حضور مقامات ترکیه و عربستان در ایران چه معنایی دارد؟
روزنامه قدس نوشت:
حضور موازی و ناگهانی دو مقام ارشد دیپلماتیک ترکیه و عربستان سعودی (هاکان فیدان و سعود بن محمد الساطی) در تهران خود جای بررسی دارد. در گام نخست این روند دیپلماتیک را باید به رایزنیها درباره پروندههای مشترک میان تهران با دو پایتخت مذکور مرتبط دانست. در کنار پرداختن به موضوع غزه که طبق تأیید فیدان، رژیم صهیونیستی مشکل همه منطقه است، در مسئله عراق رایزنی درباره گروههای کرد تروریست مستقر در اقلیم کردستان، درباره سوریه تحرکات دولت محمد الجولانی علیه علویان در لاذقیه و طرطوس و درباره لبنان هشدار احتمالی ایران به ترکیه برای همراهی با سیاستهای ضدمقاومتی دولت ترامپ میتواند مطرح باشد. البته که پیروی دولت رجب طیب اردوغان از رویکرد تحریمی آمریکا علیه کشورمان پس از اسنپبک تروئیکایی اروپایی نیز از اتفاقاتی است که حتماً گلایه آن به فیدان منتقل خواهد شد. در رابطه با سفر مقام سعودی هم باید یادآور شد که جمهوری اسلامی با این کشور مهم اسلامی در پروندهایی مانند فلسطین، لبنان، عراق، یمن و حتی سوریه دارای نقاط اتحاد و افتراق است که در دیدارهای دوجانبه حتماً در مورد آن رایزنی شده است.
با این حال حضور دو مقام مذکور، بار دیگر یک بحث مهم را پیش کشیده؛ اینکه آیا آنها حامل پیامی از سوی غرب در موضوع هستهای هستند؟ هر چند در مورد دیپلمات ترکیهای به دلیل نبود فکت و نشانههای روشنی این گمانه چندان جدی نیست اما حضور «سعود بن محمد الساطی» در تهران آن هم پس از شایعات چند هفته پیش بیشتر معنادار است. این سفر در حالی انجام گرفت که ۲۱ آبان، علیرضا رشیدیان، رئیس سازمان حج و زیارت تنها ساعاتی پیش از پرواز ولیعهد سعودی عازم ریاض شد که همین اتفاق شائبه انتقال نامه پزشکیان توسط بنسلمان به رئیس جمهور آمریکا را سر زبانها انداخت، حاشیههایی که البته رسماً از سوی ایران رد شد. با این حال همچنان برخی حضور دو مقام ذکر شده را بیربط به رد و بدل کردن پیغام و پسغامها در موضوع هستهای با وجود تأکید چند باره تهران بر پایان یافتن مسیر گفتوگو با طرف بدعهد غربی نمیدانند.
حضور همزمان مقامات عربستانی و ترکیهای در خاک کشورمان از زاویهای دیگر به نظر بیربط به یک موضوع مهم منطقهای یعنی اقدامهای تحریکآمیز مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی و هشدار ایران در این باره نیست. واقعیت این است که طی چند هفته اخیر همزمان با دامن زدن به شائبه خطر جنگ و تلاش دشمن برای ایجاد موج روانی، روند تخریب جایگاه ایران در میان دولتهای منطقه هم به عنوان یک راهبرد به جد دنبال میشود.
******
بی انصافی به چه قیمت؟
عبدالله گنجی، روزنامهنگار اصولگرا در واکنش به اظهارات اخیر حسن روحانی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«همه می دانند با قدرت یابی طالبان در افغانستان، صدها هزار افغان کشورشان را ترک کردند. از آمریکا تا اروپا و البته ایران و پاکستان هم بیشتر. فرقی هم نمیکرد در ایران و پاکستان دولت دست کی باشد. حالا روحانی میگوید: «رفتند از کشور همسایه میلیونها نفر را وارد کشور کردند!»
رفتند و آوردند؟ یعنی فراخوان زدند؟ در شهرهای افغانستان اتوبوس رایگان گذاشتند؟ امتیازی دادند؟ ممکن است بگوییم میشد تدبیری اندیشید و مانع ورود شد. اما این حد از دروغ و پرت و پلا گویی و بیانصافی عجیب است.
البته برای بنده که محتوای تبلیغات دور دوم ایشان را که مو به مو دنبال کردم و همان موقع ایشان را محروم از اخلاق در سیاست ورزی اعلام کردم خیلی عجیب نیست. بیچاره مدیران دولت اسبق که هی فراخوانده میشوند که ایشان این حرفها را بزند».
