تجویز نسخه تسلیم به نام مصالحه/ آقای عارف، مردم از آرامش شما نگرانند

الف دوشنبه 19 آبان 1404 - 20:39
هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

آقای وزیر! تورم را می‌بینید؟

روزنامه صبح‌نو نوشت:

گرانی گاه و بیگاه کالاهای اساسی، نقلی تازه نیست که مردم و رسانه‌ها با آن بیگانه باشند. بر اساس گزارش مرکز آمار، در یک سال گذشته قیمت مرغ 55.8 درصد، گوشت گوسفندی 23.7 درصد، تخم مرغ 32.5 درصد، برنج ایرانی 155.4 درصد، لوبیا چیتی 255.3 درصد و لوبیا قرمز 122.3 درصد افزایش داشته است. بااین‌حال مدتی است که افزایش افسارگسیخته قیمت برنج و فرآورده‌های دامی، گریبان‌گیر گروه‌های مختلف جامعه شده است به‌طوری‌که هنوز گزارش‌های رسانه‌ای درباره افزایش قیمت قبلی آماده نشده‌اند، قیمت‌های جدید سر از بازار درمی‌آورند و حتی فرصت برای تحلیل و بررسی آنها فراهم نمی‌شود. همه این‌ها باعث شده انتقادات به وزارت جهاد کشاورزی و ناکارآمدی این نهاد در زمینه کنترل قیمت‌ها افزایش یافته و احتمال حذف «نوری قزلجه» از کابینه دولت چهاردهم تقویت شود؛ چه با استیضاح و چه با استعفا، اما پیش از هر توضیح و تحلیل و بررسی، باید این را پرسید؛ برکناری یک وزیر قیمت‌های اقلام اساسی را به حالت قبل بازمی‌گرداند؟ 

نگاهی به قیمت‌های منتشر شده توسط مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که فقط در مهر ماه 1404 برنج خارجی درجه یک افزایش قیمت 7.7 درصدی و برنج ایرانی درجه یک افزایش قیمت 6.4 درصدی داشته است. همچنین اقلام میوه و سبزی‌ها به ویژه کدو سبز، گوجه‌فرنگی و سیب‌زمینی نوسان‌های شدیدی را تجربه کرده‌اند. علاوه بر این، آمارها افزایش قابل‌توجه قیمت اقلام پروتئینی را نیز تأیید می‌کنند. ماهی قزل‌آلا، گوشت گاو و گوساله و حتی مرغ ماشینی جهش‌های قیمتی محسوس و تنش‌زایی را به بازار تحمیل کرده‌اند و سفره دهک‌های میانی و گروه‌های ضعیف جامعه را به شدت تحت تأثیر قرار داده‌اند.

همه این‌ها در شرایطی است که افزایش حقوق‌ها به فروردین‌ماه برمی‌گردد، افزایشی که برای تورم همان هشت ماه پیش نیز کفایت نمی‌کرد. حالا نمی‌توان انکار کرد که تورم پیوسته چند ماه اخیر به شدت روی دوش مردم فشار آورده و تأمین نیازهای اساسی را برای آنها به یک چالش روزمره تبدیل کرده است؛ بااین‌حال وزارتخانه‌ای که باید «ستون امنیت غذایی» باشد، عملکردی متزلزل و هیجانی از خود نشان می‌دهد و وظایف خود را در حوزه‌های مختلف بر زمین گذاشته است. 

«جهاد کشاورزی» وزارتخانه حیاتی و تعیین‌کننده در حوزه تأمین کالاهای اساسی و اقلام مهم معیشتی در سفره مردم، از تأمین نهاده‌های دامی گرفته تا نظارت بر عملکرد معاونت‌های مختلف خود منفعل ظاهر شده و امروز با چالش‌هایی مواجه است که دیگر نمی‌توان نام آنها را «کمبود» یا «نوسان قیمت» گذاشت؛ امروز «ضعف ساختاری» و خلأ مدیریتی در این نهاد، به مرحله‌ بحرانی سلام می‌کند. حالا در شرایطی که بحران نهاده‌ها، به سطح افکار عمومی رسیده نکته نگران‌کننده آن است که رئیس‌جمهور به‌ جای آنکه آشکارا به مسأله ورود کند و از پشت تریبون‌ها به وزیر خود هشدار بدهد و از او بخواهد پاسخگو باشد، مخاطب خود را مردم قرار می‌دهد و به آنها می‌گوید: «شرایط سخت است، شما باید آن را بپذیرید.» این خط رفتاری نه‌تنها به کاهش اعتماد می‌انجامد، بلکه مطالبه واقعی از وزیر و وزارتخانه را به حاشیه می‌برد. در دولت‌های منسجم، وقتی بحران به اوج می‌رسد، نخستین گام، برشمردن مشکلات، تعیین تکلیف دقیق برای مسئولان و احضار آنهاست؛ اما سیاست دولت چهاردهم بیشتر معطوف به ایجاد دغدغه در جامعه شده تا اصلاح ساختاری اساسی.

