عصر ایران؛ لیلا احمدی (ترجمه و تحلیل)- بحران اوکراین فرساینده شده است. حملات پراکنده، بمبارانِ زیرساختها و کمبود تجهیزات حیاتی، امید به پایان درگیری را کاهش داده و مسیر مذاکرات را پیچیدهتر کرده است. حالا خطوط نبرد، نگاه و گفتمان غرب دربارهٔ امنیت را بازتعریف میکنند. مقالهٔ فرید زکریا، در پسِ تحلیل میدانی و دادههای نظامیاش، به پرسشی بنیادین میرسد: آیا غرب به دقیقهای سرنوشتساز رسیده و در حال عقبنشینی از اصولی است که هشت دهه مبنای نظم بینالمللی بوده است؟ نویسنده نشان میدهد سیاست جدیدِ دولت ترامپ که عملاً بازگشت به الگوی پیشینِ «امتیازدهی در برابر آرامش» است، دیگر قادر به بازداشتن روسیه نیست و ممکن است سرآغاز چرخشی ژئوپولیتیک باشد؛ آن هم زمانی که کییف از کمبود نیروی انسانی، کاهش تسلیحات دوربرد و فرسایش اقتصادی رنج میبرد.
زکریا با اشاره به شکاف میان کشورهای اروپایی، سکوت واشنگتن و فشارهای فزاینده مسکو، شرح میدهد که این بحران از جنگ منطقهای فراتر رفته و به آزمونی برای سنجش انسجام دموکراسیهای غربی بدل شده است. نویسنده در این تحلیل، زنجیرهای از مفاهیم حساس—از شکست احتمالی دموکراسی تا بهرهبرداری اتوکراسیها از ضعف ساختاری غرب—را در کنار هم قرار میدهد تا هشدار دهد که تصمیم امروز رهبران، آینده امنیت اروپا را تعیین خواهد کرد.
*************************
فرید زکریا: دونالد ترامپ سیاست تازهای دربارهٔ اوکراین اعلام کرده است؛ اما این «سیاست تازه» در حقیقت تکرار همان الگوی پیشین است: واداشتن کییف به امتیازدهی بیشتر و امید بستن به اینکه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، چنین معاملهای را بپذیرد و مسیر دریافت جایزه نوبل برای ترامپ هموار شود. این رویکرد در گذشته کارساز نبود و حالا آن هم در لحظهای که اوکراین در اوج آسیبپذیری قرار دارد، بعید است ثمربخش باشد. وضعیت میدان نبرد حاکی از شدت درگیریها، وخامت شاخصهای نظامی و احتمال شکستی قریبالوقوع است؛ شکستی که میتواند برای روسیه پیروزی نمادین و دستاوردهای ملموس به ارمغان بیاورد.
در چنین شرایطی، پُکروفسک ــ گلوگاه مهم صنعتی و ریلی شرق اوکراین ــ در آستانهٔ فروپاشی است. اوکراین ماهها در برابر فشار بیوقفه روسیه مقاومت کرده، اما اکنون بنا به گزارش «کییف ایندیپندنت»، نیروهای روس منطقه را به محاصره کامل درآوردهاند. آنچه باقی مانده، دالانی باریک و ۱۰ کیلومتری است برای انتقال تجهیزات دفاعی. زلنسکی اعلام کرده شمار نیروهای روس در این محور، هشت برابر نیروهای اوکراینی است. وزارت دفاع اوکراین نیز خبر داده بیش از ۳۰۰ نیروی روس وارد شهر شدهاند و مسکو با استقرار تیمهای خرابکار در تلاش است بیثباتی داخلی ایجاد کند.
سقوط پُکروفسک، بزرگترین شکست شهری اوکراین در دو سال اخیر به شمار میرود و با این حال، اهمیت موضوع فراتر از سرنوشت یک شهر است. پُکروفسک یکی از ستونهای کلیدی شبکه تدارکات اوکراین در امتداد استحکامات پیوسته شهری است و در صورت سقوط، میتواند کل خط دفاعی دونتسک را با تهدیدی سرنوشتساز مواجه کند.