******
تلاش کنند نمایندگان استیضاح کننده را قانع کنند
مجتبی ذوالنوری عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان درباره طرح استیضاح وزرای راه و شهرسازی، نیرو، کار و جهادکشاورزی، صحبتهایی را انجام داده که بخشهایی از اظهارت وی به شرح زیر است:
* حمایت از دولت گاهی به این معناست که مسیر کج دولت را اصلاح کنیم یعنی اگر دولت در جایی وظیفهاش را انجام نمیدهد، اگر وزیری به تکلیفش عمل نمیکند، اگر تعامل با مجلس به معنی رعایت برنامهای که مصوب شده نیست، بعد نظارتی مجلس اقتضا میکند که با تذکر، سؤال، استیضاح و تحقیق و تفحص کار خود را انجام دهد.
* من معتقدم مجلس و هیئترئیسه باید وظیفهاش را عمل کند... و رئیس مجلس نمیتواند به تشخیص خودش استیضاح را نگه دارد.
* در خصوص اینکه استیضاح به مصلحت باشد و یا نباشد باید بگویم ما قبول داریم که هیئترئیسه مجلس بهعنوان مغز متفکر مجلس باید باشد. اشکال ندارد استیضاحکنندگان را دعوت کند، متقاعدشان کند، به توافق برسند، اما اینکه نماینده جان بِکَند و اصطکاک هیئترئیسه جلویش را بگیرد، خلاف آییننامه است و این درست نیست. با خر غصبی هم نمیشود آدم برود زیارت خانه خدا. ما قانونگذاریم و با زیر پا گذاشتن قانون نمیتوانیم بهعنوان قوه مقننه عمل کنیم.
* من ارادهای در هیئترئیسه مجلس برای استیضاح نمیبینم و در تقابل نمایندگان و هیئترئیسه باید ببینیم زور کدام بیشتر است.
******
شوکدرمانی جامعه خیر، شوکدرمانی دولت آری!
روزنامه شرق نوشت:
قریب به ۱۵ ماه از استقرار دولت چهاردهم که با راهبرد «وفاق» و وعده بازگشت عقلانیت، علم و عدالت به سازوکارهای حکمرانی در کشور بر سر کار آمده است، میگذرد. واقعیت این است که دولت تا به امروز هنوز در برابر بسیاری از چالشهای بزرگ فراروی خود اعم از ناترازیهای اقتصادی و ناتراضیهای اجتماعی تصمیم روشن و قاطعی اتخاذ نکرده است. نه وعده حذف فیلترینگ به سرانجام رسید و نه سفرههای رنگارنگ و متفاوت برخی دستگاهها، نهادها و شرکتها جمع شد. نه تکلیف قیمتگذاری، سهمیهبندی یا آزادسازی حاملهای انرژی مشخص شد و نه تکرار متواتر ضرورت انتقال پایتخت از تهران به حل دردسرهای عظیم این کلانشهر بزرگ و پرچالش کشور کمک کرد و در انتها نیز نه تحریمها از دست و پای اقتصاد ایران خارج شد و نه جنگ و سایه آن از روی کشور برداشته شد.
شاید دقیقترین تعبیر که بتواند فضای کنونی را ترسیم کند، این باشد که امروز کشور در یک شرایط برزخی، تعلیقی و مهآلود قرار گرفته که بیشک دود آن در نهایت به چشم اقتصاد ملی و معیشت مردم خواهد رفت. بنابراین در چنین شرایطی که ترسیم شد، جامعه به شدت در برابر راهبرد شوکدرمانی مقاومت کرده و اساسا نمیتوان تصمیمات اصلاحی و علاجبخش دقیقی معطوف به حل پروندههای بازی چون قیمتگذاری انرژی، یارانهها، مدیریت منابع آبی کشور و... اتخاذ کرد. از دیگر سوی وقتی به سمت دولت و برنامهها و تدابیر آن برای عبور کشور از گردنه صعبالعبور فعلی مینگریم، عدم انسجام و هماهنگی میان بخشها و متولیان مختلف و سردرگمی و اعوجاج در مدیریت مسائل کشور به وضوح مشخص است. گذر این ۱۵ ماه نشان داد که شرایط کشور بدتر نشده باشد، بهتر هم نشده است! بنابراین به نظر میرسد پر بیراه نیست اگر بگوییم دولت چهاردهم در چنین وضعیتی با یک بنبست نظری- عملی مواجه شده و هنوز از شوک رخدادهای حادثشده (به ویژه جنگ و تشدید تحریمها) خارج نشده است.
