سارا ارزانی بیرگانی _خبر آنلاین خوزستان_ اندیکا
حماسهای بر سنگهای شیمبار؛ از خون بختیار تا سرود جاودان
تاریخ شفاهی بختیاری؛ میراثی که باید مکتوب میشد:
سرزمین بختیاری،با تاریخ پرفراز و نشیب خود، همواره مهد حماسهها و داستانهای شگرفی بوده که سینه به سینه و در قالب "تاریخ شفاهی" نقل شده است. روزگاری، پدران برای فرزندان، از جنگها و رشادتها میگفتند و نامهایی چون «حالوزال»، «بختیار»، «محمدحسین» و «عبده محمد للری» را بر جان آنان مینشاندند. با این حال، سایه فراموشی به تدریج بر این گنجینه فرهنگی میافتاد. اما همت بزرگمردانی از دل همین ایل، این حماسهها را از خطر نابودی نجات داد و بر کاغذ آورد تا برای همیشه جاودان بماند. یکی از ماندگارترین این روایتها، داستان "جنگ شیمبار" و شخصیت اسطورهای آن، "بختیار" است.
شیمبار؛ بهشت گمشده یا صحنه نبرد؟
منطقه"شیمبار" که به "همیشه بهار" ملقب است، با طبیعت بکر و چشماندازهای چشمنوازش، به بهشتی گمشده در دل زاگرس میماند. اما این دیار آرام، روزگاری شاهد یکی از خونینترین نبردهای محلی بود. نبردی که خاستگاه آن، اختلافات قبیلهای و عشیرهای زمان خود بود و نقطه اوج آن، بر زندگی جوانی به نام بختیار رقم خورد.
بختیار؛ قهرامی از تبار عروکمری( عرب کمری):
در"باب دورکی" از نواحی بختیاری، طایفهای به نام "عروکمری" (عرب کوهستانی) زندگی میکنند. در میان این طایفه، شخصیتی به نام "بختیار" میزیست که نامش با شجاعت و جوانمردی گره خورده بود. او چنان جایگاهی در میان مردم داشت که داستانهای رشادتش زبانزد خاص و عام بود. اما سرنوشت، نقشه دیگری برای این جوان سرفراز کشیده بود.
کرملا؛ انتقامی که در شیمبار شکفت:
در طرف دیگر این ماجرا،"کرملا" (کرم الله) از طایفه "کنگرپز" قرار داشت. پیشینه این خصومت به درگیری قبلی این دو بازمیگشت؛ درگیری که در جریان آن، بختیار باعث قطع انگشتان یکی از دستان کرملا شده بود. آتش کینه و انتقام در سینه کرملا شعله میکشید و او منتظر فرصتی برای تسویه حساب بود. این فرصت در "جنگ شیمبار" مهیا شد. در گیرودار این نبرد محلی، کرملا با شلیک گلوله، بختیار را به کام مرگ فرستاد و سپس برای فرار از پیامدهای کار، به منطقه فارس متواری شد.
تراژدی مرگ یک داماد؛ سوگی برای تمام ایل:
مرگ بختیار،فراتر از یک کشته شدن ساده بود. او که "تازه داماد" بود، مرگی مظلومانه داشت. این واقعه نه تنها مادرش و همسر جوانش، "خاتی جان" (خاتون جان) را به عزا نشاند، بلکه موجی از حزن و اندوه در سرتاسر ایل بختیاری ایجاد کرد. این تراژدی عمیق، چنان در جان مردم نشست که مرثیههایش تا به امروز در گوشه و کنار سرزمین بختیاری خوانده میشود.
آواز بختیار؛ سرودهای که تاریخ را روایت میکند:
زندهیاد"بهمن علاءالدین" (مسعود بختیاری)، هنرمند فقید بختیاری، با صدای رسا و دلنشین خود، این روایت غمانگیز را در قالب "آواز بختیار" جاودانه کرد. ابیاتی از این آواز که خود روایتی از ماجرا هستند، عمق فاجعه را نشان میدهند.
"ندونم جنگ شیمباره کی نهاده / بختیار آشفته ره کد گشاده": (نمیدانم جنگ شیمبار را چه کسی به پا کرد؟ بختیار با حالی آشفته و کمری گشاده [برای جنگ] به سوی آن رفت). "کمر گشاده" کنایه از عزم راسخ و اضطراب ناشی از حرکت به سوی صحنه نبردی ناخواسته است.
· "گامیشون بار کنین ای مردم برنج و گندی / برینسون شیمبار خراو سی خرج اوردی": (ای مردم، برای گاومیشها بار از برنج و گندم بگذارید و به شیمبار ویران شده ببرید، برای خرج و مخارج جنگجویان). این بیت به طعنه و نقد شرایط میپردازد و نشان میدهد که جنگ تا چه حد میتواند پرهزینه و ویرانگر باشد.
· "کرملا تیر بم نون مو بت نیونم تیر / زنگل بیوه کنی خاتین دل گیر": (ای کرملا، به سوی من تیر نینداز تا من نیز به تو تیر نپرکانم، زیرا [با این کار] زنان بیوه میشوند و خاتون [همسرم] دلی آزرده پیدا میکند). این ابیات نشان از روحیه صلحطلبی و در عین حال شجاعت بختیار دارد، گویی او پیش از هر چیز به عواقب جنگ برای خانوادهها میاندیشیده است.
· "خاتی جون بم برسون درک و شمشیر": (ای خاتون جان، سپر و شمشیر را به من برسان). این جمله آخرین فریاد استغاثه یک جنگجوی تنها و در محاصره است که تا آخرین لحظه به وظیفه خود میاندیشد.
آرامگاه فراموش شده قهرمان ایل:
گفتنی است که آرامگاه این جوان شایسته بختیاری در"دشت شیمبار" قرار دارد. متأسفانه این مکان تاریخی و فرهنگی برای بسیاری از دوستداران تاریخ و فرهنگ بختیاری ناشناخته مانده است. آرامگاهی که میتواند به نماد و محلی برای پاسداشت این حماسه و عبرتگیری نسلهای آینده تبدیل شود.
از افسانه تا واقعیت :
داستان جنگ شیمبار و مرگ بختیار،تنها یک نبرد محلی ثبت نشده نیست. این روایت، نماد فرهنگ ایلی، شرافت، عشق، انتقام و در نهایت، پشیمانی از جنگ و خونریزی است. تبدیل شدن این واقعه به یک "مرثیه" و "آواز" نشان میدهد که چگونه مردم یک منطقه، تاریخ و فرهنگ خود را در قالب هنر نگاه میدارند. امروز وظیفه ما این است که با معرفی این آثار مکتوب و شفاهی، و نیز شناسایی و معرفی مکانهای تاریخی مرتبط با آنان، مانع از فراموشی این گنجینههای فرهنگی شویم. حماسه بختیار در شیمبار، تنها از آنِ بختیاریها نیست؛ این روایت، بخشی از هویت تاریخی و اسطورهای تمام ایرانیان است که باید بیش از پیش شناخته شود.












