با سپاس از ایشان که به شکل ضمنی پذیرفته که مدیران سرزمین تقصیر کار هستند، و با عنایت به این که در همانجا نقد و نظر را پس از مهار آتشسوزی درست دانستهاند، اکنون که به ادعای همین مدیران آتشسوزی جنگلهای الیت مهار شده، لازم میدانم که به سهم خود به چند قصور اشاره کنم:
۱- قصور کبیر و کهن یا مادر همهی قصورها این است که وظیفهی مدیریت پهنههای طبیعی یعنی حدود هشتاد درصد از مساحت میهن را به یک سازمان ضعیف در زیرمجموعهی وزارت کشاورزی، وزارتخانهای با هدف بهرهبرداری، سپردهاند. سازمان منابع طبیعی باید استقلال و قدرت بسیار فراتر از آنچه امروز دارد، داشته باشد. قدرتی که بتواند روبروی وزارتخانهها و نهادها و شخصیتهای خصوصی رنگارنگ که با واژگان «توسعه» و «رشد اقتصادی» در پی تصرف سرزمین به شیوهی کشورگشایانِ بیرحم قدیم هستند، بایستد.
۲- سازمان منابع طبیعی بهعلت زیر سلطه بودن بدل به تشکیلاتی سربهزیر شده و در عمل نقش بنگاه واگذاری زمین را بازی میکند. بالادستیها کاری کردهاند که این سازمان به شیوهی زمینخواران به «خُرد کردن» قطعههای بزرگ و واگذاری آنها بپردازد. شهرکسازان، سازندگان مجتمعهای گردشگری، تلهکابین سازان، سدسازان، راهسازان، کارخانهسازان، معدنکاران، بانکها، و دیگران با توجیهاتی که در نظام اداری پرفساد به راحتی قابل جا انداختن است، از این سازمان زمین میگیرند. چنین سازمانی نمیتواند کار حفاظت جنگل را درست انجام دهد.
۳- نام سازمان منابع طبیعی تا چند سال پیش «سازمان جنگلها و مراتع» بود؛ به نظر میرسد که مدیریت کلان کشور که کل خاک ایران را یک کارگاه بهرهبرداری و ساختوساز یا سفرهای برای بهرهبرداری فرض کرده، جنگل و مرتع را نیز به رتبهای در حد یک «منبع» برای برداشتِ دلبخواه تنزل داده است.ِ
۴- جدا از قصورها در سطح کلان، میرسیم به قصور مشخص در موضوع آتشسوزی در جنگل الیت. این آتشسوزی از دهم آبان (با یکی دو روز پس و پیش) آغاز شد. قاعدتاً سازمان منابع طبیعی و سازمان محیط زیست از این رخداد آگاه بودهاند، چرا که دود و دم مشخص بود و مردم عادی و کنشگران محیط زیست هم پیدرپی خبر میدادند. اما سازمان موضوع را لاپوشانی یا کوچکنمایی میکرد. نمیدانم علت دقیق این موضوع چیست، اما گویا میخواهند بهنوعی بر بیکفایتی در نظارت بر جنگل و تعقیب متخلفان سرپوش بگذارند. این دروغگویی یا امساک در راستگویی سبب میشود که مسئولان دیگر هم به اشتباه بیفتند یا شریک در قصور شوند. برای نمونه میتوان به سخنان استاندار مازندران اشاره کرد که گفت آتشسوزی در جنگلهای الیت از شامگاه ۲۴ آبان آغاز شد (تسنیم، دوم آذر) که این یعنی دو هفتهی بحرانی را در غفلت کامل گذراندهاند.
۵- مدیران سازمان منابع طبیعی، مانند دیگر مدیران سازمانها و وزارتخانهها و نهادهای کشور، همیشه از کمبود بودجه (در واقع از کمبود سهم خود از کیک منابع نفتی) میگویند. ضمن قبولِ این که این سازمان در مقایسه با نهادهای دیگر بودجهی زیادی ندارد، اما نکته این که سازمان با بودجهی بیشتر، به تخریب بیشتر میپردازد! بخش عظیمی از بودجهی منابع طبیعی صرف ساختِ سازههایی میشود که آنها را به دروغ «سیلبند» نامیدهاند. این سازهها نهتنها اثر مثبتی در مهار سیل ندارند، بلکه تشدیدکنندهی اثرات مخربی سیلاب هستند و بهعلاوه چهرهی کوهستانها و دیگر پهنههای طبیعی را مخدوش کرده و موجب اختلال در چرخهی طبیعی آب هم شدهاند.
۶- نمود دیگری از قصور سازمان منابع طبیعی را میتوان در زاگرس دید که دربرگیرندهی بیشترین جنگلها و زمینهای جنگلی ایران و تولیدکنندهی بیشترین آب شیرین کشور است. فقط امسال، صدها نقطه از جنگلهای بلوط کهنسال زاگرس دچار آتش شده و هزاران هکتار از این پهنههای ارزشمند سوخته است. خبررسانی سازمان منابع طبیعی در این زمینه در حد نزدیک به صفر یا به روش «تلطیف فاجعه» و اقدامهای مؤثر آن برای شناخت عاملهای آتشسوزی و شناسایی آتشافروزان بسیار ناچیز بوده است.
۷- بسیاری از کارشناسان اثرگذار سازمان منابع طبیعی همچنان به جنگلهای شمال بهعنوان منبع چوب مینگرند، و سازمان در اجرای «طرح تنفس جنگل» که میتوانست فرصتی را برای بازرویش این جنگلها باشد، شکست خورده است.
خلاصه این که سازمان منابع طبیعی با نگرشی که بر آن حاکم است و شیوههایی که اجرا کرده، نمیتواند مراقب و محافظ میراثهای طبیعی ملی باشد. یک اصلاح ساختاری جدی در این سازمان و شیوههای حکمرانی کلان کشور لازم است تا بتوان امیدی به حفظ و باززندهسازی سرمایههای طبیعی و ملی داشت.
*کنشگر محیطزیست
۴۷۴۷