امروز رئیسجمهور تقریبا همان مسیری را میرود که سایر رؤسای جمهور پیشین طی کردند و وضعیت امروز کشور را به چنین سرنوشتی دچار کردند: سخنرانیهای ناتمام در این نشست و آن نشست و گرفتن ژست منتقد و طرح بایدها و نبایدهای بیپایان طی ایام هفته و در روزهای آخر هفته، سفر به استانها یا عزیمت به سفرهای خارجی برای امضای تفاهمنامههای همکاری و کفزدن حضار و در نهایت آفتابه و لگن هفت دست و شام و ناهار هیچی! از همین رو است که باید گفت نه جامعه شکننده و پردرد امروز ما، بلکه خود دولت نیازمند شوکدرمانی به منظور خروج از پیلههای احتیاط و بیتصمیمی و تپیدن دوباره نبض اصلاحگری و تحولخواهی و بازگشت به ریلهای مدیریت عقلایی و علمی کشور است. در این مسیر دولت نیازمند اجرای برنامهای تحولی، جامع و افقگشاست که تابوها و بنبستهای تنیدهشده به حکمرانی اقتصادی و سیاسی کشور را بگشاید و از زاویهای دیگر به حل منازعات و خروج از سردرگمیها بنگرد و چارهاندیشی کند.
******
شاهکار حاکمیت در زمینه دفاع ملی
بیژن عبدالكریمی، استاد فلسفه معتقد است حفاظت از امر ملی مهمترین دستور كاری است كه اقشار و گروههای مختلف باید حول محور آن گرد هم آیند. او میگوید حاکمیت در زمینه دفاع ملی و توانبخشی قدرت نظامی شاهکاری را خلق کرده اما در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و دیگر حوزهها ضعفهای اساسی داشته است. عبدالکریمی نقش روشنفکران ایرانی را در برهه کنونی برای تامین منافع ملی مهم تلقی کرده و از عدم ایفای نقش آنان بزنگاهها گلایه دارد. بخشهایی از اظهارات وی در گفت و گو با روزنامه اعتماد، به شرح زیر است:
* حقیقت آن است كه شرایط جهانی بهشدت بحرانی است. مجموعه این تحولات نشان میدهد، امپرالیسم امریكا و پادگان نظامیاش یعنی اسراییل كه در حكم پادگان نظامی سرمایهداری جهانی در منطقه خاورمیانه مستقر است، خشونت خود را عریان و بیشتر كرده و به شدیدترین وجه این خشونت را برای حفظ هژمونی خود آشكار میكند. در این شرایط حاكمیت ایران، روشنفكران، مردم و رسانهها هركدام وظایفی بسیار مهم دارند. حاكمیت اما مهمترین وظایف را دارد. باید اعتراف كنیم كه حاكمیت در زمینه دفاع ملی و مسائل نظامی، وظایف خود را به خوبی انجام داده است. به گونهای كه كشور ما را به حدی رسانده كه روی پای خود بایستد و حافظ استقلال ایران باشد. در زمینه توانبخشی قدرت ملی و دفاعی ایران، به نظرم حاكمیت شاهكاری خلق كرده است اما در سایر زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای، نتوانسته به درستی نقش خود را ایفا كند.
* از سوی دیگر روشنفكران ایرانی كه باید ورود كرده، كمك كنند و گرهی از هزار توی مشكلات باز كنند، نتوانستند نقش خود را ایفا كنند. بخش عمدهای از روشنفكران ما امروز خود بخشی از بحران شدهاند! چون در جبهه دشمن بازی كردند و اسیر آپاراتوس نظام سلطه جهانی شدند. برخی از روشنفكران ما برای تقویت حس غرور و اعتماد ملی كمك نكردند و به دلیل غربپرستی و غربسالاری، زمینهها را برای از بین رفتن اعتماد ملی میان بخش نوگرای جامعه فراهم كردند.حتی در زمینه اقتصادی نیز این كمكها توسط نخبگان و روشنفكران ایرانی صورت نگرفت. بخشی از روشنفكران ما روشنفكران ناتویی هستند و بر اساس دادههای كارشناسان ناتو تحلیلهایشان را ارایه میكردند. گویی سیم باریكی برخی را به ناتو و اتاق فكرهای اسراییلی و امریكایی وصل میكند و آنها این موارد را تحت عنوان گفتمان دموكراسی و دفاع از ارزشهای لیبرالی و... كه همگی گفتمان است بازگو میكنند. ابزارهای ایدئولوژیك در دست قدرتهای بزرگ غربی است و روشنفكران ما به این نكته كمتر توجه دارند.