******

نه قاطع، بله مشروط

روزنامه خراسان نوشت:

پس از چند ماه پرتنش که با حمله و ترورهای اسرائیل علیه ایران همراه شد و رئیس‌جمهور آمریکا صراحتاً مسئولیت چراغ سبز را پذیرفته، اظهارات تازه سیدعباس عراقچی یک قاب روشن از راهبرد تهران در قبال ادامه مواجهه با آمریکا ارائه می دهد؛ یعنی «نه» قاطع به مذاکره نامتوازن و «بله» مشروط به گفت‌وگوی برابر و سودمند. سخن عراقچی عدم امکان ازسرگیری مذاکره در وضعیت فعلی و امکان‌پذیریِ آن بر پایه  برابری، به معنای بستن درِ دیپلماسی نیست، بلکه تغییر قیمت ورود به میز مذاکره برای آمریکاست. در میدان عمل، ایران در برابر ضربات ترکیبی و فشار روانی–نظامی عقب ننشست و با تحمیل هزینه، مسیر به آتش‌بس ختم شد. همین نقطه  ایستادگی، موازنه چانه‌زنی را تغییر داده و تفاوتی اساسی با دورهای پیشین ایجاد کرده است که اگر قرار است مذاکره تکرار شود، دیگر نمی‌تواند امتداد دیپلماسیِ اجبار گذشته باشد.

این پیام سه مؤلفه اجرایی دارد. نخست، توقف اقدامات خصمانه به‌عنوان پیش‌شرط بدیهی در نتیجه هدف‌گیری زیرساخت‌های حیاتی و همزمان دعوت به گفت‌وگو، از نظر تهران جمع‌پذیر نیست. دوم، تضمین‌های قابل راستی‌آزمایی و نه صرفاً نمایش توخالی سیاسی ترامپ، یعنی هر امتیاز باید با سازوکارهای اجرایی، زمان‌بندی مرحله‌ای داشته باشد. سوم، طراحی توالی اقدامات به‌گونه‌ای که ریسک بازگشت به چرخه تشدید کاهش یابد و اگر مذاکره معماری ایمنی نداشته باشد یعنی توالیِ گام‌ها، تضمین‌های اجرایی و سازوکارِ واکنشِ متقارن تعریف نشود طرف مقابل می‌تواند از فضای گفت‌وگو مثل یک سپر موقت استفاده کند درنتیجه تنش را ظاهراً پایین بیاورد، اما همزمان تجدید قوا کند، اطلاعات بگیرد و در لحظه مناسب، بی‌هزینه‌تر ضربه بزند و این گونه برای خود یک پنجره حمله امن بسازد.

جمع‌بندی آن‌که راهبرد امروز تهران، مقاومت هوشمند با درِ نیمه‌بازِ دیپلماسی است یعنی نفس مذاکره مشکلی ندارد اما اتفاقات ماه‌های اخیر نشان داد که فقط مذاکره، امنیت نمی‌آورد. چون درست همان زمانی که ایران با آمریکا پشت میز مذاکره بود، اسرائیل با اجازه و حمایت واشنگتن به تأسیسات ایران حمله کرد. همین تجربه ثابت کرد اگر مذاکرات فقط برای آرام‌کردن فضا باشد و ضمانت محکم نداشته باشد، ممکن است طرف مقابل از آن سوءاستفاده کند و در لحظه‌ مناسب ضربه بزند. به همین دلیل ایران می‌گوید هر مذاکره‌ای باید نتیجه‌اش امنیت واقعی و پایدار و رفع تحریم باشد، نه یک آتش‌بس موقت که فردا دوباره جنگ و تهدید برگردد. اظهارات عراقچی در همین چارچوب معنا می‌یابد که تا وقتی این توازن از سوی واشنگتن به رسمیت شناخته نشود، بازگشت به میز، صرفاً ظاهرسازی خواهد بود.

