اقتصاد بیت‌محور؛ یک معامله بزرگ منطقه‌ای در عصر تحریم و فرار مغزها

خبرگزاری مهر دوشنبه 19 آبان 1404 - 11:23
یک کارشناس توسعه زنجیره ارزش و آینده پژوهی توضیح داد که چگونه استفاده حساب شده و هوشمندانه از نقشه گارتنر، مسیر ایران را از انزوای اقتصاد دیجیتال به یک معامله بزرگ منطقه‌ای هدایت می‌کند.

خبرگزاری مهر، بهبود بشیری، کارشناس توسعه زنجیره ارزش و آینده پژوهی اتاق بازرگانی تهران؛ گزارش «هایپرسایکل گارتنر برای فناوری‌های نوظهور ۲۰۲۵» که به تازگی منتشر شده، یک نقشه پر زرق و برق از آینده است؛ مجموعه‌ای از وعده‌های درخشان مانند «رایانش فضایی»، «هوش مصنوعی تجسم‌یافته» و «هم‌تیمی‌های سایبرنتیک». در دنیای فناوری، این گزارش مانند یک قطب‌نما عمل می‌کند و مسیر سرمایه‌گذاری‌های میلیارد دلاری را در سراسر جهان تعیین می‌کند.

نقشه گنج یا تله انفجاری؟

فشار برای «عقب نماندن» و دنبال کردن این فناوری‌ها بسیار زیاد است. این همان چیزی است که گزارش گارتنر آن را «هیاهو» (Hype) می‌نامد. اما برای کشوری که تحت تحریم‌های شدید و محدودیت منابع فعالیت می‌کند، یک سوال حیاتی و مرگ و زندگی مطرح می‌شود: آیا این نقشه، یک نقشه گنج است که ما را به آینده‌ای روشن هدایت می‌کند، یا یک تله انفجاری پیچیده که طراحی شده تا آخرین رمق و سرمایه‌های ملی ما را ببلعد؟

این گزارش، داستان یک چرخش راهبردی رادیکال را روایت می‌کند. داستانی که نشان می‌دهد چگونه کارشناسان ایرانی، با بازخوانی هوشمندانه همین نقشه، راهی پنهان را کشف کرده‌اند. راهی که ثابت می‌کند مسیر ایران برای بقا و پیشرفت فناورانه، نه از طریق رقابت مستقیم و همه‌جانبه، بلکه از طریق یک «اجتناب استراتژیک» هوشمندانه و یک چرخش شجاعانه از انزوای کنونی به یک «دیپلماسی اقتصاد دیجیتال» نوین با همسایگان منطقه‌ای آغاز می‌شود. این داستان گذار از انزوا به یکپارچگی است.

بخش اول. دام «هیاهو» - چگونه باید نقشه گارتنر ۲۰۲۵ را در زمانه تحریم خواند؟

برای درک این چرخش استراتژیک، ابتدا باید خود نقشه را بشناسیم. متدولوژی «هایپرسایکل گارتنر» که از سال ۱۹۹۵ معرفی شده، یک ابزار تحلیلی قدرتمند برای درک چرخه عمر واقعی فناوری‌هاست. این مدل به سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا در دام «هیاهو» گرفتار نشوند و سرمایه‌گذاری‌های واکنشی و پرریسک انجام ندهند.

این مدل، که در تصویر یک نشان داده شده است، سفر یک فناوری را در پنج مرحله روایی به شرح زیر ترسیم می‌کند.

۱) محرک نوآوری (Innovation Trigger): جرقه اولیه. یک ایده درخشان متولد می‌شود و توجه رسانه‌ها را جلب می‌کند، اما هنوز محصول تجاری قابل اتکایی وجود ندارد.

۲) اوج انتظارات متورم (Peak of Inflated Expectations): این مرحله «هیاهو» است. هیجان عمومی و تبلیغات گسترده، انتظارات را بسیار فراتر از توانایی‌های واقعی فناوری می‌برد. همه می‌گویند این فناوری فردا دنیا را تغییر خواهد داد.

۳) فرورفتگی ناامیدی (Trough of Disillusionment): واقعیت فرا می‌رسد. فناوری در برآورده ساختن آن انتظارات اغراق‌آمیز شکست می‌خورد. محصولات اولیه ناموفق هستند، سرمایه‌گذاران میلیاردها دلار از دست می‌دهند و علاقه عمومی فروکش می‌کند.

