به حضرت زهرا (س) توسل کردم و زنده ماندم

همشهری آنلاین چهارشنبه 28 آبان 1404 - 20:15
«خوشا آنان که جانان می‌شناسند/طریق عشق و ایمان می‌شناسند/بسی گفتیم و گفتند از شهیدان/شهیدان را شهیدان می‌شناسند» شعری آشنا برای همه که خیلی جاها دیده‌ایم و زیر لب زمزمه‌اش کرده‌ایم.

همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا: شاعرش علیرضا قزوه شاع است؛ از شاعران پیشکسوتی که هم در سرودن شعرهای آیینی و مقاومت دستی بر آتش دارد و هم در سرودن اشعار توحیدی و اجتماعی و حتی اعتراضی. اما اینکه چه شد او مهمان برنامه چارده همشهری شد، قصه‌اش برمی‌گردد به اشعار فاطمی‌ای که در کارنامه دارد و اصلا همین شعری که مطلب را هم با آن شروع کردیم خالی از نام فاطمه زهرا(س) نیست آنجا که می‌گوید: «آه ‌ای شهیده /ای که شهادت سپاه توست/ ما را خدا شهید سپاه تو آفرید...» خودش می‌گوید: «درست است من برای همه ائمه بزرگوار شعر دارم، اما در زندگی همیشه توسلم به حضرت زهرا(س) بوده به‌خصوص در سختی‌های زندگی.» حاج علیرضا که سابقه حضور در جبهه را هم دارد مثل همه رفقای دیگرش اعتراف می‌کند که دعوای رزمنده‌ها سر سربند حضرت زهرا(س) در جبهه خاطره‌ای فراموش‌نشدنی است برایش و این نکته را هم متذکر می‌شود که اکثر این شهدای متوسل به حضرت زهرا(س) از ناحیه پهلو تیر می‌خوردند و به شهادت می‌رسیدند. یک ویژگی دیگر هفتمین مهمان برنامه چارده همنشینی با شاعران خارجی و خاطره‌هایش درباره ارادت این شاعران به بی‌بی ۲ عالم حضرت زهرا(س) است؛ خاطره‌های شنیدنی که در این نوشتار می‌خوانیم.

این شعر خوشا آنان که جانان می‌شناسند خیلی قدیمی است؛ درسته؟

بله. من ۲۰ ساله بودم که این شعر را سرودم؛ حدود ۴۲ سال پیش. نخستین‌بار برای حسن حسینی سرودم و او که به دلش نشسته بود از این شعر نزد قیصر کلی تعریف و تمجید کرد و گفت ببین چقدر ساده و دلنشین است.