******

تجویز نسخه تسلیم به نام مصالحه

روزنامه جوان نوشت:

حسین مرعشی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی گفته که دنیا چهار دهه است از رقابت نظامی عبور کرده و مشغول رقابت اقتصادی است! در چه زمانی؟ در زمانی که وزیر دفاع امریکا در یک سخنرانی عجیب مدعی شده اکنون در لحظه ۱۹۳۹ (آغاز جنگ دوم) هستیم، ترامپ دستور آزمایش هسته‌ای داده و چندبار با خوی یک حیوان وحشی از توان امریکا در ۱۵۰ بار ویرانی کامل سیاره سخن گفته، روسیه به دستور آزمایش هسته‌ای واکنش نشان داده است، غرب آسیا و آفریقا و قلب اروپا درگیر جنگ‌های ویرانگر است، هفت، هشت نقطه دنیا جنگ است و چند ماه از حمله تمام‌عیار امریکا و ناتو به ایران و شهادت ۱۱۰۰ نفر از هموطنان می‌گذرد...

مرعشی در گفت‌وگویی از ضرورت «مصالحه بزرگ با امریکا» سخن گفته و مدعی شده است که «بیش از چهار دهه است دنیا از رقابت نظامی عبور کرده و به رقابت اقتصادی وارد شده، اما ما هنوز در مسیر گذشته مانده‌ایم». او همچنین ادعا کرده کشور پس از ۴۰ سال دچار «بن‌بست‌های بزرگ در سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ» است. اما آنچه مرعشی از آن به عنوان «مصالحه» یاد می‌کند، در واقع چیزی جز تسلیم در برابر واقعیت تحمیلی قدرت‌های سلطه‌گر نیست؛ نسخه‌ای که با تجربه جهانی، منافع ملی و حتی کارنامه سیاسی خود او در تضاد است. سخن گفتن از «عبور از قدرت سخت» نه نشانه واقع‌گرایی، که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، نشانه غفلت از منطق قدرت است و تجویز آن برای کشوری، چون ایران، دعوتی است برای خلع سلاح در برابر دشمن. 

دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در ادامه گفته است «در ایران سیاست‌های متناقضی دنبال می‌شود؛ از یک‌سو بر مقاومت و استکبارستیزی تأکید می‌کنیم و از سوی دیگر شعار اولویت اقتصاد می‌دهیم. این دو با هم جمع نمی‌شوند». این گزاره هم در حقیقت تئوریزه‌کردن تسلیم در پوشش منطق اقتصادی است. زیرا معنای ضمنی آن این است که هیچ اقتصادی رشد نمی‌کند مگر با کنار گذاشتن مقاومت و پذیرش استکبار. این همان منطق معیوبی است که در دولت‌های مورد حمایت جریان مرعشی نیز تکرار شد و نتیجه‌اش چیزی جز افزایش وابستگی و گسترش تحریم‌ها نبود. کشور‌هایی مانند چین و روسیه دقیقاً با اتکا به قدرت ملی و استقلال سیاسی، توانستند در رقابت اقتصادی پیشرفت کنند؛ نه با امتیازدهی و نرمش در برابر قدرت‌های سلطه‌گر. 

دعوت مرعشی به «مصالحه بزرگ با امریکا» در شرایطی بیان می‌شود که در اوج مذاکرات ایران و امریکا در عمان، رژیم صهیونیستی با حمایت مستقیم واشینگتن به ایران حمله کرد و اکنون، ترامپ صراحتاً مسئولیت آن حمله را می‌پذیرد. در چنین وضعیتی، سخن از مصالحه اگر نگوییم حماقت و خیانت، نه نشانه عقلانیت، که نادیده‌گرفتن واقعیت خصومت و بی‌اعتمادی عمیق میان دو کشور است.