۴) شیب روشنگری (Slope of Enlightenment): درک واقع‌بینانه‌تر آغاز می‌شود. کاربردهای عملی و واقعی فناوری مشخص شده و نسل‌های دوم و سوم محصولات ظهور می‌کنند.
۵) فلات بهره‌وری (Plateau of Productivity): فناوری به بلوغ می‌رسد و به عنوان یک ابزار مفید و پذیرفته‌شده، بخشی عادی از زندگی و کار ما می‌شود.

اقتصاد بیت‌محور؛ یک معامله بزرگ منطقه‌ای در عصر تحریم و فرار مغزها

تصویر ۱: هایپرسایکل گارتنر برای فناوری‌های نوظهور ۲۰۲۵

چرخش ایرانی: از «پذیرش» به «اجتناب»

و اما «چرخش داستانی» برای ایران اینجا آغاز می‌شود. در حالی که کشورهای پیشرو و اقتصادهای بدون تحریم از این مدل برای زمان‌بندی بهینه «پذیرش» (Adoption) و سرمایه‌گذاری استفاده می‌کنند (یعنی چه زمانی وارد شوند تا بیشترین سود را ببرند)، ایرانِ تحت تحریم ظالمانه باید فلسفه استفاده از این نقشه را به طور کامل بازتعریف کند.

برای ایران، این نقشه یک «لیست انجام کار» (To-do list) نیست؛ بلکه یک «لیست پرهیز» (Not-to-do list) حیاتی است. چرا؟ پاسخ در مرحله سوم نهفته است: «فرورفتگی ناامیدی». یک اقتصاد بدون تحریم می‌تواند هزینه شکست در این مرحله را تحمل کند؛ این یک عقب‌گرد مالی است. اما سیاست‌گذار ایرانی نمی‌تواند هزینه این شکست را بپردازد. اتلاف منابع محدود ملی در فناوری‌هایی که هنوز در اوج «هیاهو» هستند و به شدت به اکوسیستم جهانی وابسته‌اند، برای ایران نه یک عقب‌گرد، که یک «خطای استراتژیک مهلک» خواهد بود.

بنابراین، چارچوب گارتنر به ایران کمک می‌کند تا آگاهانه از ورود به رقابت‌های پرهزینه‌ای که محکوم به شکست هستند، پرهیز کند. این «اجتناب استراتژیک» (Strategic Avoidance)، نه یک تصمیم انفعالی و از سر ضعف، بلکه یک تصمیم فعال، هوشمندانه و شجاعانه برای حفظ منابع و تمرکز بر میدان‌های نبردِ قابل پیروزی است.

بخش دوم. ۲ میدان نبرد - تله «اتم» در برابر فرصت «بیت»

اگر قرار است «اجتناب» کنیم، چگونه انتخاب می‌کنیم که از چه چیزی اجتناب کنیم و بر چه چیزی تمرکز کنیم؟ تحلیل ارائه شده در این یادداشت، یک فیلتر قدرتمند و ساده را برای این انتخاب استراتژیک معرفی می‌کند: تفکیک فناوری‌ها بر اساس «اتم» در برابر «بیت». این، انتخاب میان دو جنگ کاملاً متفاوت است.

تله «اتم»؛ نبرد بر سر فزونی مادی

نخست، جنگ «اتم-محور» (Atom-based) است. اینها فناوری‌هایی هستند که عمیقاً به «اتم» - یعنی سخت‌افزار، رباتیک، حسگرهای پیشرفته و زیرساخت‌های فیزیکی - وابسته‌اند.

۲ نمونه کلیدی از هایپرسایکل ۲۰۲۵ که در این دسته قرار می‌گیرند، «رایانش فضایی» (Spatial Computing) و «هوش مصنوعی تجسم‌یافته» (Embodied AI) هستند.
● رایانش فضایی (ادغام واقعیت مجازی و افزوده) بدون هدست‌های پیشرفته مانند Apple Vision Pro و پردازنده‌های گرافیکی (GPU) قدرتمند، عملاً بی‌معناست.

● هوش مصنوعی تجسم‌یافته (هوش مصنوعی در کالبد ربات‌ها و خودروهای خودران) نیازمند رباتیک پیشرفته و سنسورهای دقیقی است که همگی در دیوارهای بلند تحریم گرفتارند.

این نبرد، «نبرد بر سر فزونی مادی» (تکاثر) است. نبردی که بازیگران آن با ارقام نجومی سرمایه‌گذاری می‌کنند. داده‌های جدول زیر، مقیاس این میدان نبرد را که فراتر از توان رقابتی ایران در شرایط فعلی است، به خوبی روشن می‌کند.