پیشروی کنونی روسیه بیش از آنکه به نبوغ نظامی مرتبط باشد، ماحصل اراده سیاسی و توان فرسایشی این کشور است. طبق ارزیابی «مؤسسه مطالعات جنگ» روسیه، از ژانویه تا سپتامبر، ماهانه حدود ۲۹ هزار نفر قرارداد خدمت نظامی امضا کردهاند. همزمان، برآوردهای اوکراین حکایت از آن دارد که روسیه در همان دوره، ماهانه حدود ۳۵ هزار نفر تلفات داده است و به این معنی است که کرملین بیش از آنکه نیرو جذب کند، نیرو از دست میدهد؛ ولی با ارائه بستههای مالی وسوسهانگیز، هنوز میتواند سازوکار جنگیاش را زنده نگه دارد.
اوکراین قادر نیست این الگوی شبهمزدوری را پیاده کند. در هفتماه نخستِ سال، بیش از ۱۱۰ هزار موردِ فرار از خدمت ثبت شده است. برخی فرماندهان اعلام کردهاند در یگانهایشان کمتر از ده نیروی آماده رزمی دارند. ماهی ۳۰ هزار نفر را بسیج میکنند و فقط یکسومشان توانایی حضور در خط مقدم را دارند. زلنسکی میگوید ارتش یک میلیون نیروی فعال دارد، اما تحلیلگران نظامی معتقدند برای جایگزینی یگانهای فرسوده، ارتش باید سه برابر این تعداد نیرو در اختیار داشته باشد.
[م. الگوی شبهمزدوری که زکریا به آن اشاره کرده در توصیف وضعیتی به کار میرود که نیروها یا گروهها، بدون قرارداد رسمی یا حقوق مشخص، عملاً کارهایی مشابه مزدوران انجام میدهند. در روسیه این مدل بهطور گسترده برای بسیج نیروهای نظامی و شبهنظامی به کار گرفته میشود؛ افرادی که اغلب تحت فشار اقتصادی یا اجتماعی مجبور به خدمتاند و وفاداریشان عمدتاً مشروط به پاداش یا بقاست، نه تعهد ملی یا ایدئولوژیک. چنین الگویی، کارآمدیِ عملیاتی را کاهش کرده، ریسک فساد و بیثباتی را افزایش میدهد و انسجام و تصمیمگیریِ استراتژیک نیروها را تضعیف میکند.]
کار به جایی رسیده که فرسودگی به تهدید راهبردی بدل شده است. به گزارش لوموند، بسیاری از سربازان بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ روز متوالی در خط مقدم حضور دارند. پوشش مداوم پهپادها هرگونه جابهجایی، استراحت یا گردش نیروها را غیرممکن کرده است.
ولی بحران کنونی صرفاً محصول میدان جنگ نیست؛ کاهش حمایت خارجی نیز سهم عمدهای دارد. ایالات متحده عملاً کمکهای نظامی گسترده به اوکراین را متوقف کرده است. هرچند برخی محمولهها با بودجه اروپا یا دیگر شرکا از سر گرفته شدهاند، اما سامانههای حیاتی ــ از موشکهای دوربرد گرفته تا باتریهای پدافند پاتریوت و مهمات هدایتشونده ــ یا در گلوگاههای تأمین گرفتارند شدهاند یا به دلیل نگرانی آمریکا از میزان ذخایر داخلی، ارسالشان به تعویق افتاده است.
اروپا نیز که وعده داده بود خلأ آمریکا را جبران کند، نتوانسته به تعهداتش عمل کند. اتحادیهٔ اروپا در آغاز جنگ متعهد شد ظرف یک سال، یک میلیون گلوله توپخانه تأمین کند، اما این زمانبندی محقق نشد و کمبود مهمات کماکان گریبانگیر اوکراین است.
