خبرگزاری مهر، گروه استانها- کوثر اشرافی: وقتی عقل عاشق شود، عشق عاقل میشود آنگاه شهید میشوی این جمله را شهید چمران گفته اما گاهی فکر میکنم مگر عقل هم عاشق میشود وقتی همیشه شنیدیم که عقل و عشق با هم در تضاد هستند.
شاید شهید چمران با همین چند کلمه خواسته که شهادت را به زبان سادهتر معنا کند تا با همین اسم رمز، اهل معنا را متوجه کند که حواست باشد عقل هم عاشق میشود و با این عشق است که به شهادت میرسی.
شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود
یک مدت که بگذرد بر در و دیوار خانه گرد و خاک مینشیند و شروع میکنی به گردگیری تا این غبار برداشته شود و خانه رنگ و بوی تازه بگیرد؛ حکایت خانه اجدادی نیز همین است اگر حواسمان به آن نباشد گرد و غبار آن را میپوشاند آن وقت کور میشویم و راه را گم میکنیم برای همین است که میگویند «شهدا سنگنشانند که ره گم نشود»
شهیدِ گمنام
وقتی میخواهند از شهدا بگویند شاید در چند کلمه خلاصه میشود پوتینهای خاکی، قرآن، پلاک، عکس امام…اما گاهی همین چند نشانی هم در دسترس نیست و نامشان میشود شهید گمنام.
حالا به رسم هر سال در روز شهادت حضرت فاطمه (س) شهدای گمنام مهمان که نه میزبان این ضیافت هستند تا دوباره این شهر رنگ و بوی تازهای به خودش بگیرد حتی اگر نام و نشانی نداشته باشد او تک تک مهمانانش را به اسم میشناسد و دعوت میکند.

موقعیت اول: پل عراق، سپاه مرکزی رشت
ساعت حول و حوش ۹ صبح است، از خیابانهای منتهی مردم خود را به جمعیت میرسانند، زن و مرد و پیر و جوان هرکس امروز به دلیلی اینجاست و چه دلیلی بالاتر از اینکه دعوت شدهاند.
بر جمعیت خیل عاشق کم کم افزوده میشود و همچون حلقه گل، شهدا را در بر میگیرند، نوای حیدر حیدر، ضرباهنگ طبل عزا، صدای سنج فضا را پُر کرده است و حالا همگان با این نوا به سمت خیابان راهی میشوند.
موقعیت دوم: در مسیر شهرداری
از لحظه ورود به خیابان مردم برای رسیدن به تابوت شهدا سر از پا نمیشناسند و به دنبال ماشینها میدوند تا رزق خود را از دست شهدا بگیرند.
یک نفر با دوربین، یک نفر با پلاکارد، با شاخه گل، پیاده و سواره همه در حرکت هستند و حتی آنکه در بین جمعیت نیست کتیبه یا زهرا بر در خانه نصب کرده و برای خوشامدگویی به شهیدان به دم در آمده است.

مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل شعار اصلی مردمی است که امروز در کنار این شهدا خواهان انتقام از جنایتکاران عالم هستند.
میگوید آمدهایم تا راه شهدا را ادامه دهیم این جمله را یک پسرک ۱۰ ساله به ما گفت وقتی از آمدنش پرسیدیم به سادگی با زبان کودکانهاش جوابمان داد.
خانمی میانسال با چشمانی گریان به دنبال آمبولانس حامل شهدا میدود… تمام صورتش از اشک لبریز شده است حالا او مانده به بدرقه ماشینی که حرکت کرد و حالا اثری از آن نیست.
موقعیت سوم: میدان شهدای ذهاب
شهدا از میدان شهرداری پا به میدان شهادت گذاشتند و رفتند و نام این میدان شد شهدای ذهاب؛ نمیدانم چند سال و چند روز و چند ماه از این رفتن میگذرد اما آمدند در همین میدانی که پا به رکاب گذاشته بودند تا بدانیم این مسیر روشن است و روشن خواهد ماند تا ابد و این ابد تاریخ انقضا ندارد
وقت اقامه نماز است و تا چشم کار میکند صفوف منظم مردم در کنار مسئولان است که رو به پیکرهای مطهر شهدا ایستادهاند.
حالا دستها رو به آسمان برای بیعت بلند شده است همان بیعتی که از روز اول با شهدا بستند و برای ادامه حیات علوی مدام تجدید میشود.
امروز در سالروز شهادت اُم ابیها (س) نوای روضه در میدان اصلی شهر پیچیده است و مردم دل و جان سپردهاند به این نوا که «فاطمه بی قبر و بی سنگ و مزار است»
شاید خط و ربط شهدا با مادرشان همین خوش نامی است نه گمنامی که امروز اینجا فریاد نام یا زهرا با نام فرزندانش یکی شده است چون او مادر است و تا ابد مادری میکند.