جدول ۱: میدان نبرد «اتم-محور» – بازاری فراتر از دسترس در شرایط تحریم

فناوری

اندازه بازار جهانی

یافته کلیدی (چرا «اتم-محور» است؟)

رایانش فضایی

پیش بینی رشد ۳,۹۷۸.۰ میلیارد تا سال ۲۰۳۴

سخت‌افزار ۶۵ درصد از کل بازار را تشکیل می‌دهد و تسلط خود را حفظ خواهد کرد.

هوش مصنوعی تجسم‌یافته

پیش بینی رشد به ۲۳.۰۶ میلیارد تا سال ۲۰۳۰

رشد بازار مستقیماً به پذیرش جهانی ربات‌های صنعتی پیشرفته وابسته است.

این ارقام اثبات می‌کند که هرگونه سرمایه‌گذاری کلان ملی در این حوزه‌های سخت‌افزارمحور، در مقابل رقبای جهانی ناچیز خواهد بود. این ورود به رقابتی است که از پیش باخته‌ایم. «نه» گفتن فعالانه به این فناوری‌های فریبنده، تصمیمی هوشمندانه برای حفظ منابع ملی است.

فرصت «بیت». غلبه دانش بر انبوهی

در مقابل، جنگ «بیت-محور» (Bit-based) قرار دارد. این جنگِ «دانش» (علم) است: نرم‌افزار، الگوریتم‌ها، داده‌ها و هوش انسانی. این میدانی است که در آن، پیروزی نه با «انبوهی» و «فزونی مادی» (تکاثر)، بلکه با اتکا به «دانش» و «سرمایه انسانی متخصص» به دست می‌آید. این یادآور همان آیه آسمانی ۲۴۹ سوره بقره است که «چه بسا گروه اندکی که به توفیق خدا بر گروه بسیاری پیروز شدند، و خدا باشکیبایان است.» (کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ).

در این نبرد، سلاح اصلی، نه سخت‌افزار، که تخصص و خلاقیت است؛ دقیقاً همان چیزی که ایران در آن ثروتمند است.

نمونه بارز این فرصت، فناوری «هم‌تیمی سایبرنتیک» (Cybernetic Teammate) است که در عمل، به معنای استفاده پیشرفته از «هوش مصنوعی مولد» (GenAI) و مدل‌های زبان بزرگ (LLMs) است.

در اینجا یک تفکیک حیاتی وجود دارد:

● آموزش یک مدل پایه عظیم (مانند GPT-4) یک چالش «اتم-محور» است؛ زیرا به هزاران GPU گران‌قیمت و تحریم‌شده نیاز دارد.

● اما استفاده تنظیم دقیق(Fine-tuning) ، مدل‌های متن-باز موجود، و توسعه کاربردهای نوآورانه بر بستر آنها، یک وظیفه کاملاً «بیت-محور» است. این کار

بیش از سخت‌افزار، به دانش نرم‌افزاری، داده‌های باکیفیت و متخصص هوش مصنوعی متکی است.

این دقیقاً میدانی است که ایران باید تمام منابع خود را در آن متمرکز کند. ماتریس امکان‌سنجی استراتژیک که در جدول ۲ به آن اشاره شده، این انتخاب را به شکلی قاطع تأیید می‌کند. «هم‌تیمی سایبرنتیک» (GenAI) با کسب بالاترین امتیاز (۴.۵)، به عنوان استراتژیک‌ترین، امکان‌پذیرترین و پربازده‌ترین فرصت برای ایران شناسایی می‌شود، در حالی که «رایانش فضایی» با امتیاز (۱.۸) یک تله پرهزینه است.

جدول ۲: ماتریس امکان‌سنجی استراتژیک فناوری‌های نوظهور در ایران

فناوری

وابستگی به

سخت‌افزار پیشرفته

(۱= کم، ۵= زیاد)

وابستگی به

پلتفرم‌های جهانی

(۱= کم، ۵= زیاد)

نیاز به

سرمایه انسانی متخصص

(۱= کم، ۵= زیاد)

پتانسیل کاربرد در

شرایط تحریم

(۱= کم، ۵= زیاد)

امتیاز اولویت‌بندی استراتژیک

رایانش فضایی

(اتم)

۵

۵

۴

۲

۱.۸

(بسیار پایین)

هوش مصنوعی تجسم‌یافته

(اتم)

۵

۴

۵

۳

۲.۴

(پایین)

واسط مغز و ماشین - bBCI

(بیت)

۴

۲

۵

۴

۳.۵

(متوسط-بالا)

هم‌تیمی سایبرنتیک - GenAI

(بیت)

۲

۳

۴

۵

۴.۵

(بسیار بالا)

بخش سوم. اژدهای درون - «چرخه معیوب» که مزیت ایران را می‌بلعد

بسیار خوب. پس استراتژی مشخص شد: از «اتم» اجتناب می‌کنیم و بر «بیت» (GenAI) تمرکز می‌کنیم. اما داستان به این سادگی نیست.

