به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب سه جلدی «مرد ابدی» نوشته معصوم سپهری روایتی دقیق و خواندنی درباره حیات و جهاد شهید حسن طهرانیمقدم و دهها چهره اثرگذار در صنعت موشکی کشورمان همچون سردار حاجیزاده است.
این اثر که با همکاری انتشارات شهید کاظمی و خبرگزاری تسنیم و در سالروز شهات شهید طهرانیمقدم به چاپ چهارم رسیده است، حاصل نشستن پای خاطرات مردان گمنام فرماندهی موشکی ایران عزیز ماست که در سختترین سالهای جنگ، برترین سلاح روز دنیا را با چنگ و دندان، به خانه آوردند تا فریاد دردمند «موشک جواب موشکِ» مردم ایران، بی پاسخ نماند؛ تا دنیا بداند، فرزندان ایران، برای اجرای امر رهبرشان، حاضر به هر فداکاری هستند.
«مرد ابدی»، حکایت عشق و وفای زنانی ست که صبر کردند و به غم فراق لبخند زدند تا مردانی در برابر دشمن، با سربلندی بایستند و دشمن را منکوب کنند. «مرد ابدی» روایتی است مستند از زندگی سردار شهید حسن طهرانیمقدم که نویسنده اثر توانسته با لحنی دلنشین و صمیمانه در لابهلای سطورکتاب، روح لطیف و انسانی و حال خوش معنوی این شهید عزیز را به کمک واژهها به تصویر بکشد و خواننده را همپا و همگام با شهید تا لحظه شهادت به پیش ببرد. بهطوری که خواانده ناخودآگاه خود را در غم و شادی «حسن» شریک میداند و با دلتنگیها و غم خانواده در تحمل دوری «حسن» همراه میشود و چه بسا در لحظاتی دست به دعا برمیدارد که ای کاش «حسن» میآمد، یا کمی بیشتر در کنار خانواده میماند.
معصومه سپهری در تلاشی دوازدهساله که به این اثر منجر شده، تمام ابعاد شهید حسن طهرانیمقدم را به مخاطب نشان میدهد. نگاه جامع نویسنده به بخشهای مختلف زندگی شهید طهرانیمقدم باعث شده تا «مرد ابدی» از ابعاد مختلف نظامی، اجتماعی و فرهنگی برای مخاطب و بهویژه نسل جوان، اثری خواندنی و کاربردی باشد.
در بخشی از این کتاب آمده است: یکبار در مُدرّس تستی داشتند که جواب نداد و شکست خورد. فردای آن روز، ناصر میرزایی، صنعتگری که بهصورت پیمانی برای حاج حسن کارهای بزرگی میکرد و به اقتضای کارش در مدرس حضور داشت، از شدت ناراحتی سرِ کار نیامد. نزدیک ظهر سلگی به او زنگ زد و گفت: «آقا ناصر! حاج آقا با شما کار داره.»
کجایی ناصر؟!
حاج آقا امروز سرکار نیومدم!
برای چی نیومدی؟!
ناصر سکوت کرد و حاج حسن شدت ناراحتی را از این سکوت فهمید.
ناصر! بهخاطر کاری که این همه وقت گذاشتیم و این همه هزینه کردیم اما جواب نداد، این قدر ناراحتی که نیومدی؟! ناصر! ما اینقدر باید ازین تستها بزنیم تا جواب بگیریم! سریع بیا، گروهتو هم بیار، این کاری که بهت میگم انجام بده!
ناصر رفت و تیمش را هم فراخواند و تا بیست روز بعد، قطعۀ دوم را آماده، پای کار بردند و این بار جواب گرفتند. امیدی که حاج حسن به آدمها میداد، هیچکس دیگر بلد نبود یا نمیتوانست بدهد! برای دمیدن در کورۀ امید و انگیزۀ یارانش باید ابتدا در خودش این حرارت را زنده نگه میداشت! حرارتی که به او میگفت: «حسن! اگر میخواهی برای امام زمانت، رهبرت، کشورت، مردمت، و همۀ مظلومان تاریخ، کاری کنی، همین کارست! پس بِدَم و برو!»
چاپ چهارم «مرد ابدی» در 1800 صفحه، شمارگان هزار نسخه، با جلد سخت در قطع رقعی و با قیمت 2 میلیون تومان روانه بازار نشر شده است.

