او را زمانى صادق، صريح، طرفدار استقلال كشور و مدافع انقلاب اسلامى اما دلسوز نظام مى دانستم.
اما در ساليان اخير زيباكلامى كه من مى شناختم با آنچه كه در مواضع و گفتارها و تاليفات او مى بينم فرسنگ ها فاصله دارد.
او از راهى كه طى كرده است نادم و پشيمان است؛
از مبارزه عليه رژيم شاه و زندانى شدن، از انقلاب اسلامى ۵۷ و سمت هايی كه در دولت موقت در كردستان داشته است.
از اينكه چرا نظام پادشاهى كه نماد استبداد، ديكتاتورى و به معناى واقعى كلمه وابسته به بيگانه بود را هدف مبارزه خود قرار داده و براى تطهير گذشته خود "از خدمات رضا شاه و فرزندش" مى گويد و كتاب مى نويسد.
او كه براى استقلال كشور و نجات از سلطه بيگانگان روزى مبارزه مى كرد حالا معتقد است "رابطه با امريكا نسخه شفا بخش جامعه است وهمه مشكلات كشور راناشى ازشعارمرگ برامريكا مى داند؟!"٠
او از حمله اسرائيل جنايتكار و آمريكا به ايران ابراز خوشحالى مى كند تا جاييكه مورد تمسخر و استهزاء اپوزيسيون خارج نشين قرار مى گيرد، اپوزيسيونى كه از استقلال ايران در برابر تجاوز بيگانه در جنگ ١٢ روزه دفاع كرد. زيبا كلام مى گويد اسراييل رابايد به رسميت شناخت وحتى حاضرنيست ازروى پرچم رژيم غاصب وكودك كش پا بگذارد؟! درحالى كه جهان فرياد انزجار ازاسراييل راسرمى دهد؟!
زيباكلام با صداى بلند مى گويد كه از شكست ايران حتى در عرصه هاى جهانى و مسابقات ورزشى خوشحال مى شود …؟!
صادق زيباكلام مصداق بارز يک نادم از مبارزه، تاليفات، مواضع و حيات سياسى و اجتماعى خود است.
مبادا كسى نام اين را غيرت، حريت، شجاعت بنامد!؟
او توهين و تمسخر و انگ زدن به منتقدان براى آنكه بيشتر ديده شود و از زير بار جواب دادن فرار كند را شيوه مقابله خود قرار داده است؟!
اين نوشته پس از آنكه چندين نوبت به صورت خصوصى نقدهايي كه به ايشان داشتم و منعكس كردم و پاسخى نيافتم را به صورت عمومى منتشر كردم.
از خداى بزرگ حسن عاقبت را براى همگان خواهانم.
براستى به كجا چنين شتابان!؟