تحلیل‌ها نشان می‌دهد که حتی پس از انتخاب این مسیر درست، یک «اژدهای سه سر» داخلی در حال بلعیدن این مزیت نسبی ایران است. این «چرخه معیوب تشدیدشونده» (Vicious Cycle)، پتانسیل‌های «بیت-محور» ما را خنثی می‌کند. برای هر استراتژی واقع‌بینانه، ابتدا باید این سه مانع درهم‌تنیده را بپذیریم.

۱) سر اول: پرده آهنین دیجیتال (تحریم‌ها)

این محدودیت‌ها بسیار فراتر از سخت‌افزار هستند. تحریم‌ها دسترسی اکوسیستم ایران به ارکان اصلی اقتصاد دیجیتال جهانی را مسدود کرده‌اند. این شامل پلتفرم‌های ابری حیاتی (مانند AWS وGoogle Cloud )، ابزارهای توسعه نرم‌افزار (مانندGitHub )، بازارهای اپلیکیشن (مانندGoogle Play)و سیستم‌های پرداخت بین‌المللی می‌شود.

۲) سر دوم: قحطی پردازش (چالشHPC)

این «بزرگترین گلوگاه» استراتژی «بیت-محور» ماست. توسعه هوش مصنوعی نیازمند توان پردازشی پرقدرت (HPC) و دسترسی به GPUهای پیشرفته است که به دلیل تحریم‌ها تقریباً غیرممکن شده. مهندسان هوش مصنوعی ما مانند نجاران ماهری هستند که چکش در اختیار ندارند. تلاش‌های داخلی مانند «مرکز پردازش سریع دانشگاه صنعتی شریف» ارزشمندند، اما پراکنده، جزیره‌ای و برای رقابت در مقیاس ملی کافی نیستند.

۳) سر سوم: فرسایش مغزها (فرار مغزها)

این «مهلک‌ترین تهدید» است. تنها مزیت رقابتی ما - استعدادهای «بیت-محور» - در حال فرسایش مداوم است. نخبگان فنی و مهندسی، نه فقط به دلایل اقتصادی، بلکه به دلیل «ناامیدی» ناشی از ضعف زیرساخت‌ها (سر دوم) و محدودیت‌های دسترسی جهانی (سر اول)، در حال مهاجرت هستند.

این سه سر، یکدیگر را تغذیه می‌کنند: تحریم‌ها مانع توسعه زیرساخت می‌شوند؛ ضعف زیرساخت و نبود چشم‌انداز جهانی، نخبگان را به مهاجرت سوق می‌دهد؛ و خروج نخبگان، توانایی کشور برای نوآوری و حتی دور زدن هوشمندانه تحریم‌ها را تضعیف می‌کند.

این چرخه معیوب، داستان ما را به یک صخره سخت می‌رساند: شکستن این چرخه با اتکا به منابع صرفاً داخلی امکان‌پذیر نیست. داستان برای نجات، به یک نیروی محرکه خارجی نیاز دارد.

بخش چهارم. چرخش بزرگ - از انزوا به «معامله بزرگ» در خاورمیانه جدید

اینجا نقطه اوج داستان و راه‌حل کلیدی است: گذار از انزوا به «دیپلماسی اقتصاد دیجیتال». اگر اژدهای داخلی را نمی‌توان از درون شکست داد، باید از نیروی همسایگان برای مهار آن استفاده کرد.

واقعیت این است که چشم‌انداز خاورمیانه تغییر کرده است. همسایگان ما دیگر فقط «دولت‌های نفتی» نیستند؛ آنها به سرعت در حال تبدیل شدن به «دولت‌های دیجیتال» هستند. عربستان سعودی از یک صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری برای هوش مصنوعی رونمایی می‌کند. امارات متحده عربی قصد دارد اقتصاد دیجیتال را به ۲۰ درصد GDP غیرنفتی خود برساند. و بر اساس گزارش مک‌کینزی، ۵۷ درصد شرکت‌های شورای همکاری خلیج فارس (GCC) در حال سرمایه‌گذاری سنگین روی GenAI هستند (در مقابل ۳۳ درصد جهانی).