نوشتن از فرمانده خلاق و با نبوغی که در زمان حیاتش لحظهای از تلاش و کوشش برای دستیابی کشورمان به آخرین تکنولوژیها و دستاوردهای علوم نظامی در ساخت انواع موشکهای دوربرد دست برنداشت، کار دشواری است. آن هم از شهید حسن طهرانی مقدم که میراثی از خود به یادگار گذاشت که اکنون کشورمان را در برابر انواع تهدیدهای نظامی از سوی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای مصون و حتی ایران اسلامی را بهعنوان یک قدرت نظامی برتر در زمینه موشکی در منطقه و جهان معرفی کرده است. با این حال، فائضه غفارحدادی وارد این عرصه خطیر فرهنگی شده و کتاب «خط مقدم»؛ روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران، با محوریت زندگی شهید حسن طهرانیمقدم را بر اساس پژوهش محمدحسین پیکانی و همچنین مجموعه مصاحبههایی که خودِ نویسنده با خانواده شهید طهرانیمقدم انجام داده، نوشته است. حاصل کار، از جهات مختلف رضایتبخش است؛ چنانچه محتوا و کیفیت آن از چشم داوران هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس دور نمانده و از این اثر تقدیر شده و مخاطبان در بازار کتاب هم از آن استقبال خوبی کرده و حالا در سالروز شهادت آن شهید بزرگوار، برای بیستوچهارمینبار تجدیدچاپ شده است. کتاب «خط مقدم» با مقدمهای از نویسنده و متنی با عنوان «پیشخط» به قلم پژوهشگر اثر شروع میشود و در ادامه، نویسنده محتوای کتاب را در 13 خط (فصل) تالیف و به همراه آلبوم تصاویر مرتبط با موضوع کتاب ارائه کرده است. کتاب حاضر، به حدود 2 سال از زندگی شهید طهرانیمقدم میپردازد، به همراه روایت داستانی و مستند از تلاش دستهجمعی و جهادی مسئولان و فرماندهان نظامی کشور برای دستیابی به توان موشکی در روزهای سخت جنگ و آن هنگام که ناامیدی و بحران عرصه را بر ملت و مسئولان کشور تنگ کرده بود. از یک سو، رژیم بعثی عراق، شهرهای مختلف کشورمان را با موشکهای اهدایی دشمنان انقلاب اسلامی موشکباران میکرد و از سوی دیگر، کشورمان در تحریم کامل تسلیحاتی بود و برای غلبه بر این بحران، عزم و تلاش جدی لازم بود که کتاب حاضر روایت این تلاشهای بیوقفه است؛ از اعزام شهید طهرانیمقدم به همراه گروهی از فرماندهان سپاه برای آموزش علوم و فنون موشکی در سوریه تا دریافت موشک از لیبی و استفاده از آن و درنهایت، بدعهدی لیبیابیها و آستین بالا زدن شهید طهرانیمقدم و گروه همراهش برای ورود به عرصه ساخت موشک که نتایج غرورآمیز آن را امروز همگان شاهدیم و به آن افتخار میکنیم.
در بخشی از کتاب میخوانیم: حسن آقا بیآنکه چیزی بگوید، در را باز کرد و پیاده شد. نگاهی به گنبد کوچک و بارگاه قدیمی و محقر روبه رویش انداخت. هرچه می دید فقط و فقط عظمت و بزرگی بانوی اهل بیت بود و نه کوچکی قبه و بارگاه او در این شهر بنی امیه.
بعد از هزاروچهارصد و خرده ای سال هنوز شأن این خاندان جلیل ناشناخته مانده بود. مظلومیت از در و دیوار حرم میبارید. باقی هیئت ایرانی هم یکی یکی و با تأنی پیاده شدند. از آن مردهای شیک پوشی که در ماشینها را باز میکردند، خبری نبود.
آنها هم دیگر آن هیئت رسمی نظامی اتوکشیدهای نبودند که صبح به نظر میرسیدند. لباس عادی پوشیده بودند و پیراهنهای گشادشان را روی شلوار انداخته بودند.
ولی چراغ گردان و ماشین تشریفات و نحوه ورودشان کافی بود که در چشم به هم زدنی مردم اطراف زینبیه و ایرانیان زائر حرم را به دورشان بکشاند. شبیه یک تیم سیاسی شده بودند که از پشت درهای بسته مذاکرات بیرون آمده باشند و حالا بین خبرنگارانی که از سؤال کردن سیر نمیشدند، گیر افتاده بودند.
حرکتشان کند و حالشان غریب بود. از یک طرف، اولین بار بود که داشتند وارد حرم حضرت زینب میشدند و دلشان میخواست اذن دخولی بخوانند و با توجه باشند.
از طرفی هم سؤالها و کنجکاویهای رگباری ایرانیهای داخل جمعیت تمام حواسشان را درگیر میکرد.
شما چرا با این ماشینا اومدین؟
دیپلماتین؟
سوریه میخواد کمکمون کنه؟
تو رو خدا به همه بگین که این عراق چی داره به روز بچههای ما مییاره.
بچههای ما میرن جبهه لت و پار میشن اون وقت یه عده مسئول ساختمون نشین با پول ما میان خارج و ماشینای گرون سوار میشن؟
نه آقا! کار ما با این اسرافها درست نمیشه!
چاپ بیستوچهارم کتاب «خط مقدم» در 408 صفحه قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه و با قیمت 350 هزار تومان به بازار نشر عرضه شده است.












