علیرضا منصوریان ۱۱ سال قبل سرمربی نفت تهران بود و همراه با این تیم نتایج خوبی هم میگرفت ولی اصلا کتمان نمیکرد که دلش میخواهد یک روز هدایت استقلال تهران را بر عهده بگیرد.
علیمنصور ۶ آذر ۱۳۹۳ مصاحبهای اختصاصی و بلند با ما انجام داد که نیست دوباره به مهمترین بخشهای آن نگاه کنیم:
- از اسفند سال ۸۸ و به پیشنهاد افشین قطبی تحت عنوان دستیار کنارش قرار گرفتم. البته میگفتم آقای نبی عامل این قضیه شده ولی خود قطبی با من تماس گرفت.
- بهمن ۸۹ و بعد از ناکامی تیم ملی در جام ملتهای ۲۰۱۱ دیوانگی محض بود که کسی هدایت ایران در بازی دوستانه مقابل روسیه را قبول کند. حتی امیر قلعهنویی و منصور ابراهیمزاده به من گفتند این کار را نکن ولی پذیرفتم و خوشبختانه روسیه را با یک گل شکست دادیم.
- وقتی کارلوس کیروش به ایران آمد، متوجه شدم فضا برایم جهت اینکه دستیار اولش باشم مهیا نیست ولی به من گفت تو سرمربی تیم ملی امید بشو و در تیم بزرگسالان هم دستیار و آنالیزور من هستی. حتی یک روز به او گفتم میتوانید هماهنگ کنید تا به انگلیس بروم و تمرینات منچستریونایتد را از نزدیک ببینم؟ کیروش در جواب گفت اینجا منچستر است! او راست میگفت چون خودش ۷ سال طراحی تمرینات منچستر را بر عهده داشت.
- داستان ازتهزدن موهایم این بود که وقتی در سن پائولی بازی میکردیم، قرار شد اگر به بوندسلیگا صعود کردیم همه سرهایمان را بتراشیم. خلاصه این اتفاق افتاد و صعود کردیم. من به ایران آمدم و ۲۰ روز بعد که دوباره برگشتم، دیدم همه کچل کردهاند غیر از من. اصرار کردند که باید این کار را بکنی و همانجا ماشین آوردند و سرم را تراشیدند! اتفاقا چندی قبل همسرم میگفت یکی از دلایلی که چهرهات در یاد هواداران استقلال ماند، همین تراشیدن سرت بود. البته من کچل بدشانس هستم.
- قبل از بازی حساس و سرنوشتساز ایران مقابل کره جنوبی در سئول که خرداد سال ۹۲ برگزار شد، برای اینکه مخفیانه از تمرینات کره جنوبی فیلمبرداری کنم، خودم را به محل تمرین آنها رساندم و دوربینهایی را در اطراف زمین طوری که کسی متوجه نشود نصب کردم. حتی یادم میآید وقتی عوامل ورزشگاه برای گشتزنی آمدند، داخل دستشویی بانوان مخفی شدم! خلاصه توانستم فیلم را برسانم.
- من با آقای نبی سالهاست که رفیقم چون وقتی در پارس خودرو بازی میکردم ایشان مدیر آن باشگاه بود. البته ما هیچ بیزینسی با هم نداریم ولی متهم شده بودیم به برجسازی و واردات قطعات کامپیوتری با یکدیگر! همه این حرفها غلط بود چون ما هیچ بیزینسی با هم نداشتیم.
- جدایی من از پارس خودرو و پیوستنم به استقلال اتفاق خیلی سادهای بود که در اواخر سال ۱۳۷۳ رخ داد؛ بهسادگی خوردن یک بیسکویت. من در خانه خوابیده بودم که تلفن زنگ خورد و یکی از دوستانم گوشی را برداشت. به من گفت علیرضا یک نفر پشت خط میگوید امیر قلعهنویی هستم. فکر کردم دارد اذیت میکند ولی وقتی گوشی را برداشتم، دیدم خودش است چون روبهروی او بازی کرده بودم و صدایش را میشناختم. قلعهنویی گفت آقایان عبداللهی و فریبا میخواهند تو به استقلال بیایی ولی پول نداریم. گفتم من مفتی به استقلال میآیم چون کاپیتان این تیم به من زنگ زده. البته قرار دادم ۲۱۰هزار تومان بود ولی ۳۲۰هزار تومان نوشته شده بود و گفتند این پول را میدهیم برای لباس.
- همان سال ۷۳ شرط گذاشتم اگر سال ۷۴ مرد سال فوتبال ایران شوم یک میلیون تومان میخواهم و اگر بالای ۹ گل زدم یک میلیون دیگر هم میخواهم. مدیران استقلال هم که فکر میکردند چنین اتفاقی رخ نمیدهد اینها را در قرارداد گنجاندند ولی سال ۷۴ هم ۹ گل زدم و هم بهترین بازیکن فوتبال ایران شدم.
- همیشه رابطه خوبی با هواداران پرسپولیس داشتم ولی اینکه میگویند منصوریان به تمرین پرسپولیس رفت تا تست بدهد اصلا صحت ندارد چون به جان پسرم چنین کاری نکردم. اگر میخواستم به پرسپولیس بروم که راحت بود چون آقای نبی رابطه بسیار خوبی با آقای عابدینی داشت.
- شنیدم که برخی افراد گفتهاند برادرم مصاحبه کرده و مدعی شده علیرضا منصوریان پرسپولیسی بوده است! اگر برادرم این حرف را زده بود، آتشش میزدم. البته محمدرضای ما واقعا پرسپولیسی است نمیدانم در خانوادهای که همه استقلالی هستند او چطور به سمت پرسپولیس رفت!
- در جریان تورنمنت هنگکنگ که زمستان سال ۷۶ رفته بودیم اشتیم با هم تمرین و بازی ۴ به ۲ میکردیم که با حمید استیلی بحثمان شد و چند تا مشت هم برای همدیگر انداختیم! من و استیلی آن زمان در سنگاپور با یکدیگر همخانه بودیم! البته همان زمان حل شد و دوباره رفاقت شکل گرفت.
بیشتر بخوانید: برانکو: دولت ایران طرفدار پرسپولیس است/ بدون ایران، مشکل تروریسم دنیا حل نمیشود