اینجاست که یک «هم‌افزایی بی‌نظیر» و فرصتی برای یک «معامله بزرگ» (The Great Deal) آشکار می‌شود. این معامله بر پایه حل کردن بزرگترین گلوگاه استراتژیک هر دو طرف بنا شده است.

آنها چه دارند؟ «اتم». آنها دو چیز حیاتی دارند که ایران به آن نیاز دارد: ۱) سرمایه هنگفت (از طریق صندوق‌های ثروت حاکمیتی مانند PIF عربستان و Mubadala امارات) و ۲) زیرساخت‌های «اتم» در کلاس جهانی (مراکز داده پیشرفته که ظرفیت آنها تا ۲۰۳۰ سه برابر خواهد شد).

آنها چه چیزی نیاز دارند؟ «بیت». بزرگترین گلوگاه استراتژیک آنها برای تحقق چشم‌اندازهای دیجیتال میلیارد دلاری‌شان، کمبود یک خط لوله پایدار از «سرمایه انسانی» متخصص، خلاق و رده‌بالا برای اجرای استراتژی‌های «بیت-محور» (GenAI) است.

ما چه داریم؟ «بیت». دقیقاً راه‌حل گلوگاه آنها: یک استخر عمیق، مقرون‌به‌صرفه و نوآور از مهندسان نرم‌افزار و متخصصان هوش مصنوعی.

سیاست پیشنهادی، یک «معامله بیت-در-برابر-اتم» است: ایران «راه‌حل» (سرمایه انسانی «بیت-محور») را در ازای دسترسی به «سرمایه» (برای هم‌سرمایه‌گذاری) و «زیرساخت» (استفاده از ظرفیت مراکز داده آنها) ارائه می‌دهد.

این معامله، هر سه سر اژدهای «چرخه معیوب» داخلی را همزمان هدف قرار می‌دهد:

۱) با جذب «هم‌سرمایه‌گذاری» از صندوق‌های ثروت منطقه، مشکل «سرمایه» را حل می‌کند.

۲) با دسترسی به ظرفیت مازاد مراکز داده آنها، مشکل «قحطی پردازش» (HPC) را حل می‌کند.

۳) با ایجاد پروژه‌های مشترک و چشم‌انداز جهانی، «فرار مغزها» را معکوس می‌کند.

جدول ۳: نقشه راه «معامله بزرگ» - هم‌افزایی فناورانه ایران و منطقه

کشور

ابتکار کلیدی

آنها دارند (اتم)

آنها نیاز دارند (بیت)

فرصت ایران (نقطه اتصال)

عربستان سعودی

چشم‌انداز ۲۰۳۰ / صندوق ۱۰۰ میلیارد دلاری هوش مصنوعی

سرمایه هنگفت / بزرگترین بازار ICT منطقه

سرمایه انسانی برای اجرای پروژه‌های هوش مصنوعی

تأمین سرمایه انسانی متخصص برای صندوق هوش مصنوعی عربستان سعودی.

امارا ت متحده عربی

استراتژی اقتصاد دیجیتال

ظرفیت مازاد مراکز داده پیشرفته

خط لوله پایدار استعداد فنی

استفاده از ظرفیت مازاد مراکز داده امارات متحده عربی برای پروژه‌های HPC و هوش مصنوعی ایران.

شورای همکاری خلیج فارس

استراتژی تقدم هوش مصنوعی (۵۷ درصد شرکت‌ها در GenAI)

سرمایه‌گذاری گسترده شرکتی

توسعه و سفارشی‌سازی کاربردهای GenAI

ارائه خدمات “تنظیم دقیق” (Fine-tuning) و توسعه کاربردهای GenAI برای شرکت‌های شورای همکاری خلیج‌فارس.

بخش پنجم. میدان دیپلماسی نوین - بازتعریف جیتکس و لیپ

این «معامله بزرگ» چگونه باید عملیاتی شود؟ پاسخ در بازتعریف نقش ایران در رویدادهای بزرگ منطقه‌ای نهفته است.

رویدادهایی مانند جیتکس (GITEX) در دبی، لیپ (LEAP) در ریاض، و وب سامیت قطر، صرفاً «نمایشگاه‌های تجاری» نیستند؛ آنها «سیگنال‌های ژئوپلیتیک» و بسترهایی برای شکل‌گیری ائتلاف‌های استراتژیک فناورانه هستند.