اوکراین همچنان با کمبود جدی سامانههای دوربرد روبهروست؛ تجهیزاتی حیاتی که امکان هدفگیری زیرساختهای نفتی در عمق خاک روسیه را فراهم میکند؛ همان شریانهایی که اقتصاد جنگی کرملین بر آنها استوار است. با وجود نیازهای میدانیِ روشن، واشنگتن فقط بخشی از مهمات و تسلیحاتِ حیاتی و بازدارنده را در اختیار کییف گذاشته است.
منابع مالی اوکراین نیز رو به پایان است. صندوق بینالمللی پول برآورد کرده این کشور تا سال ۲۰۲۷ دستکم به ۶۵ میلیارد دلار تأمین مالی خارجی نیاز خواهد داشت؛ آن هم بر مبنای سناریویی خوشبینانه که پایانِ بخشِ عمدهٔ جنگ را اواخر ۲۰۲۶ فرض میکند؛ سناریویی که هر روز از واقعیت دورتر میشود.
طبق گزارش اکونومیست، هزینهٔ جنگ در سال جاری به حدود ۱۰۰ میلیارد دلار رسیده است؛ چیزی معادل نیمی از تولید ناخالص داخلی اوکراین و با این حال، اروپا هنوز درباره نحوهٔ تأمین این حمایت حیاتی به اجماع نرسیده است. بلژیک با استفاده از داراییهای بلوکهشدهٔ روسیه مخالفت کرده و از پیامدهای حقوقی و واکنش احتمالی مسکو بیم دارد. همین تهدیدها، اتحادیه را بهسوی نوعی سازشجویی محتاطانه سوق داده است.

گزارشها حاکی از آن است که تیم ترامپ در حال بررسی سناریوی درخواست از اوکراین برای اعطای امتیازات ارضیِ بیشتر به روسیه است؛ امتیازاتی که پوتین آشکارا مطالبه کرده است. در همین حال، فرستادهٔ آمریکا در امور اوکراین که موضع سختگیرانهتری نسبت به کرملین دارد، اعلام کرده در ماه ژانویه کنار خواهد رفت. با این همه، افکار عمومی اوکراین قاطعانه با هرگونه امتیازدهی سرزمینی مخالفت میکند. قانون اساسی این کشور نیز تغییر در مرزهای ملی را بدون برگزاری همهپرسی ممنوع کرده است. دستیابی مسکو به چنین امتیازاتی، احتمالاً پوتین را به پیشروی بیشتر ترغیب خواهد کرد و میتواند اوکراین را در مسیر تبدیلشدن به کشوری تابع ــ شبیه بلاروس ــ قرار دهد.
راهبرد روسیه از آغاز جنگ بر فرسودن ارادهٔ غرب بنا شده بود؛ بر این فرض که آمریکا و اروپا دیر یا زود از حمایت سیاسی و نظامی از اوکراین خسته میشوند. این تصور نه از برتری مسکو در میدان نبرد، که از شکافها، تردیدها و ناهماهنگیهای مزمن در میان کشورهای غربی برمیخیزد.
اگر این مسیر اصلاح نشود، ایالات متحده بهزودی شاهد نخستین شکست تحمیلی و سازشکارانه دموکراسی مدرن در برابر قدرتی خودکامه و متجاوز در قلب اروپا خواهد بود؛ قارهای که رؤسایجمهور آمریکا در ۸۰ سال گذشته آن را خط مقدم منافع امنیتیشان قلمداد کردهاند.
یادآوری این نکته ضروری است که جایزهٔ صلح نوبل نه به خاطر سرسپردگی، که به دلیل ایستادگی و شهامت در برقراری صلح اعطا میشود.

بحران اوکراین، گفتمان امنیتی غرب را به چالش کشیده و بر هشت دهه نظم بینالمللی سایه افکنده است. سیاست جدید دولت ترامپ هم عملاً بازگشت به الگوی پیشین است که قادر به مهار روسیه نیست و میتواند سرآغاز چرخشی ژئوپولیتیک باشد. این در حالی است که کییف با کمبود تجهیزات حیاتی و نیروی انسانی مواجه است و نیروهایش در خط مقدم فرسوده و جانبهلباند.
فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ، ناتوانی در تأمین منابع و اختلافات فزاینده کشورهای اروپایی، توان پاسخگویی اوکراین را محدود کرده و بحران را به آزمونی جدی برای اراده و همبستگی غرب بدل کرده است. چگونه میتوان انسجام سیاسی و ارادهٔ جمعی دموکراسیهای غربی را در برابر بحران اوکراین تقویت کرد؟ چه حمایتهایی میتواند مانع سقوط کییف شود؟ فشار بر اوکراین برای امتیازدهی به روسیه در کوتاهمدت مفید است یا خطرناک؟ چه راهکارهایی برای کاهش شکاف و اختلاف میان کشورهای اروپایی وجود دارد؟ چگونه میتوان ثبات اروپا را حفظ کرد و همزمان از تضعیف نظم بینالمللی جلوگیری کرد؟
زکریا هشدار میدهد که این روند میتواند نخستین شکست دموکراسی مدرن در برابر اتوکراسی باشد. مقاله بر دادهها و گزارشهای معتبر تکیه دارد و آشکارا نگران آینده نظم غربی است. نویسنده ضعف دیپلماسی آمریکا و اروپا را برجسته میکند، ولی کمتر به سیاست داخلی این کشورها اشاره دارد.
در این میان، خستگی افکار عمومی، فشارهای اقتصادی و شکافهای حزبی نقش تعیینکنندهای دارند. فرض بنیادین مقاله—اینکه هرگونه امتیازدهی به روسیه به افزایش مطالبهگری این کشور منجر میشود— نیز قابل بحث است. تاریخ روابط مسکو و غرب نشان داده در بزنگاههایی امتیازدهی، هرچند مخاطرهآمیز، بخشی از راهبرد تثبیت کوتاهمدت بوده است. با این حال، هشدار نویسنده درباره خطر تبدیل اوکراین به «بلاروس دوم» یا گسترش جاهطلبی سرزمینی پوتین نکتهای درخشان و غیرقابل چشمپوشی است. قدرت مقاله در برجسته کردن «خلأ اراده سیاسی» غرب نهفته است؛ ضعفی که شاید حتی از توان نظامی روسیه مهمتر باشد.
*آیا تکیه بر امتیازدهی به روسیه میتواند واقعاً صلح پایدار ایجاد کند؟
بهسختی. الگوی رفتاری روسیه نشان میدهد هر امتیاز سرزمینی، سرآغازی برای مطالبههای بعدی بوده است. امتیازدهی ممکن است موقتاً تنش را کاهش دهد، اما در بلندمدت منجر به تقویت موقعیت کرملین و تشدید بیثباتی میشود. صلحی که بر پایه ضعف یکی از طرفین شکل بگیرد، عملاً پایدار نیست، زیرا هر زمان تعادل قوا تغییر کند، روسیه انگیزه بازنگری خواهد داشت.
*آیا اوکراین بدون حمایت غرب توان مقاومت دارد؟
در کوتاهمدت شاید، اما در میانمدت و بلندمدت خیر. ساختار اقتصادی اوکراین بهشدت آسیب دیده، خطوط تأمین تسلیحات داخلی محدود شده و نیروی انسانی رو به فرسایش است. بدون سامانههای پیشرفته غربی—بهخصوص تسلیحات دوربرد—اوکراین نمیتواند موازنه را حفظ کند و توان ضدحمله ندارد. استمرار جنگ بدون حمایت ساختاری، به تحلیل تدریجی قدرت این کشور میانجامد.
*آیا اروپا ظرفیت جایگزینی نقش آمریکا را دارد؟
به لحاظ اقتصادی بله و از نظر سیاسی خیر. اروپا چندین اقتصاد بزرگ دارد و توان مالی برای تأمین نیازهای اوکراین را داراست، اما اختلاف نظر میان کشورهای عضو، بیم از واکنش روسیه و بروکراسی گسترده مانع تصمیمگیری اثرگذار میشود، ضمن آن که فقدان رهبری واحد در اروپا شکاف راهبردی ایجاد کرده است.
