایجاد میکردند
نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مرتباً تهدیدات را رصد کرده و برای مقابله با آنها، ظرفیتهای دفاعی و تهاجمی لازم را در خود ایجاد میکردند. یکی از مؤلفههای این آمادگی، اجرای بازیهای جنگ، هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود. بازی جنگ یعنی ایجاد شرایطی شبیه به صحنهٔ جنگ و تهاجم دشمن در عرصههای مختلف: زمین، هوا، دریا و سایبر؛ سپس انجام اقدامات مقابلهای برای دفع و نابودی آن تهدید.
در بازی جنگ در حوزهٔ موشکی و پهپادی، پس از تهاجم فرضی دشمن، عملیات «وعدهٔ صادق ۳» طراحی و بارها در اتاق بازی جنگ و میدان رزمایش تمرین شده بود. اما حجم تهاجم اولیهٔ دشمن صهیونیستی که با پشتیبانی پیمان ناتو صورت گرفت و خسارات وارده به سامانهٔ فرماندهی، سکوهای موشکی، دانشمندان هستهای، سیستم پدافند هوایی و دهانهٔ ورودی برخی شهرهای موشکی، سبب شد که اجرای عملیات «وعدهٔ صادق ۳» علیرغم همهٔ آمادگیها، با تأخیر چند ساعتهای صورت گیرد.
اما پس از گذشتن چند ساعت از آن حملهٔ رگباری و بدون وقفهٔ دشمن، یگانهای موشکی سپاه با پشتیبانی سایر نیروها، مرحلهٔ اول عملیات «وعدهٔ صادق ۳» را که مبتنی بر دکترین «پاسخ غافلگیرکننده» بود آغاز کردند. این بار نوبت نیروهای مسلح شجاع و ولایتمدار بود که دشمن کودککش را شگفتزده کنند؛ دشمنی که فکر میکرد با گستردگی بمبارانها، توان پاسخگویی را از نیروهای مسلح ما گرفته است.
مؤلفههای اصلی دکترین «پاسخ غافلگیرکننده» عبارت بودند از:
۱. هدایتهای حکیمانه و امیدبخش فرماندهی معظم کل قوا (مد ظله العالی)
۲. آمادگی سریع و واکنش خیرهکنندهٔ نیروهای مسلح
۳. توان تجهیزاتی و تسلیحاتی فناورانه، پیشرفته و بومی که سیستمهای اطلاعاتی دشمن از آن غافل بودند و برای مقابله با آن هیچ پیشبینیای نداشتند.
بعید به نظر میرسد رژیم صهیونیستی مجدداً خیال مقابله و مچانداختن با نیروهای مسلح ما را داشته باشد
اجرای دقیق و گستردهٔ عملیات «وعدهٔ صادق ۳» که برگرفته از این دکترین طراحی شده بود، چنان ضربهای مؤثر و خردکننده به رژیم صهیونیستی وارد کرد که بعید به نظر میرسد مجدداً خیال مقابله و مچانداختن با نیروهای مسلح ما را داشته باشد.
بهعنوان سربازی کوچک از مجموعهٔ عظیم نیروهای مسلح، به ملت سربلند ایران اسلامی اطمینان میدهم که با وجود همهٔ تحریمها و کاستیهای موجود، دست فرزندان سربازشان برای مقابله با هر تهدیدی پر است و هر دشمنی را از تجاوزش پشیمان خواهیم کرد.
پیام شما برای مردم ایران بهویژه خانوادههای نیروهای مسلح در شرایطی که دشمن همچنان تهدید به حمله و فشار میکند، چیست؟
تهدید دشمنان مسئلهای تازه و جدید نیست. ملت و کشور عزیز و مقتدر ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی روزی نبوده که بدون شاهد بودن شاخوشانهکشیدن دشمنان نبوده باشد. ما همیشه تهدید داشتهایم و این تهدید در هر دورهای با شکل و هیئت خاصی ظهور کرده است: یکبار در قالب ترور و بمبگذاری در معابر و مجالس، یکبار در هیبت جنگ تحمیلی، یکبار در قالب فتنههای سیاسی و خیابانی و…
دشمنان شعلهٔ تهدید را همیشه در کنار ما روشن نگاه داشتهاند؛ اما جنگ ۱۲ روزه، اولین مقابلهٔ نظامی گستردهٔ ما با رژیم غاصب صهیونیستی و در فضای جنگهای ترکیبی بود.
هرچند دشمن صهیونیستی با کمک آمریکاییها در یک جنگ نابرابر به ما هجوم آورد، اما مقابلهٔ ملت و نیروهای مسلح ما و پاسخ کوبندهٔ سربازان این کشور در «وعدهٔ صادق ۳» آنقدر قوی، قاطع و خردکننده بود که بعید است فکر حمله و تجاوز مجدد را داشته باشد.

ملت عزیز ایران اسلامی اطمینان داشته باشند که نیروهای مسلح، ضمن ارتقای توانمندیهای خود در برابر دشمنان، تا جان در بدن دارند و تا آخرین قطرهٔ خونشان، مدافع استقلال و تمامیت ارضی کشور و حافظ آرامش و امنیت ملت سربلند و عالیقدر خواهند بود.
وظیفه میدانم ضمن قدردانی از کرامت و بزرگواری ملت سربلند و نستوهٔ ایران اسلامی بهویژه خانوادههای محترم شهدا و ایثارگران تشکری ویژه از خانوادهٔ بزرگ نیروهای مسلح، بویژه همسران و فرزندان رزمندگان، داشته باشم؛ خانوادههایی که در طول این ایام کمتر شاهد حضور پدران و شوهرانشان در منزل و در جمع خانواده هستند و با صبر و متانت از این عزیزان پشتیبانی میکنند.
بر اساس نص صریح آیات الهی، پاداش این صبر و مجاهدت، نصرت و پیروزی از جانب خداوند خواهد بود.












