عصر ایران؛ مهرداد خدیر- به تازگی از آقای ابراهیم فیاض پژوهشگر حوزۀ جامعه شناسی و استاد گروه مردمشناسی دانشگاه تهران ویدیویی در فضای مجازی منتشر شده که در آن میگوید: آقای مطهری را به عنوان یک آخوند انقلابی قبول نداشتند. شاهنشاهی بود!
وی برای رفع تعجب مخاطبی که میگوید: ادعای خیلی بزرگی است، این گونه دلیل میآورد که یکی از مسؤولان امنیتی راستگرا در نهادی در نیاوران به اسنادی دست یافته که نشان میدهد آقای مطهری 35 یا 37 نامه خطاب به شاه نوشته با عنوان اعلیحضرت و تا پاریس نرفته و با امام صحبت نکرده بود انقلابی نشده بود و بعد که از پاریس بازمیگردد و در 6 ماه دوم با 5 سخنرانی که کتاب میشود انقلابی میشود و فرقان هم به همین خاطر بعد از انقلاب او را ترور کرد که او انقلابی نبوده ( و حالا رییس شورای انقلاب شده).
دربارۀ این ادعا میتوان نکاتی را طرح کرد. هر چند که قاعدتا آقای علی مطهری هم واکنش نشان خواهد داد کما این که نوبت قبل وقتی نوشتم استاد مطهری با این که در لندن بود ولی در مراسم دکتر شریعتی شرکت نکرد و ادعای این نویسنده مستند به سخنان دکتر سروش و مشاهدات پدرم از نزدیک بود در واکنش نوشتند بعد از درگذشت شریعتی به اتفاق مرحوم علامه طباطبایی به لندن رفته بودند و توضیح دادم: منظور نه مراسم تشییع که آیینهای بعدی یادبود بود!
باری، نه برای خوشآیند علی آقای مطهری که همچنان به دنبال راه حلی برای حجاب زنان است ( به جای به رسمیت شناختن حق پوشش و تقبیح داغ و درفش برای تحمیل) که از موضع بیان واقعیت نکاتی را دربارۀ مدعای آقای ابراهیم فیاض میتوان مطرح کرد با این توضیح که (ابراهیم فیاض و فیاض زاهد دو تن هستند و اگرچه هر دو اهل قلم و فکر.)
1. آقای مطهری برانداز نبود ولی هرگز آخوند شاهی نبود. چون اساسا ارتزاق او از روحانیت و وعظ نبود. از قم به تهران آمده یا به خاطر مطالعات و تأملات فلسفی در قم تحمل نشده و در تهران در دانشکده الهیات به تدریس مشغول بود. در حالی که مدرک دانشگاهی نداشت و با تشخیص شخص پرفسور رضا رییس دانشگاه تهران و تأیید هیأت علمی دانشکده شامل چهره هایی چون دکتر زرینکوب و مهدوی دامغانی با آن مراتب علمی استاد شد و بیشتر به عنوان استاد شناخته بود تا با القاب مذهبی و از این رو تعبیر "آخوند" آن هم از نوع "شاهی" آن روا نیست.
2. آخوند حکومتی به درست یا در مقام انگ به کسانی گفته میشد که با اوقاف ارتباط داشتند یا در علن یا خفا از آیتالله خمینی یا مجاهدین خلق انتقاد میکردند یا با روحانیون غیر سیاسی مثل آقای خوانساری رفت و آمد داشتند یا به انجمن حجتیه منتسب بودند یا در برخی محافل رسمی دیده میشدند و مطهری در هیچ یک از این فقرات نمی گنجید. به عکس حشر و نشر او با مهندس بازرگان و دکتر سحابی و تیپ های دانشگاهی مذهبی و دو انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان بود.
3. بعد از اختلاف مطهری و شریعتی این شایعه پیچید که چون ساواک به حسینیه ارشاد حساس شده مطهری آنجا را ترک کرده و تا مطهری بود ساواک ارشاد را تحمل می کرد و همین باعث انگ به استاد مطهری شد. در حالی که دیگرانی هم بعدا خود دکتر شریعتی را به ارتباط با ساواک متهم کردند. بعد از انقلاب این ادعا تکرار شد و کار به جایی رسید که شخص رهبری در دیداری که سید حمید زیارتی مشهور به روحانی و نویسنده مجموعه ناتمام نهضت امام خمینی حضور داشت به او تشر زدند این وصلهها به دکتر نمیچسبد و میدانیم آیتالله خامنهای از دوستان و علاقهمندان هر دوست: هم مطهری و هم شریعتی.