******

بوسیدن چکمه دشمن

روزنامه قدس نوشت:

اپوزیسیون خارج‌نشین ضدایرانی، پس از ناکامی مفتضحانه طرح‌ براندازی جمهوری اسلامی موازی با تهاجم رژیم صهیونیستی علیه کشورمان در جنگ ۱۲روزه، این روزها شاهکار و چهره‌ای دیگر از بلاهت و خیانت خود را به نمایش می‌گذارد. جماعتی که زمانی در پوشش منتقد دلسوز برای خزیدن در دل مردم درون «اسب تروا»ی حمایت از ملت ایران کمین کرده بودند، امروز سوار بر اسب حماقت خود تاخته و بی‌پرده از تحمیل هزینه و دخالت خارجی بر ایران سخن می‌گویند و با هر اظهار نظر، فاصله خود را از مردم و منافع ملی آشکارتر می‌کنند. نمونه بارز این فروپاشی اخلاقی را باید در سخنان مسیح علی‌نژاد دید. این عروسک خیمه شب بازی، در بازی‌های کثیف دنیای غرب اخیراً در اظهاراتی بی‌پروا، مخالفان جمهوری اسلامی را به درس گرفتن از اپوزیسیون ونزوئلا توصیه می‌کند! وی در گفت‌وگو با خبرنگار شبکه صهیونیستی ایران اینترنشنال می‌گوید: «ونزوئلا متحدترین اپوزیسیون را دارد و حتی استقبال می‌کند از دولت آمریکا که عملیات نظامی انجام بدهد و مادورو را بردارد. از کشورهای دیگر می‌توانیم یاد بگیریم که مردم با دست خالی پیروز نمی‌شوند؛ اگر اپوزیسیون متحد نداشته باشند و اگر اپوزیسیونشان نگران این باشد که مبادا با کشور خارجی همکاری بکنند به جایی نمی‌رسیم».

این اظهارات یکی از سخنگویان جریان مخالف جمهوری اسلامی که علناً می‌گوید این جریان هم مانند اپوزیسیون ونزوئلا باید دست به دامن کشورهای خارجی شده و از آن‌ها بخواهد تا به ایران حمله کنند اوج خیانت این گروه‌ها را برملا می‌کند. آنان که پیش‌تر کوشیده بودند چهره‌ای موجه از خود بسازند، اکنون روابط و چشمداشت‌های پنهان خود با تل‌آویو و واشنگتن را عیان کرده و چشم به تصمیم‌های مقامات رژیم کودک‌کش دوخته‌اند.

حسین کنعانی ‌مقدم، کارشناس ارشد مسائل سیاسی در گفت‌وگو با روزنامه قدس، در ارزیابی این رویکرد اپوزیسیون خارج‌نشین، با لحنی انتقادی عملکرد آن‌ها را تأسف‌بار خواند و گفت: نمی‌توان بر این افراد نام اپوزیسیون گذاشت؛ آن‌ها هم مزدورند، هم خودفروخته و هم دشمن ملت ایران‌اند. فعالیت‌ و یاوه‌سرایی‌های اینان شایسته‌ توجه رسانه‌ها نیست و نباید به این نمایش‌ها میدان داده شود؛ همه می‌دانند که ارتزاق بسیاری از این جریان‌ها از تسهیلات و پول‌هایی است که آمریکا و رژیم صهیونیست به آن‌ها می‌رسانند.

******

آقای عارف، مردم از آرامش شما نگرانند

سایت نامه‌نیوز نوشت:

در روزگاری که هر عدد در برچسب قیمت، ضربان قلب مردم را تندتر می‌کند، آقای عارف امروز در مجلس گفته اند : «مردم نگران نهاده‌های دامی نباشند، اوضاع تحت کنترل است.» اما سؤال اینجاست: کدام کنترل؟ در کدام بازار؟ و با چه نشانه‌ای از اطمینان؟ آیا شما به عنوان معاون اول از افزایش وحشتناک قیمت مرغ و گوشت خبر دارید؟  لبنیات هر هفته نرخ تازه‌ای می‌گیرد و برنج به کالای قسطی بدل شده.

مردم البته فقط نگران نیستند. آنچه آزارشان می‌دهد نه گرانی، بلکه «بی‌حسی برخی مسئولان» در برابر گرانی است. وقتی یک مقام رسمی با اطمینان از «کنترل بازار» سخن می‌گوید، گویی مدت هاست پایش به بازار باز نشده است. جامعه امروز، اقتصاد را در سبد خرید خود می‌سنجد، نه در نمودارهای بودجه و گزارش‌های کمیسیون‌ها. شما هم بلند شوید و روزی را در بازار بگذرانید ؛ در میان مردم .