* روشنفكران ایرانی باید تئوری اقتصادی برای حاكمیت و گفتمان انقلاب ایجاد میكردند كه نكردند. چون خودشان فلسفه اقتصادی سیاسی ندارند، نمیتوانند در این زمینه كار كنند. البته حاكمیت ما و گفتمان انقلاب هم فلسفه اقتصاد سیاسی ندارد و در این مورد گنگ و گیج است. امروز كه در جامعه گرایشی پیدا شده كه ایران بتواند خود را از چنگال اقتصادی نظام سلطه نجات بدهد، برخی روشنفكران باز هم به خطا تحت عنوان دفاع از لیبرالیسم، مخالفت با چپ، مخالفت با چپگرایی، مخالفت با استالینیسم و... باز هم مساله را كج و معوج میبینند. اگر افرادی مانند من بخواهند از حقوق مردم دفاع كنند و با طرحهایی چون برداشتن سوبسید و یارانه مخالفت كند و بر اساس قانون اساسی بخواهد از حقوق آموزش و بهداشت رایگان دفاع كرده و حق داشتن مسكن را برای اقشار محروم پایین جامعه یادآور شود، برخی طوطیوار و مقلدوار، ارزشهای لیبرالی را بلغور میكنند و فضا را بسیار آلوده میكنند. اینها افرادی مانند شریعتی را چپول میدانند و دیدگاههای طبقاتی او را زیر سوال میبرند و این دیدگاهها را برای جامعه مانند سم معرفی میكنند. معتقدم برخی روشنفكران دوباره در جای نادرست تاریخ نشستهاند و از ارزشهای لیبرالی به گونهای دفاع میكنند كه حتی در كشورهای غربی اینگونه دفاع نمیشود. حتی غربیها هم امروز با این نئولیبرالیسم و بسط قدرت سرمایهداران و محرومیت افراد جامعه از امكانات مشكل دارند.
* مردم اسیر زندگی روزمره هستند. آنها به زبان نخبگان نگاه میكنند. اما نخبگان دانشگاهی و نخبگان روشنفكر در جای درستی نایستادهاند. آنها ذهن مردم را در كنار نظام آپاراتوس قدرتهای جهانی و كارتلهای بزرگ اقتصادی مشوش كردهاند. امروز بخشی از جامعه عمدتا بخش نوگرا و غربگرای جامعه بهشدت گیج و گنگ هستند. این وظیفه روشنفكران و نخبگان است كه به مردم كمك كنند كه به یك خودآگاهی ملی دست پیدا كنند. اما نه دانشگاه و نه روشنفكران، وظایف خود را انجام نمیدهند. روحانیت و حامیان گفتمان انقلاب همزبانی برای گفتوگو با بخش نوگرای جامعه ندارند اینها هم ریسمان هدایتشان به دست رسانههای خارجی افتاده است. این روند برای منافع ملی ما و صلح كشور ایران و اینكه ایران مورد تهاجم قرار نگیرد بسیار خطرناك است.
******
ایران نیازی به واسطهگری بنسلمان ندارد
اسماعیل کوثری، عضو کمیسیون امنیتملی مجلس شورایاسلامی در گفت و گو با سایت دیدهبان ایران پیرامون شائبههای واسطهگری محمد بنسلمان میان ایران و آمریکا و آغاز مذاکرات صحبتهایی را انجام داده که بخشهایی از آن به شرح زیر است
* متأسفانه با وجود این که از روز اول ارسال پیام رئیسجمهور به ولیعهد عربستان، مسئولان دولت تأکید کردند که این پیام صرفاً مربوط به تشکر از عربستانیها برای تسهیل شرایط حجاج بوده، اما برخی افراد برخلاف واقع اینطور در جامعه مطرح کردند که این پیام به درخواست جمهوری اسلامی از عربستان برای واسطهگری در مذاکره با آمریکا ارتباط داشته است. البته اخیراً مقام معظم رهبری بهصراحت این ادعاها را تکذیب کردند و جواب خوبی به این افراد دادند. این افراد چون خودشان دروغگو هستند و هرکاری را که انجام میدهند، با دروغگویی پیش میبرند، چنین دروغهایی را هم به جمهوری اسلامی نسبت میدهند. در حالی که جمهوری اسلامی هرکاری را که بخواهد انجام دهد، با صراحت انجام میدهد و از کسی واهمهای ندارد.
