خبرگزاری مهر -گروه سیاست؛ بررسی مجموعه اظهارات رسمی، گزارشهای رسانهای بینالمللی و تحرکات دیپلماتیک اخیر سیاستمداران غربی نشان میدهد که جریان رسانهای و سیاسی غرب، با محوریت ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، در حال بازتولید الگویی مشابه مقطع پیش از «جنگ ۱۲ روزه» است؛ الگویی که بر دو محور همزمان بنا شده بود: از یکسو القای محتمل بودن مذاکره و توافق با آمریکا و از سوی دیگر انتشار مستمر اخبار و تحلیلهایی درباره احتمال قریبالوقوع جنگ.
تحلیلهای متناقض رسانههای بیگانه از جنگ احتمالی
خبرگزاری «تاس» در ۹ اکتبر (۱۷ مهرماه) به نقل از ولادیمیر پوتین گزارش داد که «نتانیاهو در تماس با وی اعلام کرده است که در حال حاضر علاقهای به جنگ با ایران ندارد.» این موضع در ظاهر، نشانگر تمایل به کاهش تنش است، اما در عمل، بخشی از همان فضای «آرامش ظاهری پیش از اقدام» تلقی میشود که در آستانه جنگ ۱۲ روزه نیز مشاهده شد.
در مقابل، سازمان آمریکایی «جیاستریت» – از گروههای لیبرال حامی اسرائیل – در گزارشی تصریح کرده که «جنگ دوم بین جمهوری اسلامی و اسرائیل نهتنها محتمل است بلکه با توجه به آمادهسازی هر دو طرف، شدیدتر نیز خواهد بود». این گزارش با اشاره به نبود آتشبس رسمی و وابستگی آرامش فعلی به مهار اسرائیل توسط دولت ترامپ، نتیجه گرفته است که «این رویکرد فقط در کوتاهمدت مؤثر خواهد بود».
در بخش دیگری از همان گزارش آمده است: «مقامهای اسرائیلی در محافل خصوصی از جنگ ۱۲ روزه به عنوان جنگ اول ایران یاد میکنند و باور دارند در دور بعدی تمرکز حملات بر برنامه موشکی و ساختار حکومتی ایران خواهد بود. در سوی دیگر، ایران نیز بعید است بار دیگر غافلگیر شود».
این دو موضع متناقض – آرامش و آتشبس با میانجیگری دولت آمریکا و حتمیت جنگ از سوی دیگر – بهوضوح بخشی از راهبرد «ابهام هدایتشده» است که با هدف بیاثر کردن محاسبات متقابل ایران و وادار کردن مسئولین کشور برای تن دادن به خواستههای مذاکراتی غرب طراحی شده است.
شبکه صهیونیستی «ایراناینترنشنال» نیز در روزهای گذشته ابتدا در گزارشی ویژه اعلام کرد که «تحرکات نظامی در اسرائیل و فعالیت یگانهای موساد در داخل ایران نشان میدهد نتانیاهو در تدارک دور جدیدی از حملات به جمهوری اسلامی است»، اما اندکی بعد، در میزگردی اختصاصی با حضور دو مقام سابق آمریکایی (الیوت آبرامز و دنیس رأس)، همان شبکه موضع خود را معکوس کرده و «احتمال حمله مجدد را اندک» توصیف کرد.
در همان برنامه، الیوت آبرامز مدعی شد: «در جنگ ۱۲ روزه بخش زیادی از تأسیسات دفاع هوایی و هستهای ایران نابود شد» و افزود «مقامات ایران وسوسهای برای تحریک اسرائیل ندارند چون میدانند آسیبپذیرند». دنیس رأس نیز با تکرار روایت مشابه گفت: «مقامات ایران به مردم القا کردهاند که پیروز جنگ بودند، اما مردم درک میکنند که وضعیت شکننده است».