بروید به دل بازار تهران ؛ بروید به میادین میوه و تره بار . اگر این سطور را هم جزوی از یک مخافت خوانی سیاسی تلقی نمی کنید لطفا این اقدام را انجام دهید. آنوقت ببینید مردم هم حس شما را نسبت به گرانی دارند؟  مثل شما به راحتی می گویند تقصیر دولت قبلی بود ؛ حالا یک مشکلاتی هست و قس علی هذا...؟ بازار در نگاه مردم، آیینه‌ بی‌پرده‌ سیاست است: هر نوسان قیمت، گزارشی از ضعف تصمیم است و هر وعده‌ اصلاح، به مثابه‌ سکوتی پیش از جهش بعدی.

جناب عارف، مردم نگران نهاده‌های دامی نیستند؛ نگران مسولانند تصمیم‌ گیر در حوزه معیشت خود هستند. جایی که معیشت مردم  که در زنجیره‌ بی‌پایان بروکراسی گم می‌شوند؛ از وزارتخانه تا کمیسیون، از کمیسیون تا مصوبه، از مصوبه تا هیچ. مرغدار با نهاده گران مواجه است، دامدار از تأخیر در تخصیص ارز می‌نالد و مصرف‌کننده در پایان این زنجیره، سهمش را با قبض فروشگاه پرداخت می‌کند. این است معنای «بازار تحت کنترل»؟

متاسفانه همه ما به بیماری مزمن «فاصله از مردم» دچار شده ایم ؛ همان سندرومی که در دولت روحانی همه‌گیر شد. نشستن پشت میز، خواندن گزارش، و گفتن اینکه «اوضاع تحت کنترل است». اما بازار با دستور و مصاحبه آرام نمی‌گیرد. بازار منطق خود را دارد: اگر عرضه دیر برسد، اگر نظارت نباشد، اگر تصمیم با تأخیر ابلاغ شود، قیمت نه از بخشنامه که از ترس بالا می‌رود.

بازار، زیر پوستش می‌جوشد، و جامعه، لبخند تلخ می‌زند وقتی مسئولانش از «اطمینان» سخن می‌گویند. شاید بهتر باشد به جای تکرار جمله‌ معروف «نگران نباشید»، برای یک‌بار هم که شده بگویید: «بله، مردم حق دارند نگران باشند و ما باید پاسخ بدهیم».

******

نوبخت:روحانی سال 98 در جریان افزایش قیمت بنزین بود 

محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، طی نشستی با عنوان «سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در فراز و فرودهای دهه ۱۳۹۰» که از سوی انجمن علمی سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران برگزار شد، درباره فاجعه آبان ۹۸ و ۳ برابرشدن قیمت بنزین به طور ناگهانی که تبعات تلخی را به دنبال داشت، صحبت‌هایی را مطرح کرد که بخش‌هایی از اظهارات وی به شرح زیر است:

* تا پیش از سال ۹۸، ۲ مرتبه قیمت بنزین افزایش یافته بود و نه‌تنها تورمی ایجاد نشد، بلکه هیچ‌گونه اعتراضی نیز صورت نگرفت. در سال ۱۳۹۸ اصرارهایی وجود داشت مبنی بر اینکه منابع یارانه‌ها باید به نحو دیگری مورد استفاده قرار گیرد. قانون هدفمندسازی یارانه‌ها تصریح می‌کرد که متناسب با افزایش سایر قیمت‌ها، نرخ بنزین نیز باید اصلاح شود.

* آقای دکتر روحانی دو بار این موضوع را در جلسات دولت به رأی گذاشت و هر دو بار رأی نیاورد. سال ۱۳۹۸، پس از شوک روانی خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام بود که در سال ۱۳۹۷ به مردم وارد شد و امیدهایی که از سال ۱۳۹۲ شکل گرفته بود، تضعیف شد؛ در آن مقطع، با توجه به مجموعه شرایط و فشارها، برخی پیشنهاد می‌دادند که افزایش قیمت بنزین انجام نشود؛ اما در نهایت، دولت با این پیشنهاد موافقت نکرد چراکه نظام تصمیم به اجرای آن گرفته بود و مقرر شد سران قوا برای تحقق این تصمیم همکاری کنند.

