پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در بحبوحه تشکیل دولت و ساماندهی وضعیت کشور وقتی مسئولان دولتی و حکومتی درگیر ترورهای کور منافقین بودند و برای مشخصشدن سلاحی که در ترورها استفاده میشد، به آزمایشگاه اسلحهشناسی میرفتند تا سرگرد کیانزاده تنها اسلحهشناس ایران را ببینند تصور میکردند باید با مردی با چهرهای بسیار جدی و خشن روبهرو شوند، اما آنها با صحنه دیگری مواجه میشدند؛ با زنی با قد متوسط و لاغراندام که چهرهای ملیح، اما بسیار مقتدر داشت.
به گزارش عصر ایران به نقل از فرادید، حضور سرگرد ماهرخ کیانزاده روی یکی از مهمترین صندلیهای نظامی پس از انقلاب یک جبر برای آن دوران بود چراکه او تنها فردی بود که اسلحهشناسی میدانست. او دانشی را بلد بود که در ایران فقط سه نفر به آن مسلط بودند؛ بهجز ماهرخ کیانزاده دو مرد دیگر هم بودند که یکی مهاجرت کرد و دیگری فوت شد. بنابراین آن زمان فقط او بود که باید سنگینترین پروندهها را رازگشایی میکرد.

ماهرخ کیانزاده بعدها تنها زن تیمسار شد و کتاب علمی اسلحهشناسی را نوشت. او درحالیکه فرصت مهاجرت به خارج از ایران را داشت به گفته خودش ماند و چنان قوی ظاهر شد که مردانی که زیردستش بودند یا فرماندهانش راهی به جز احترامگذاشتن به نظم و دانش او نداشتند.
او یکی از پیچیدهترین پروندههای بینالمللی ایران را کارشناسی و ثابت کرد که دولت عربستان در واقعه خونین و دلخراش حج در دهه ۶۰ چطور به حجاج ایرانی شلیک مستقیم کرد و آنها را به شهادت رساند. حادثهای که دولت عربستان آن را انکار میکرد و دولت ایران نیز مدرکی در دست نداشت تا اینکه ماهرخ کیانزاده در معاینه جسد گلوله را پیدا کرد و ورق برگشت.
ماهرخ کیانزاده در این سالها مهارت خود را چنان نشان داده است که وقتی قضات شعبه ۹ دادگاه کیفری استان تهران برای پرسشهای کارشناسی پرونده دکتر نجفی و میترا استاد میخواستند کارشناسی را دعوت کنند از ماهرخ کیانزاده خواستند تا پاسخ سؤالات را بدهد و او را تیمسار کیانزاده خطاب میکردند