4. بله. مطهری به مبارزه مسلحانه باور نداشت و خطر اصلی را هم کمونیسم میدانست و اختلاف اصلی او با شریعتی همین بود که مطهری میگفت کمونیسم دشمن ماست و شریعتی میگفت رقیب ماست نه دشمن ما.
مطهری منتقد جدی مجاهدین خلق بود و زودتر از دیگران آموزههای آنان را آمیزه اسلام و مارکسیسم تشخیص داد ولی نه برای خوشآیند رژیم شاه که از منظر اعتقادی. کما این که دوستی او با مهندس بازرگان گواه است که نسبتی با حکومت نداشت.
5. اگر باور به اصلاحات به معنی شاهی بودن باشد مهندس بازرگان هم شاهی بود چون او هم تا قبل از 57 معتقد به براندازی نبود اما کسی او را به هواداری از شاه متهم نمیکرد سهل است لقب او چریک پیر بود. اگر شاه به نصایح گروه اندیشمندان هوشنگ نهاوندی گوش داده یا مفاد نامه سرگشوده رهبران جبهه ملی در خرداد 56 را اجرا کرده و تن به انتخابات آزاد داده بود بعید نبود مطهری هم مثل بازرگان از همین روند حمایت کند کما این که ابا نداشت در مجله زن روز مقاله بنویسد اما هرگز شبیه روحانیون اوقافی و درباری و حتی وعاظی چون فلسفی و راشد نبود. مطهری، مطهری بود.
6. اگر قرار باشد انقلابی بودن را تنها با نشانه زندان و تبعید بشناسیم، بله مطهری نه زندان رفت نه تبعید شد. شاید یکی دو بار مختصر احضاری شده باشد. اما مگر بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی زندانی و شکنجه شده بودند؟ حبس و آزار هاشمی رفسنجانی به خاطر ارتباط او با مجاهدین خلق بود و دربارۀ آیتالله خامنهای هم باز اتهام ارتباط با گروههای مسلح را مطرح کردند که بازداشت و تبعید شدند و در اسناد ساواک در بازرسی خانه در سال 56 آمده: روحانی ِ ناراحتی است و در خانه جلد کتاب مطهری دارد و 15 جلد کتاب شریعتی.
طبیعی است که با روحانیون غیر مرتبط با مجاهدین یا دیگر گروههای مسلح چندان کاری نداشتند یا در مبارزه با کمونیسم که فوبیای شاه بود به چشم همراه به معممین مینگریستند و خیال میکردند تهدید اصلی آنهایند نه مذهبیها و شخص شاه از روحانیون با الفاظ تحقیرآمیز یاد میکرد و جدی شان نمیگرفت یا هشدار درباره تحرکات یا تحریمات نیروهای مذهبی را جدی نمیگرفت. در خاطرات اسدالله علم آمده که از حضور دانشجویان دختر چادری در داشنگاه شیراز (پهلوی) شگفت زده شده و شاه گفته کمونیست اند و او می گوید: اعلیحضرت! دختر کمونیست که چادر سر نمیکند. من سالها رییس همین دانشگاه بودم و دانشجوی دختر چادری ندیده بودم.
اگر مطهری آخوند شاهی بود پس لابد بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی هم بودند که با دستگاه آموزش و پرورش آن زمان غیر مستقیم همکاری داشتند. اما این گونه نیست. مطهری و بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی رفتارهای مسالمتجویانهتر داشتند اما به شدت مورد اعتماد امام خمینی بودند و همین یعنی انقلابی دیگر!
بهتر است بگوییم مطهری و بهشتی و موسوی اردبیلی و باهتر میخواستند یک زندگی متوسط و به نسبت مرفه هم داشته باشند. به دستور مستقیم دکتر رضا برای مطهری به عنوان استاد وامی اختصاص یافت تا بتواند اتومبیل بنز خریداری کند. او و بهشتی در شمال تهران ساکن بودند و آقای موسوی اردبیلی دو همسر داشت و 10 فرزند و من محصل مدرسه او (مفید) در خانهشان مبلمانی بهتر از خانه خودمان دیدم. اما در مدرسه همان موسوی اردبیلی در صبح روزی که خبر درگذشت سید مصطفای خمینی منتشر شد تا ظهر قرآن پخش شد و کلاسها تعطیل بود و 9 آبان روز تولد ولیعهد مراسم نداشتیم و سرود شاهنشاهی هم نمیخواندیم و گروه پیشاهنگی هم نداشتیم. شاهی کدام است؟!