* در ۲۴ ساعت نخست اجرای طرح، هیچ اتفاق خاصی رخ نداد؛ اما در ادامه، شرایط مشابه حوادث سال ۱۳۹۶ پیش آمد. در سال ۱۳۹۶،‌ ۶ میلیون نفر بیش از دوره قبل به دولت تدبیر و امید رأی داده بودند، نرخ تورم تک‌رقمی و رشد اقتصادی ۲ رقمی بود و سرمایه‌گذاری نیز روند افزایشی داشت؛ با این حال، در یکی از خیابان‌های مشهد، فریادهایی چون «وای بر گرانی» و «مرگ بر گرانی» سر داده شد، در حالی‌که اساساً گرانی وجود نداشت. تمامی منابع حاصل از افزایش قیمت بنزین نیز در دهم هر ماه میان مردم توزیع شد و هیچ سهمی از آن برای جبران اعتبارات دولت برداشت نگردید.

* موضوع افزایش قیمت بنزین ماه‌ها مورد بررسی و بحث قرار گرفته بود و در نهایت، دولت این افزایش را نپذیرفت اما با توجه به تصمیم نظام مبنی بر لزوم اصلاح نرخ بنزین، رئیس‌جمهوری به وزیر کشور اعلام کرد که این موضوع اجرایی شود؛ زمانی برای اجرا تعیین شد، اما یکی از رسانه‌ها خبر احتمال گرانی بنزین را منتشر کرد و همین امر موجب شکل‌گیری صف‌های طولانی در مقابل جایگاه‌های سوخت شد. در آن مقطع، تصمیم گرفته شد تا اجرای طرح به تعویق بیفتد زیرا احتمال ذخیره‌سازی بنزین در منازل و بروز خطرات جدی وجود داشت.

* اجرای طرح افزایش قیمت بنزین به دلایل مختلف از سوی وزیر کشور با تأخیر همراه شد و نهایتاً رئیس‌جمهور به وی اعلام کرد که از طرف او مجاز است هر زمان که شرایط را مقتضی دید، طرح را اجرا کند. بر همین اساس، در پایان یکی از هفته‌ها، وزیر کشور با مجوز رئیس‌جمهور، طرح را به اجرا گذاشت.

* ما و شخص آقای رئیس‌جمهور می‌دانستیم که قرار است بنزین گران شود اما از زمان دقیق اجرای آن اطلاع نداشتیم؛ بنابراین، اظهارنظر رئیس‌جمهوری مبنی بر اینکه صبح جمعه از تغییر قیمت بنزین مطلع شده است، صحیح بود اما به دلیل عدم ارائه توضیحات کافی، این‌گونه برداشت شد که رئیس‌جمهوری در جریان تصمیم نبوده است و این درست نیست.

******

سفر۵۰ میلیاردی؛ خانم رئیس! فکر کنید از جیب خودتان خرج می‌کنید

روزنامه کیهان نوشت:

روز گذشته سندی قابل توجه در این زمینه در فضای مجازی منتشر شد و راستی‌آزمایی‌های بعدی اصالت سند را تأیید کرد. این سند نشان می‌داد شینا انصاری رئیس سازمان حفاظت محیط ‌زیست برای سفر به برزیل و شرکت در اجلاس تغییرات اقلیمی موسوم به کاپ ۳۰، درخواست ۵۰ میلیارد تومان پول از اعتبارات پیش‌بینی نشده سازمان برنامه‌وبودجه با قید «تسریع» کرده بود! ضمن اینکه ضرورت حضور در چنین اجلاسی با تردیدهای جدی از جانب کارشناسان مواجه است اما نکته قابل توجه مبلغ درخواستی سازمان حفاظت محیط زیست برای انجام این سفر بود. هر طور که حساب کنیم این مبلغ بسیار بیشتر از هزینه متعارف حضور در یک اجلاس دو روزه در برزیل است و معلوم نیست خانم رئیس با چه خدمات و امکاناتی بودجه این سفر را محاسبه کرده‌اند!