این تغییر جهت رسانهای نشانگر تلاش برای ایجاد ابهام و سردرگمی در افکار عمومی و نخبگان تصمیمساز داخلی است و حکایت از تلاش اسرائیل برای مدیریت همزمان دو راهبرد دارد که شامل ترس از ورود مستقیم به جنگ و در عین حال ایجاد فشار روانی و رسانهای به ایران برای سوق دادن تصمیمگیران داخلی به دوری از هرگونه درگیری با رژیم صهیونیستی و تن دادن به مذاکره تحمیلی است.
تأکید همزمان بر فشار نظامی و باز بودن مسیر مذاکره
ترامپ اخیراً در در دیدار با رهبران آسیای مرکزی، ضمن پذیرش صریح مسئولیت خود در حمله اسرائیل به ایران، گفته است: «حمله اسرائیل به ایران بسیار بسیار قوی بود، و من تا حد زیادی مسئولش بودم.» او همچنین افزوده است: «وقتی اسرائیل اول به ایران حمله کرد، روزی فوقالعاده برای اسرائیل بود».
در واکنش به این اظهارات، دستگاه دیپلماسی کشورمان با درک خطر عادیسازی تجاوز به ایران توسط ترامپ اعلام کرد: «از همان آغاز مشخص بود که آمریکا در جنایت تجاوز علیه ایران مشارکت کامل داشته است، و واشنگتن باید مورد بازخواست و پاسخگویی قرار گیرد». متعاقب آن، نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل در نامهای رسمی تأکید کرده است که این اعتراف «دلیلی روشن و انکارناپذیر بر مسئولیت بینالمللی ایالات متحده در تجاوز علیه ایران» است.
در همین سخنرانی، ترامپ همچنین مدعی شده بود که: «جمهوری اسلامی از آمریکا پرسیده آیا ممکن است تحریمها برداشته شود یا نه». او ضمن بیان اینکه «احتمال رفع تحریمها وجود دارد»، تأکید کرده است: «وقتی ایران قلدر خاورمیانه بود که دیگر نیست، ما با بمبافکنهای B-2 اقداماتی انجام دادیم که باعث تضعیف شدید توان نظامی و هستهای ایران شد».
الحاق قزاقستان به پیمان ابراهیم و اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر اینکه «اگر دستور حمله به ایران را نداده بودم، توافق غزه ممکن نبود»، نشانههایی روشن از پیوند میان فشار بر ایران و تلاش برای پیشبرد طرح ابراهیم در منطقه است. این تحرکات، احتمال اقدام نظامی محدود یا تحرکات تقابلی آمریکا علیه ایران را به منظور تقویت جایگاه دیپلماتیک خود و پیشبرد اهداف پیمان ابراهیم افزایش میدهد، در حالی که تمرکز رسانهای دشمن عمدتاً بر ایجاد فضایی برای مشروعیتبخشی به چنین اقداماتی است.
چنین اظهاراتی نشان میدهد جریان سیاسی پیرامون ترامپ در پی بازتولید نمایش ظاهری از باز بودن مسیر مذاکره در کنار ادامه سیاست فشار و تهدید نظامی است؛ همان الگوی روانی که پیش از جنگ ۱۲ روزه نیز بهکار گرفته شد.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتگو با شبکه «فرانس ۲۴» ضمن تأکید بر اینکه «تهران هنوز اورانیوم غنیشده و دانش کافی برای ساخت سلاح دارد»، همزمان از «لزوم بازگشت به گفتگو و دیپلماسی» سخن گفت و افزود: «حملات آمریکا و اسرائیل به ایران نشانه چرخشی چشمگیر از دیپلماسی به قوه قهریه بود و باید این روند معکوس شود.»
چنین مواضعی نیز بیانگر تداوم همان خط مبهم هشدار از خطر، در کنار پیشنهاد گفتگو است.