شما در سختی‌ها همیشه به حضرت صدیقه طاهره متوسل می‌شوید، چرا؟

بله؛ درسته من در زندگی فقط یک عمل جراحی انجام داده‌ام. این عمل هم به‌خاطر نفس تنگی‌های شدیدی بود که داشتم. این مشکل به حدی بود که اگر در آسانسور قرار می‌گرفتم نمی‌توانستم راحت نفس بکشم. نفسم تنگ می‌شد بنابر تشخیص پزشکان باید جراحی بینی انجام می‌دادم؛ البته افتادگی دریچه قلبم هم بی‌تأثیر نبود. شبی که می‌خواستم عمل کنم در اتاقی بستری بودم که شماره‌اش ۲۱۳ بود. وقتی آقای حدادیان برای دیدنم آمد و چشمش به این شماره افتاد، گفت: شماره اتاقت هم که ۲۱۳ است و نام ابجد حضرت زهرا(س). این را که شنیدم متوسل به حضرت زهرا(س) شدم و با اینکه از جراحی و مشکلات تنفسی بعد از وحشت داشتم در کمال تعجب بعد از عمل دیدم با وجود بانداژی که در بینی داشتم به‌راحتی نفس می‌کشم و این نمی‌شد مگر در سایه توسل به حضرت زهرا(س) نفسم عالی می‌آمد و معطر بود انگار. من یک‌بار دیگر هم در زمان بیماری به حضرت زهرا(س) متوسل شدم؛ آن هم وقتی بود که در هندوستان و خانه فرهنگی ایران خدمت می‌کردم؛ درست در زمان کرونا. خانواده‌ام بعد از سفر به ایران به‌خاطر لغو شدن تمام پروازها امکان برگشت به هند را نداشتند و من تنها مانده بودم؛ شرایط طوری بود که اگر متوجه می‌شدند مبتلا به کرونا شده‌ام خانه فرهنگی ایران را پلمب می‌کردند؛ به‌خاطر همین در زمان ابتلا به هیچ‌کس نگفتم و شخصا خودم را در اتاقی از این خانه قرنطینه کردم. از شدت وخامت حال جسمی قدرت تکان خوردن و راه رفتن نداشتم و همه‌چیز به‌نظرم بد بود و این شرایط مرا از غذا خوردن منع می‌کرد. یک لحظه چشمم به چند سیبی که در خانه داشتم، افتاد و همانجا یاد حضرت زهرا(س) و نذر کردم اگر وضعیتم بهتر شود و زنده بمانم قطعه‌ای در مدح ایشان بگویم. درواقع یک نذر ادبی کردم و این فکر از سرم گذشت و یکی از سیب‌ها را برداشتم و خوردم. عطر عجیب این سیب و طعم خوشمزه‌اش بعد از روزها انگار زنده‌ام کرد، نفسم باز شد و توانستم بعد از چند شب بخوابم صبح که از خواب بیدار شدم هم حال جسمی‌ام خوب بود و هم از آن بوی بد خبری نبود. به محض اینکه بهتر شدم به ایران برگشتم و وقتی تصویربرداری از ریه‌ام انجام شد دکترها حیران مانده بودند از زنده بودنم؛ به‌خاطر همین مجدد دستور بستری دادند که بعد از مدتی بهتر شدم، اما اینکه آن زمان و در آن شب حضرت زهرا(س) مرا تنها نگذاشت و باعث شد برگردم و در کنار خانواده درمان شوم برایم خاطره‌ای فراموش نشدنی است.

به حضرت زهرا (س) توسل کردم و زنده ماندم

بله، درست است که حضرت زهرا(س) مادرند و وقتی به ایشان متوسل می‌شویم عنایت خاص می‌کنند. جدا از این کرامت که بعینه دیده‌اید در آثار فاطمی هم موفق هستید؛ مثل این قطعه که می‌گوید: «نه مثل ساره‌ای و مریم /نه مثل آسیه و حوا /فقط شبیه خودت هستی/ فقط شبیه خودت زهرا /اگر شبیه کسی باشی /شبیه نیمه‌شب قدری /شبیه آیه تطهیری/ شبیه سوره اعطینا .../....این کار را هم حامد زمانی خوانده، هم مهدی تدینی و هم بنی‌فاطمه. از این شعر برایمان بگویید.

من کمی در این سال‌های آخر حافظه‌ام کمرنگ شده است. واقعا یادم نیست این شعر را چه شبی گفتم‌ام. یک ترکیب بند دارم برای امام حسین(ع) که سرایشش همراه با یک خاطره زیبا برای من است. تقریبا ۲۰ سال پیش بود. من تمام ۱۴ روز عیدی که با محرم یکی شده بود را مشغول سرایش این ترکیب‌بند بودم.۶، ۵ سال پیش نیت ‌کردم ترکیب‌بندی بگویم که یادآور آن شاهکار محتشم باشد. دوست داشتم خدا هم این لطف را در حقم بکند و هر سال تلاش می‌کردم و جواب نمی‌گرفتم. در پنجمین سال نیت کردم. یک شب خوابیدم و خواب دیدم در مسیری راه می‌روم که آجر فرش‌هایش همه آتش است و سرخ‌رنگ و من با اینکه روی این سنگ‌های سرخ از آتش راه می‌روم، پاهایم نمی‌سوزد. پشت سرم هم خانواده‌ام بودند. نگران آنها شدم، اما دیدم آنها هم پاهایشان نمی‌سوزد. پرسیدم اینجا کجاست؟ گفتند جاده کربلاست و شهر ایلام.