در واکنش به انتشار نامه، روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست توضیحاتی را منتشر کرد که البته چیزی از ابهامات این سفر نکاست. در توضیح روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست آمده: «بر اساس برآورد اولیه وزارت امور خارجه، راه‌اندازی پاویون ایران و حضور هیئت ۱۰ نفره نیازمند بودجه ۵۰ میلیارد تومانی بود که بر همین اساس مکاتبات آن با سازمان برنامه در مهرماه انجام شد. در همان ابتدای امر، با هدف حذف تشریفات اداری، موضوع راه‌اندازی پاویون از دستور کار خارج شد و سقف هزینه سفر هیئت نیز توسط سازمان برنامه و بودجه ۱۵ میلیارد تومان تعیین شده است. برای کاهش هزینه‌ها، پنج نفر از افرادی که امکان سپردن وظایفشان به دیگران بود از فهرست هیئت کاسته شدند و از میان ۵ نفر دیگر نیز هزینه سفر یک ‌نفر از هیئت توسط طرف خارجی تامین شد.»

اینکه مسئولان سازمان مربوطه چگونه هزینه راه‌اندازی یک پاویون را چیزی حدود ۳۵ میلیارد تومان برآورد کرده‌اند، خود جای بحث دارد اما فعلا به رقم ۱۵ میلیارد تومان برای سفر چهار نفره هیئت اعزامی سازمان حفاظت محیط زیست می‌پردازیم. خانم رئیس و همراهانشان استحضار دارند که در سفرهایی اینچنین هزینه‌هایی مانند هزینه ویزا، اسکان و حمل‌ونقل برعهده کشور میزبان است و بر این اساس عمده مخارج این سفر شامل تهیه بلیط بوده است. بنابراین روابط عمومی سازمان برنامه و بودجه و سازمان حفاظت محیط زیست باید به این سؤال پاسخ گویند که بلیط سفر رفت و برگشت به برزیل برای چهار نفر را چند حساب کرده‌اند که ۱۵ میلیارد تومان بودجه برای این سفر اختصاص داده‌اند؟

******

حمله زیدآبادی به ولایتی

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب در کانال تلگرامی خود نوشت:

«علی اکبر ولایتی گفته است: «اظهار دوستی برخی کشورهای عربی با جمهوری اسلامی با اقداماتشان در صحنۀ بین‌المللی هم‌خوانی ندارد.»  کشورهای عرب، همواره از نوع حضور و نفوذ ایران در خاورمیانه بیمناک بوده‌اند بخصوص در آن زمانی که در تهران گفته می‌شد، پنج پایتخت عربی در اختیار جمهوری اسلامی است! 

در یک برهه، کشورهای عرب بویژه عربستان، سلاح خود علیه جمهوری اسلامی را از رو بستند اما بعد به دلیل احساس آسیب‌پذیری خود، به این نتیجه رسیدند که به جای حضور در خط مقدم رویارویی، بهتر است ظاهر اوضاع را عادی کنند و به تلاش‌های پشت‌صحنۀ قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای برای قطع نفوذ تهران در منطقۀ عربی بپیوندند. از همین رو، از چینی‌ها خواستند که برای عادی‌سازی رابطه‌شان با ایران وساطت کنند، امری که با پادرمیانی پکن به انجام رسید. 

در تهران اما علاقۀ سعودی‌ها و دیگر کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس به عادی کردن روابط‌شان با ایران، در غایتِ ظاهربینی، حتی به «پیوستن عربستان به محور مقاومت» تعبیر شد!  این سطح از ظاهربینی چرا کشورها را به آنچه آقای ولایتی از آن اظهار نارضایتی کرده است، وسوسه نکند؟ بدبختانه در سیاست داخلی هم این ظاهربینی در اوج و غایت آن است. همۀ صف‌بندی‌های سیاسی به مشتی کلمات پوچ تقلیل یافته است. با این وضع، چرا آدم زرنگ‌ها با نفاق و ریاکاری و تکرار هر روزۀ مشتی کلمات بی‌محتوا، میدان‌دار صحنه نشوند؟ این نکته‌ای است که به نظر من همیشه عیان بوده است، اما اینکه چرا آقای ولایتی اکنون متوجه آن شده است، جای شگفتی بسیار دارد». 

