متاسفانه بعضی از ما عادت کردهایم که برای ساختن ابتدا باید ویران کنیم. درختان را قطع کنیم، زمین را صاف و بعد سازهای بیجان را از نو بنا کنیم. اما تصاویری که این روزها در فضای مجازی دست بهدست میشوند روایت دیگری را تعریف میکنند؛ روایتی از احترام و همزیستی.

این تصاویر بیش از آنکه نمایش خانههایی لوکس باشند، یک بیانیه قدرتمند هستند؛ بیانیهای که در آن معمار به جای جنگ با طبیعت با آن به صلح میرسد. در این فلسفه درخت یک مانع نیست، بلکه قلب تپنده و زنده خانه است. ساقهاش ستونی میشود که زمین را به آسمان پیوند میدهد و شاخههایش سقفی متحرک که با هر فصل، رنگ و طرحی نو به فضای داخلی میبخشد. نور خورشید از لابهلای برگها فیلتر میشود و رقصی از سایه و آفتاب را بر کفپوشها و دیوارها میآفریند.

این خانهها نفس میکشند. درخت از طریق یک بازشو در سقف یا یک حیاط خلوت شیشهای نهتنها نور و هوا را به داخل هدایت میکند، بلکه روح زندگی و پویایی را به کالبد بیجان مصالح ساختمانی میدمد. این کار یک ادای احترام واقعی به محیطزیست است. پذیرش این حقیقت که ما مالک زمین نیستیم، بلکه بخشی از آن هستیم. معمار در اینجا به جای آنکه طبیعت را قربانی کند آن را در آغوش میکشد و به نقطه قوت اصلی طراحی خود بدل میکند. این نگاه باید از یک استثنای تحسینبرانگیز به یک فرهنگ فراگیر تبدیل شود.

حفظ یک درخت در میانه یک پروژه ساختمانی، شاید در ابتدا پیچیده بهنظر برسد اما در نهایت، ارزشی خلق میکند که با هیچ عنصر دکوراتیو گرانقیمتی قابل مقایسه نیست. این خانهها به ما یادآوری میکنند که میتوان مدرن بود و همزمان به ریشهها پایبند ماند. میتوان خانهای امن ساخت که نهتنها برای ما، بلکه برای طبیعت نیز پناهگاه باشد. این، معماری آینده است؛ معماریای که با زمین آشتی کرده است.