آن روزها جاده مهران هنوز باز نشده بود. صبح خوشحال بودم که در خواب پاهایم نسوخته بود و به محض بیدار شدن زنگ زدم به عبدالجبار کاکایی و خواب را تعریف کردم. عبدالجبار کاکایی گفت: اتفاقا خوابت را دیدم که این شعر را می‌خواندی: «نیزه و تیرها و تیغ‌ها کاری نکرد / تشنه بودم وصل را خنجر به فریادم رسید.» گفتم این ماجرای جاده ایلام به کربلا چیست؟ گفت: از مهران یک جاده در قدیم بوده است. سال بعد جاده مهران باز شد و شعری که من با این خواب سروده‌ام شروعش این است: «می‌آیم از رهی که خطرها در آن گم است؛ از ۷ منزلی که سفرها در آن گم است.»

من روزی یکی، دو بند می‌گفتم؛ عصر روزی که دومین بند را گفتم، آقای سعید حدادیان که همراه با بچه‌ها به راهیان نور رفته بود از جنوب با من تماس گرفت؛ به ایشان گفتم حاجی، شعری را شروع کرده‌ام. اولین کسی که شعر را برایش خواندم، او بود. ایشان گفت: «اینو ولش نکن، هر روز بهت زنگ می‌زنم.» حاجی هر روز زنگ می‌زد؛ ۱۳ روز عید را در خانه بودم و شعر می‌گفتم؛ اول تا ۱۸ بند گفتم. ۱۸، تعداد شهدای قریش در کربلا بود و بعد شد ۱۷ بیت، ۱۷ رکعت نماز و در نهایت ۱۴ بیت که همان ۱۴ معصوم(ع) است. بعد اتفاق قشنگی برای من افتاد. شبی که این ترکیب‌بند تمام شد، سبک‌ترین خواب عمرم را کردم، انگار رسالتم را انجام دادم.

آن ترکیب‌بند فوق‌العاده است؛ بند بندش از ترکیب‌بند حضرت زهرا(س) یکی، دو بند را برایمان بخوانید:

شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید/ خورشید را ز شعله‌ی آه تو آفرید/ شمسی‌تر از نگاه تو منظومه‌ای نبود/ صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید/ آه ‌ای شهیده‌ای که شهادت سپاه توست/ جان را خدا شهید سپاه تو آفرید

شما از شاعران دنیادیده ما هستید و در تاجیکستان و هند، رفت‌وآمد داشته‌اید. از ارادت شاعران این کشورها با حضرت رسول(ص) و حضرت زهرا(س) برایمان می‌گویید؟

یکی از بهترین شاعران هندو هرمیندرنات در هند است. پیرمردی بود که در شبِ شعری او را دیده بودم؛ شاعری هندو که با شور و شوق و عظمت خاصی برای امام حسین(ع) شعر می‌خواند؛ پرسیدم ایشان چه‌کسی هستند؟ گفتند هرمیندرنات پسر آقای گوبینات از شاعران هندوست که هم پدر و هم عمویش و همه خاندانش شاعر هستند. پدر ایشان از انقلابیون بزرگ هند بوده است. پدر و مادرش هردو زندانی انگلیس در هند بودند. پدرش شاعری بود که به وزارت رسیده و وزیر توسعه دولت دهلی بود اما با اینکه در سال ۱۹۵۴ هند به استقلال رسیده بود و ایشان وزیر شده بودند، بسیار ساده زندگی می‌کرده؛ وقتی به او خرده می‌گیرند که چرا آنقدر ساده زندگی می‌کنید، می‌گوید من مقتدای علی(ع) هستم. وقتی پدرش از دنیا می‌رود، تنها ۱۹ روپیه از او به ارث می‌ماند و من با پسر این مرد آشنا شدم. نخستین کتابی که نزد من آورد «انوار عقیدت» بود؛ در این کتاب، برای ۱۴ معصوم(ع) شعر گفته بود. بعد از این گفت می‌خواهد کار تحقیقی بزرگی به نام «حماری رسول» یعنی رسول انجام دهد؛ حاصل تحقیقات او چاپ کتابی ۴۰۰ صفحه‌ای شد از شاعران هندو که طی ۴۰۰ سال در مدح حضرت محمد(ص) شعر گفته بودند؛ بعد سراغ کتاب «حماری حسین» رفت و بعد از آن «حماری علی» این کتاب سوم را که به‌دست گرفت، من زمان بازگشتم به ایران رسیده بود. خیلی دوست داشت امام رضا(ع) را زیارت کند؛ این مسئله را با من در میان گذاشت و من هم مقدمه سفر او به ایران را فراهم کردم و بعد از هماهنگی با رئیس حوزه هنری مشهد، او را به وی سپردم. خیلی می‌ترسید که مردم از هندو بودن او مطلع شوند و اجازه زیارت ندهند. رئیس حوزه هنری مشهد تعریف می‌کرد بسیار پاکیزه وارد حرم شد و در حالی‌که من داشتم فکر می‌کردم با این جمعیت این پیرمرد چطور می‌خواهد برود زیارت، به یکباره مسیر مقابلش باز شد و به راحتی خود را به ضریح رساند و زیارت کرد.

