به گزارش رکنا، دریاچه ارومیه دریاچهای که زمانی با موجهای فیروزهایش میرقصید و هزاران پرنده بر آسمانش آواز میخواندند، اما کمکم… آرام و بیصدا… شروع کرد به عقبنشینی.
سالها گذشت و حجم آبش مثل رویایی که از میان انگشتان میلغزد، کمتر و کمتر شد.
خط ساحلش دورتر رفت، ترکها روی زمین نمکزدهاش عمیقتر شدند، و هنوز هم هر بار که آسمان بارانی نمیشود، انگار قلبش کمی دیگر میشکند.
و حالا، در پاییز ۱۴۰۴، وقتی به مسیر این سالهای طولانی نگاه میکنیم، چیزی فراتر از یک روند کاهشی میبینیم؛ روایت یک زخم است.
زخمی که آرام بسته نمیشود، زخمی که هر قطرهی از دسترفتهاش مثل اشکی است که بر گونهی طبیعت میغلتد.
این مسیر فقط نمودار نیست، فقط عدد نیست… داستان فرو رفتن یک دریاچه در سکوت است؛ داستان امیدهایی که هنوز زندهاند، اما خسته…