پروندهسازی امنیتی و عملیات انحرافی رسانهای
رسانه «اکسیوس» ادعا کرد سپاه پاسداران قصد ترور سفیر رژیم صهیونیستی در مکزیک را داشته و این طرح توسط نیروهای امنیتی مکزیک خنثی شده است. این ادعا بلافاصله توسط سفارت ایران در مکزیک تکذیب شد و وزارت امور خارجه و حتی وزارت امنیت و حفاظت شهروندی مکزیک نیز در بیانیهای مشترک آن را «سراسر کذب» خواندند.
تکرار مداوم روایتهای اثباتنشده از این نوع بیش از آنکه صرفاً بازتاب یک خبر امنیتی باشد، واجد نشانههای «عملیات پروندهسازی» و یک روایت قضایی-امنیتی است که بتواند در افکار عمومی و محافل سیاسی بینالمللی فضایی موجه برای توجیه اقدام نظامی علیه ایران خلق کند و هدف نهاییشان القای این است که «اقدام نظامی مجدد علیه ایران» دیگر نه تنها موجه، بلکه لازم و اجتنابناپذیر ارزیابی شود.
جمعبندی و ارزیابی راهبردی
در تحولات اخیر، راهبرد رسانهای و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران بایستی بر چهار محور مشخص، متمایز و در عین حال مکمل استوار باشد و هر یک نقشی مستقل در تقویت قدرت ملی ایفا کنند:
نخست، اقدام حقوقی و رسانهای مستند؛ بدین معنا که هرگونه ادعای سیاسی یا امنیتی علیه ایران با سرعت، دقت و اتکا بر اسناد معتبر در سطح بینالمللی پاسخ داده شود. بهرهگیری از تناقضگویی مقامات غربی، استناد به تکذیبیههای رسمی دولتها و انتشار مستندات حقوقی، بخش اصلی راهبرد «بازگرداندن روایت» به مسیر مستدل و قانونی است تا هرگونه زمینهسازی برای مشروعیتبخشی به فشار یا اقدام نظامی از میان برود.
دوم، نمایش قدرت بازدارندگی و آمادگی دفاعی فعال؛ با هدف تأکید بر این واقعیت که ایران در اوج آمادگی دفاعی قرار دارد و هیچ خطای محاسبهای از سوی دشمنان بیپاسخ نخواهد ماند. این محور نه برای تهدید، بلکه برای پیشگیری از درگیری و تثبیت موازنه بازدارندگی طراحی شده است تا پیام روشنی مخابره شود مبنی بر اینکه ایران نه آغازگر جنگ خواهد بود و نه در برابر هیچ تجاوزی غافلگیر میشود.
سوم، مدیریت هوشمند افکار عمومی داخلی؛ از طریق اطلاعرسانی منسجم، تقویت احساس ثبات و اعتماد به نهادهای تصمیمگیر و خنثیسازی جنگ روانی دشمن. هدف این محور، جلوگیری از شکلگیری نگرانی یا دوقطبیسازی اجتماعی و حفظ آرامش عمومی در برابر عملیات رسانهای معارض است.
چهارم، حفظ خونسردی و شناخت دقیق تاکتیکهای ترکیبی دشمن؛ بر این مبنا که مسئولان و نهادهای تصمیمگیر نباید در برابر نوسانات رفتاری قدرتهای غربی دچار شتابزدگی یا سردرگمی شوند. شناخت الگوی عملیات روانی دشمن و حفظ آرامش در برابر آن، ضرورتی راهبردی برای جلوگیری از تحمیل هرگونه روند مذاکراتی ناپایدار است.
برآیند این چهار محور، تصویری روشن از سیاست جمهوری اسلامی ایران ترسیم میکند: کشوری پایبند به قواعد بینالمللی، اما قاطع و مصمم در برابر هرگونه فشار یا تحریک نظامی؛ ملتی با اعتمادبهنفس، مسئولانی هوشیار و نیروهای مسلحی مقتدر که نه در میدان تهدید و نه در عرصه مذاکره، اجازه تحمیل اراده بیگانه را نمیدهند.