شعرخوانی ایشان در حضور رهبری هم جالب بود:

بله درسته. سفر سوم او را آوردم دیدار آقا. او گفت: شعر من اردو است اما پدرم شعر فارسی می‌گفت ...اقا هم چقدر قشنگ تحویل گرفت و خطاب به ایشان گفتند: «ای بسا هندو و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چو بیگانگان/ بس زبان همدلی خود دیگر است/ همدلی از همزبانی بهتر است» در خصوص سفرهای فرهنگی، خیلی سفر رفته بود اما بهترین سفر عمرش را کنار حضرت آقا می‌دانست و می‌گفت: هیچ آدمی را به عظمت ایشان ندیدم و همیشه لبخند می‌زد در روزهای آخر عمرش و می‌گفت خاطره انگیزترین سفرش بود. حماری علی آخرین کتابش بود. وقتی به او پیشنهاد دادم مبلغی را بابت حق تالیف کتاب‌هایش دریافت کند، بغض کرد و گفت حضرت زهرا نان خانه‌اش را به فقیر می‌داد. من برای این خانواده شعر سروده‌ام و نباید پول بگیرم. یک روز گفت من عاشق کربلا هستم و دوست دارم همانطور که اما رضا را زیارت کردم، امام حسین و حضرت عباس را زیارت کنم. سفر بعدی که رفتم هند روزهای پایانی عمرش بود. خودش هم می‌دانست و از این خبر داشت. از آنجا که حسرت رفتن به کربلا را داشت گفتم بیا همراه ‌پسرت برو کربلا. گفت باید فکر کنم. بعد هم گفت حالم خوب نیست، کتابم مانده. فکر کردم به زیارت کربلا و تصمیم گرفتم این کتاب ‌را تمام کنم. عمرم کفاف نمی‌کند، اگر عمری بود می‌روم. کتاب را تمام کرد و عمرش هم تمام شد. خیلی‌ها می‌گفتند چرا با توجه به ارتباطتان از او نمی‌خواهی که شیعه شود. یک‌بار این پیشنهاد را دادم و در جوابم گفت من هندو هستم و بین هندوها تبلیغ می‌کنم اگر شیعه شوم کسی توجه نمی‌کند و اثرگذاری کمتر می‌شود.هرمیندرنات عاشق و علاقمند به فرهنگ فارسی و زبان فارسی بود با این که 80 سال سن داشت همیشه می امد کلاس زبان فارسی خانه فرهنگی ایران در هند می نشست تا فارسی یاد بگیرد شبی که فوت کرد من شب خوابش را دیدم که اتفاقا در ان خواب با یک ضرب خاصی فارسی حرف می زد و خوشحال می گفت من / حضرت/ عباس/ را/ زیارت /کردم/ دستش را با هر کلمه ای بالا و پایین می برد و با خوشحالی این جملات را می گفت وقتی بیدار شدم با خودم فکر کردم وقتی فوت کرد طبق رسم هندوها جنازه او را سوزاندند و در رود کنگ ریختند رودی مقدس و من اعتقاد دارم همه این رودها و دریاها در نهایت به هم می رسند و چه بسا خاکستر این شاعر فقید به فرات رسیده و کربلا را زیارت کرده است

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.