7. نزدیکترین و صمیمیترین دوست آقای مطهری کسی نبود جز آیتالله منتظری که به جز مراتب عالی فقهی در حد مرجعیت به لحاظ مبارزاتی حتی از طالقانی جلوتر بود و گفته شده آقای طالقانی به اندازۀ آقای منتظری زجز و شکنجه ندید و در واقع طالقانی در زندان ابهت و جایگاهی ویژه داشت. چگونه ممکن است اتقلابی نباشی و شاهی باشی و با بازرگان و منتظری رفیق باشی؟!
علی مطهری این خاطره را با تلخی نقل می کند که وقتی بعد حصر به دیدن آقای منتظری رفتم به من گفتند: علی دیدی با من چه کردند؟ این لحن به شدت عاطفی از عمق رابطه منتظری و مطهری حکایت می کند. مگر می شود یکی از مشهورترین روحانیون انقلابی که خبر آزادی او در 4 آبان 57 تیتر صفحه اول روزنامه ها شد با آخوند غیر انقلابی این قدر دوست و صمیمی باشد و به انتخاب او به عنوان رییس شورای انقلاب خرده نگیرد؟
8. اشارۀ آقای فیاض احتمالا به اسناد مرکز اسناد در میدان تجریش است که دسترسی به مجموعه آنها بعد از روح الله حسینیان امکان پذیر شده. وگرنه نمیدانم منظور از نیاوران چیست. به هر رو خطاب قرار دادن با عنوان اعلیحضرت و حتی شاهنشاه آریامهر علامت شاهی بودن نیست. چون امام خمینی هم قبل از 42 چنین خطابی دارد. اصولا روحانیت تصوری از مدل حکومت شیعی غیر پادشاهی نداشته و یکی از دلایل سکوت آقای بروجردی در قبال کودتای 28 مرداد یا شایعه تلگراف تبریک بازگشت این بوده که حکومت به دست کمونیستها بیفتد. به مخیله احدی خطور نمیکرد می توان جمهوری اسلامی برپا کرد. در بالا اشاره شد دغدغه اصلی آقای مطهری هم دست بالای کمونیستها بوده و احتمالا شاه را بر حاکم شدن کمونیست ها ترجیح می دادند اما با این همه او مقلد آیتالله خمینی و به شدت مورد علاقه ایشان بود تا جایی که دیدیم کسی که در عزای فرزند خود نگریست و با مرگ مصطفی کنار آمد در سوگ مطهری در علن گریست.
9. مطهری با سید حسین نصر و احسان نراقی که از معتمدان دربار بودند دوستی داشت ولی این هم به معنی شاهی بودن او نیست. آخوند شاهی که عضو و حتی رییس شورای انقلاب نمیشود. گیرم امام خمینی از ایران دور بود و نمیدانست او مثلا انقلابی نیست آدمی در اندازه و آوازۀ طالقانی که مرد شماره 2 انقلاب بود چگونه عضو شورایی شد که رییس آن یک غیر انقلابی باشد و دیدیم که طالقانی تا چه حد از ترور مطهری متأثر شد و از او در کنار شریعتی یاد کرد.
10. اگر ادعای آقای فیاض از سر علاقه به شریعتی و جبران انگ به او باشد باید یادآور شد اگرچه کسانی از مطهری الفاظی در نکوهش شریعتی شنیده یا خواندهاند ولی هرگز و هرگز شریعتی کلمهای دربارۀ مطهری نگفت و اساسا اهل غیبت نبود و از این رو همان گونه که ترور مطهری به نام علاقه به اندیشه شریعتی جفا به او بود این هم روا نیست.
بله. مطهری چریک نبود. انقلابی به معنی چهگوارایی کلمه نبود. حتی به اندازه آقایان خامنهای و هاشمی ضد رژیم نبود. اینها درست. اما آخوند شاهی هم هرگز درست نیست.
اگر رژیم شاه به روحانیونی مثل مطهری و بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی زیاد کار نداشت به خاطر این بود که خطر اصلی را کمونیستها می دانست و بیشتر به عنوان چهره دانشگاهی شناخته میشدند و مانند هاشمی و آیتالله خامنهای مورد تحسین گروه های انقلابیتر نبودند.