* ایران برای انجام مذاکره با آمریکا، به واسطهای مثل عربستان احتیاج ندارد. ایران اگر بخواهد با آمریکا مذاکره کند، نیازی ندارد که از آدمهای ضعیفی مثل بنسلمان بخواهد که واسطهگری کنند. ضمن این که آمریکا خودش شیطان بزرگ است و ما اصلاً آمریکاییها را قبول نداریم که بخواهیم به آنها با واسطه یا بیواسطه پیام بدهیم. افرادی که چنین شائبههایی را در جامعه ایجاد میکنند که ایران به آمریکا پیام داده است، دروغ میگویند که ما ایران را دوست داریم، زیرا اگر کشورشان را دوست داشتند، نباید چنین دروغپردازیهایی انجام میدادند. اگر قرار بر مذاکره با آمریکا باشد، نظام آنقدر جرأت و جسارت دارد که محکم بگوید که قصد داریم با آمریکا مذاکره کنیم و چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد.
******
چرا بازیگران باید شوکر و اسپری اشکآور داشته باشند؟
روزنامه خراسان نوشت:
حدود یک هفته قبل بانی فیلم، اطلاعیه ای عجیب از سوی انجمن بازیگران خانه سینما را منتشر کرد که در آن آمده بود اعضای این تشکل میتوانند در صورت نیاز و تمایل به داشتن «شوکر برقی» و «اسپری اشکآور»، برای دفاع از خود، به خانه سینما مراجعه کنند! البته قرار نبوده این موضوع رسانهای شود، اما متن اطلاعیه به رسانهها راه یافت و موجی از واکنشهای منفی و انتقادها را به دنبال داشت. پژمان بازغی رئیس انجمن صنفی بازیگران نیز توضیحاتی را درباره اختصاص این خدمات به اعضای انجمن مطرح کرد که البته کمکی به روشن شدن ابعاد سوالبرانگیز موضوع نکرد. با توجه به آنچه در متن اطلاعیه آمده است، انجمن صنفی بازیگران تجهیزات دفاعی مانند «شوکر رعد ۵» و «افشانه» را در اختیار هنرمندان قرار خواهد داد. در این اطلاعیه آمده است که تجهیزات مذکور مجوز حمل و بیمه سلامت دارند. هزینه دسترسی به این تجهیزات و معاینه پزشکی نیز در مجموع ۷ میلیون تومان اعلام شده است.
پژمان بازغی در اینباره توضیح داده است: «انجمن برای جلوگیری از کلاهبرداری عدهای سودجو که با مبالغ نجومی میخواستند این ادوات را برای آن ها تهیه کنند، اطلاعیهای برای دریافت قانونی آن منتشر کرد. برخی همکاران میگفتند عدهای سودجو به صورت غیرقانونی، قیمتهای ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان برای دریافت این ادوات دفاع شخصی به ما میدادند اما انجمن اعلام کرد که با مبلغ ۷ میلیون تومان این اقلام را در اختیار اعضا قرار میدهد.»
بازغی درباره نیاز بازیگران به تجهیزات دفاعی توضیح داده: «چندین بار از سوی بعضی همکاران، درخواست دریافت این ادوات دفاع شخصی را برای ماشین و خانه داشتیم...در چنین شرایطی فکر میکنند اگر این اقلام در خانه آنها باشد، برای آنان اطمینان خاطر است.
پژمان بازغی اشاره کرده است که بسیاری از بازیگران اطراف تهران در شهریار، دماوند یا جاجرود ساکن هستند و نیاز به امنیت خاطر دارند. او همچنین احتمال حمله حیوان درنده را نیز مطرح کرده است! بسیاری از مردم معمولی نیز در این مناطق زندگی میکنند، بنابراین طبیعتا اگر خطری وجود داشته باشد، آنها نیز در معرض تهدید هستند. در نتیجه این که بازیگران به عنوان تافته جدا بافته محسوب شوند، توجیهی ندارد
فارغ از این که تجهیزات دفاع شخصی به صورت قانونی و تحت نظارت پلیس به بازیگران ارائه شده است، به صورت کلی مسئله نیاز هنرمندان به شوکر و اسپری فلفل زیر سوال است. هرچند که بازیگران چهرههای شناختهشدهای هستند، اما نمیتوان با قطعیت گفت که آنها بیش از دیگر اقشار جامعه در معرض خطر و دزدی هستند و اختصاص چنین ادواتی به آنها امری کاملا ضروری است. بسیاری از افرادی که در مشاغل مهم و حساس مشغول به کار هستند و حتی مردم معمولی نیز ممکن است در معرض دزدی قرار بگیرند، اما آیا امکان دسترسی به تجهیزات دفاعی قانونی برای همه آنها فراهم است؟
.