******

رنجی که از نوکیسه‌ها می‌بریم

روزنامه جمهوری‌اسلامی نوشت:

یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، مبارزه با فساد همه‌جانبه‌ای بود که طبقه جدید به وجود آمده در دوران حکومت پهلوی در جامعه گسترش داده بود. درباریان تا خرخره در فساد اقتصادی و سایر مفاسد غرق شده و آلودگی‌ها را به ویژه در بخش اقتصادی به بخش‌هائی از جامعه نیز سرایت داده بودند. مردم که تبعیض‌ها و غارت اموال کشور توسط درباریان و وابستگان به آنها را می‌دیدند به این تصمیم قطعی رسیده بودند که با دربار مبارزه کنند و ریشه فساد را بخشکانند. هدف، فقط مبارزه با مفاسد اقتصادی نبود، ریشه‌کن ساختن استبداد داخلی و استعمار خارجی نیز بخش‌های مهمی از اهداف مردم از پیوستن به انقلاب اسلامی را تشکیل می‌دادند. دخالت‌های آمریکا و انگلیس در ایران و طمع‌ورزی‌هائی که شوروی آن زمان به ایران داشت و سرکوب کردن مخالفین این دخالت‌ها و طمع‌ورزی‌ها توسط رژیم فاسد، وابسته و منحط پهلوی که از محمدرضاشاه یک دیکتاتور ساخته بود، مردم را به ستوه آورده بودند. رژیم پهلوی به همان اندازه که در برابر قدرت‌های خارجی تسلیم و فرمانبردار بود، در سرکوب کردن مردم معترض بی‌رحمانه عمل می‌کرد.

دو شعار اساسی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در واقع ترجمان اهداف مردم ایران در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی بودند و آگاهی بسیار بالای مردم را نشان می‌دادند. در کنار این دو هدف اساسی، مبارزه با مفاسد اقتصادی به منظور جلوگیری از غارت بیت‌المال توسط درباریان و نوکیسه‌های وابسته به آنها نیز هدف مهمی بود که در دستور کار مردم و انقلاب اسلامی قرار داشت. اکنون با توجه به شرایط بحرانی اقتصادی و ظهور نوکیسه‌هائی از نوع جدید اولویت با پرداختن به این موضوع است. درک این واقعیت که حال مردم خوب نیست و اکثریت مردم از گرانی‌های ناشی از مفاسد اقتصادی دست‌پخت نوکیسه‌ها رنج می‌برند، بسیار آسان است. کافی است حضرات مسئولین فقط به این دو پدیده کاملاً ملموس و چشمگیر که جامعه امروز ایران به آنها مبتلاست نگاه کنند و به عمق فاجعه پی ببرند.

پدیده اول فاصله طبقاتی به وجود آمده میان طبقه جدید نوکیسه‌های یقه‌سفید و ظاهرالصلاح است که در خانه‌های بالای هزار میلیارد تومانی با امکانات اشرافی زندگی می‌کنند و در تهران و شمال و داخل و خارج از کشور صاحب املاک و حساب‌های بانکی نجومی هستند و در کنار آنها مردمی که در همین تهران که مرکز حاکمیت اسلامی است شب‌ها را با شکم گرسنه و کارتن‌خوابی سر می‌کنند. این وضعیت با نظام جمهوری اسلامی که با شعارهای رفع تبعیض و برقراری عدالت تأسیس شد هیچ تناسبی ندارد. این فاصله بقدری زیاد است که به نظر می‌رسد نوکیسه‌های امروز از نوکیسه‌های دوران رژیم پهلوی هم سبقت گرفته‌اند.

پدیده دوم مشکل بزرگی است که طبقات ضعیف مردم برای تأمین معیشت خود دارند بطوری که فقر در حال گسترش است و گرانی‌های لحظه‌ای بسیاری از خانواده‌ها را دچار محرومیت‌های شدید در زمینه‌های مختلف کرده است. مشکل اجاره‌خانه، پرداخت هزینه‌های درمان، خدمات، خرید لوازم خانه و حتی کالاهای اساسی و اولیه زندگی برای بسیاری از خانواده‌ها غیرممکن شده است. اینکه بسیاری از خانوده‌ها مجبور باشند گوشت و میوه را از سفره‌های خود حذف کنند چگونه برای یک نظام اسلامی قابل توجیه است؟

درست است که حکمرانان درگیر مسائل مهمی در زمینه‌های دفاعی و خارجی هستند ولی باید بپذیرند که رفاه نسبی مردم مهم‌ترین پشتوانه دفاعی برای حاکمیت و عامل اصلی ایجاد توازن در سیاست خارجی است. حکمرانانمان می‌توانند با بستن مجاری سوء‌استفاده نوکیسه‌ها و خشکاندن غده چرکین فساد اقتصادی، کشور را به سوی تأمین عدالت اقتصادی به پیش ببرند.

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.