همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا:خوش به حال شما، هم روضهخوان و ستایشگر اهلبیتی هم خادم یکی از پیر غلامان اهلبیتی:
افتخار میکنم هر وقت میشنویم من را بهعنوان پسر حاج آقا معرفی میکنند و نسبت داده میشوم به کسی که زمینی نیست عرشی است. استاد سازگار وجودش را وقف اهلبیت کرده و من چون ذاکر اهلبیتم باید بیشتر درک کنم پدرم کیست و چه کرده. همیشه سعی کردم شعری که میخوانم از نخل میثم باشد چون خیالم راحت است و میدانم چهکسی سروده است.
شمردید چند شعر فاطمی دارند ایشان؟
من مدتی است مشغول بارگذاری نخل میثم حاج آقا هستم و سعی کردم کل اشعار نخلهای استاد سازگار که ۶ جلد نخل میثم و یک جلد آتش مهر است و آتش مهر نزدیک به ۹۰۰ صفحه میشود را در کنار جزوههایی که برای فاطمیه و محرم گفتهاند بارگذاری کنم. برای حضرت زهرا ایشون فکر میکنم بالای ۲۰۰ تا ۳۰۰ نوحه و شعر سرودهاند، اگر اشعار تولدها را هم اضافه کنیم بیشتر میشود. من در این سایت تا نخل ۵ را بارگذاری کردم.
خبر دارم تاریخ شفاهی زندگی حاج آقا را هم دارید پیاده میکنید درسته؟ قطعا با اتفاقات تلخ و شیرین زیادی همراه بوده است؟
بله. من نمیدانم چه شد به ذهنم افتاد این گهر باید دست بهدست آیندهها برسد و بدانند چه شخصیتی است. دوستی میگفت به آیندگان پز میدهند ما زمانی بودیم که استاد سازگار را دیده بودیم و به این افتخار میکنند. چون شخصیتشان کم نیست من وقتی این خلأ را احساس کردم شروع کردم از حاجی مصاحبه گرفتن و این روایتها حتی از قبل تولدشان شروع میشود و من از عمه بزرگترم دراینباره کمک گرفتم.
جالب است باید بخوانیم
بله از خاطرات ایشان خیلی است در این کتاب. برخی خوابهایی که نمیگفتند پدر و پسری از زیر زبانشان کشیدم. شبی خواب میبینند که امام حسین کف دست همه نوکران و مداحانشان نمک میریزند به ایشان که رسیدند حضرت فرمود دهانت را باز کن و در دهان ایشان نمک ریختند این است که اشعارشان سلیس و روان و نمک دارد، مادر ایشان میگفته وقتی سر ایشان باردار بودند. خواب میبینند ماه از آسمان آمد در دامنشان وقتی تعبیر خواب را میگیرند از چند عالم گفته بودند فرزندی خدا میدهد و فرزندت سری در سرها در میآورد.
۴۰ ساعتی که با امکانات حداقلی از زندگی ایشان ضبط کردیم شامل هر موضوعی میشود از شعرها تا چطور آمدنشان به تهران و نحوه شاعر شدنشان اواخر فیلمبرداری دیگر بیرمق بودند و توان نداشتند اما تا آنجا که توانستیم مطالب را جمعآوری و به رشته تحریر درآوردیم و کتاب زندگینامه ایشان را انشالله چاپ میکنیم.
از خلوت حاجآقا برایمان بگویید؟
من تا به حال ندیدم یک نفر هم از ایشان ناراضی باشد خیلی مراقب است کسی دلش از دست ایشان نشکند جوانیشان در خیابان لالهزار در نانوایی کار میکرده، برای اینکه روزه بگیرد در آن گرما صبح یک تخممرغ میخورده گاهی بدون سحری پای تنور در تابستان روزه میگرفته و نماز اول وقت میخوانده چنین کسی که در آن شرایط آنطور مراقبت داشته این ظرفیت پیدا میشود و هر روز بیشتر شده و هر روز اهلبیت بیشتر برایشان در این ظرف ریختهاند.
به مستمندان بارها دیدم چقدر دستگیری کردند در حد توان. در شهر ری در حرم عبدالعظیم از ایشان تجلیلی انجام شد و سکهای به پدر هدیه دادند. آمدیم منزل گفتم بابا سکه چی شد؟ گفت: «دقت نکردم چی بود یکی از نوکرای اهلبیت که وضع خوبی نداشت انگار در دلش مساعدت طلب میکرد و همانجا سکه را به ایشان دادم» اصلا چشم به دنیا نداشتند و وجودشان وقف اهلبیت بود.