● رویکرد قدیمی: حضور ایران در این رویدادها تاکنون در سطح «پاویون‌های نمایشگاهی» برای «فروش محصول» بوده است.

● رویکرد جدید: حضور ایران باید به سطح «هیئت‌های عالی‌رتبه دیپلماسی فناورانه» به رهبری اتاق بازرگانی ارتقا یابد. هدف این هیئت‌ها دیگر نباید «فروش نرم‌افزار» باشد، بلکه باید «هم‌ترازی سیاستی» و «جذب هم‌سرمایه‌گذار» برای پروژه‌های «بیت-محور» تعریف‌شده در جدول ۳ باشد.

این دیپلماسی یک معنای عمیق‌تر نیز دارد. در قرن بیست و یکم، «بازدارندگی» (Deterrence) تنها ماهیت نظامی ندارد. بازدارندگی واقعی، «تاب‌آوری اقتصادی و فناورانه» در برابر فشارهای خارجی و حملات سایبری است.

با گره زدن اقتصاد «بیت-محور» ایران به زیرساخت «اتم-محور» همسایگان، یک «تاب‌آوری جمعی» (Collective Resilience) ایجاد می‌شود. این بلوک فناورانه منطقه‌ای، یک بلوک مقاوم است که در برابر «اجبار دیجیتال» (Digital Coercion) ناشی از تحریم‌ها، آسیب‌پذیری بسیار کمتری خواهد داشت.

نتیجه‌گیری. نگارش یک داستان جدید برای ایران

داستان این گزارش با یک سیاست‌گذار ایرانی آغاز شد که به یک نقشه گیج‌کننده و پرهیاهو (هایپرسایکل گارتنر) خیره شده بود و در خطر اتلاف منابع ملی قرار داشت. اما با بازخوانی هوشمندانه این نقشه، سفری استراتژیک آغاز شد.

۱) ابتدا، نظم و انضباط «اجتناب استراتژیک» را آموختیم .

۲) سپس، میدان نبرد درست را انتخاب کردیم: جنگ «بیت»، نه جنگ «اتم».

۳) پس از آن، با اژدهای سه‌سر «چرخه معیوب» داخلی روبرو شدیم و پذیرفتیم که به تنهایی قابل شکست نیست.

۴) و در نهایت، با یک چرخش بزرگ از انزوا، ایران را نه به عنوان یک مشکل، بلکه به عنوان «راه‌حل» ضروری‌ترین گلوگاه فناورانه منطقه (کمبود سرمایه انسانی) بازتعریف کردیم.

تصویر نهایی، دیگر تصویر انزوا و تلاش برای «عقب نماندن» نیست. تصویر جدید، یکپارچگی هوشمندانه است. این داستانِ ایرانی است که «چرخه معیوب» داخلی خود را با تبدیل شدن به «موتور بیت» (Bit Engine) برای یک خاورمیانه نوین و دیجیتال، در هم می‌شکند.

مسیری که در نقشه گارتنر پنهان شده بود، هرگز درباره «عقب نماندن» نبود؛ بلکه درباره «متصل شدن» بود.

پی‌نوشت.

[۱] «هم‌تیمی سایبرنتیک «مدلی است که در آن هوش مصنوعی نه به‌عنوان یک ابزار، بلکه به‌عنوان یک همکار فعال عمل می‌کند که عملکرد، تخصص و حتی تعامل اجتماعی انسان را در یک تیم تقویت کرده و ارتقا می‌دهد.

مثال کاربردی: در یک آزمایش میدانی در شرکت P&G، متخصصانی که به‌تنهایی اما با کمک هوش مصنوعی مولد روی نوآوری محصول کار می‌کردند، به کیفیتی مشابه تیم‌های دونفره (بدون هوش مصنوعی) دست یافتند و هوش مصنوعی به آن‌ها کمک کرد تا راه‌حل‌های متعادل‌تری (هم از نظر فنی و هم تجاری) ارائه دهند. گزارش تحلیلی - دانشکده بازرگانی هاروارد

[۲] HPC (High-Performance Computing) یا رایانش با عملکرد بالا، به استفاده از ابررایانه‌ها و پردازش موازی برای حل مسائل محاسباتی بسیار پیچیده با سرعتی فراتر از توان کامپیوترهای معمولی گفته می‌شود.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.