*آیا روسیه واقعاً توان فرسایش جنگ را دارد؟
بله و به بهایی سنگین. روسیه با تکیه بر اقتصاد جنگی، تبلیغات داخلی و مشوقهای مالی، توانسته نیرو جذب کند. با این حال، تلفات انسانی، تحریمها و فشار اقتصادی پایدار نیست. مزیت روسیه نه در قدرت اقتصادی، که در توانایی سیستم سیاسی برای نادیدهگرفتن هزینهها و هدایت منابع ملی به جنگ است.
*آیا جامعه اوکراین از ادامه جنگ خسته است؟
بدون شک. نظرسنجیها نشان میدهند اکثر مردم به ستوه آمدهاند ولی با واگذاری خاک مخالفاند. تجربه سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۲ نشان داده که هر عقبنشینی، تهدیدات بیشتری ایجاد کرده است. جامعه اوکراین خسته و آسیبدیده است، اما همچنان بر حفظ استقلال و تمامیت ارضی اصرار دارد.
*آیا تردید آمریکا حامل پیام راهبردی به متحدان است؟
قطعاً. عقبنشینی آمریکا از حمایت قاطع، پیام ضعف برای متحدان و دشمنان بهطور همزمان است. کشورهای آسیای شرقی از تایوان تا کرهٔ جنوبی با نگرانی نشانههای کاهش تعهدات آمریکا را دنبال میکنند. برای اتوکراسیها نیز این پیام صادر میشود که فشار و صبر میتواند به امتیاز ختم شود.
*آیا اختلافات داخلی اروپا عامل تعیینکننده در بحران کنونی است؟
بله، بیش از آنچه رسانهها نشان میدهند در بحران کنونی مؤثر است. اختلاف بر سر داراییهای مسدودشده روسیه، تردید در ارسال مهمات و نگرانی از واکنش مسکو، اتحادیهٔ اروپا را در حالت تعلیق قرار داده است. شکاف میان شرق و غرب اروپا نیز بر سر تهدید روسیه جدی است. این عوامل قدرت اقدام را محدود میکنند.
*آیا اوکراین با وجود ضعف فعلی میتواند ابتکار عمل را بازپس بگیرد؟
فقط در صورتی که به تسلیحات دوربرد، سامانههای دفاع هوایی و حمایت مالی پایدار دسترسی داشته باشد. تجربه دو سال اخیر نشان داده هر زمان اوکراین به فناوری پیشرفتهتر دست یافته، موازنه میدان تغییر کرده است.
*آیا روسیه واقعاً به دنبال تصرف کل اوکراین است؟
نه لزوماً. هدف اصلی کرملین تبدیل اوکراین به دولتی تابع، فاقد ظرفیت نظامی مستقل و در بهترین حالت، حائل میان روسیه و ناتو است. تصرف کامل کشور هزینهبر و غیرعملی است. روسیه بیشتر بهدنبال کنترل سیاسی و تخریب ساختار حکمرانی اوکراین است.
*آیا خطر سرایت جنگ به اروپا جدی است؟
اگر اوکراین سقوط کند یا تبدیل به دولت دستنشانده شود، این خطر وجود دارد. ممکن است پیشروی روسیه به سمت کشورهای بالتیک، لهستان و مولداوی با فشار سیاسی، اقتصادی و امنیتی تشدید شود. اروپا میداند که شکست اوکراین آغاز تهدیدهای مداوم است.
بحران اوکراین، جنگ میان دو کشور نیست. این جدال، آزمونی برای سنجش ظرفیت دموکراسیها در مقابله با اتوکراسیهاست. اگر غرب در برابر جبر ژئوپولیتیک عقب بنشیند، بنیان نظم جهانی تضعیف خواهد شد. عملکرد امروز بر آینده اروپا، مفهوم امنیت جمعی و جایگاه دموکراسی در جهان اثر ماندگار خواهد داشت.