******
پاسخ مهاجرانی به سریعالقلم
عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت اصلاحات، به اظهارات اخیر محمود سریعالقلم واکنش نشان داده و به کنایه گفته که سعدی ۷۰۰ سال قبل اصالت را به عقلانیت و دانش دانایی و توانایی داده اما استاد محترم، اصالت را به اتاق خصوصی.
سریعالقلم اخیراً در گفتگویی با این موضوع که نباید اجازه داد طبقه زیر متوسط به حاکمیت برسد، گفته بود: «ریشه بسیاری از مشکلات امروز ما در طبقهای است که حاکم بر کشور هستند و دنیا و اقتصاد را نمیشناسند و نمیدانند چطور باید گرههایشان را با دیگران حل کنند. به هر کسی نباید اجازه داد که بیاید و وزیر افتصاد شود. وزیر خارجه شود. نماینده مجلس شود. طبقه متوسط است که آینده این کشور را رقم می زند».
اظهارات سریعالقلم در مخالفت با مسئولیتدادن به اقشار طبقه پایین جامعه با مخالفتها و انتقادات زیادی روبرو شده که از جمله آنها آقای مهاجرانی است.
او در توئیتی در واکنش به این اظهارات نوشته است:
«افراد طبقات فرودست نبایست در موقعیتهای ارشد مدیریتی در سیاست و اقتصاد قرار بگیرند. چون در کودکی و نوجوانی اتاق اختصاصی نداشتهاند!» این سخن تازه دکتر محمود سریعالقلم است. سعدی سرود: روستازادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند!
سعدی هفتصد سال پیش اصالت را به عقلانیت و دانش داده است. دانایی و توانایی! استاد محترم اصالت را به اتاق خصوصی. امیرکبیر از طبقه فرودست بود. محمد رضا شاه و پسرش هم قصر اختصاصی داشتند. منش و شخصیت ودانش و دانایی آنها را ببینید. علم اشراف زاده بود. چه نکبتی بود! واژگان شاه!؟»
******
نگاه سطحی «روحانی»
روزنامه صبحنو نوشت:
سخنان اخیر حسن روحانی درباره وضعیت «نه جنگ و نه صلح» یکبار دیگر نشان داد که بخشی از گفتمان سیاسی او همچنان بر این تصور استوار است که امنیت را میتوان به تصمیم یک دولت تقلیل داد. نادیده گرفتن دیگر عناصر قدرت و همچنین معادلات متغیر حاکم بر مناسبات منطقه ای و جهانی نیز روی دیگر نگاه سطحی به فضای پیش و پس از جنگ 12 روزه است. این گزاره که «تکرار نشدن جنگ دست ماست»، بیش از آنکه تحلیل باشد، محصول همان منطق سادهسازیای است که در سالهای مذاکره با آمریکا نیز دیده شد؛ منطقی که عمداً پیچیدگی میدان، بازیگران ناهمسطح و تحولات منطقهای را از قاب تحلیل حذف میکند تا نتیجه نهایی به سمت یک روایت مطلوب سوق یابد.
همان کسی که مفهوم امنیتی سازی علیه تهران را در دهه ۹۰ و تا امروز به روحانی حقنه کرده است و با لبخند، به دنبال بستن با کدخدا بود، حتی امروز و در شرایطی که میز مذاکره با آمریکا توسط ترامپ بمباران شده است نیز اراده ای برای دیدن واقعیت ندارد و همین نگاه در سخنرانی پرچالش رئیس دولت تدبیر و امید نیز موج می زند. تجربه سالهای مورد اشاره روحانی بهترین شاهد است. ایران دقیقاً در دورهای که مشغول مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با آمریکا بود، با موجی از عملیاتهای خصمانه مواجه شد؛ از خرابکاریهای صنعتی تا ترور دانشمندان و حملات نیابتی.
اگر ادعای او مبنی بر اینکه «جنگ نشدن تابع رفتار ماست» درست بود، آن سالها باید امنترین مقطع امنیت ملی ایران به شمار میآمد. اما واقعیت نشان داد که واشنگتن بر مبنای محاسبات قدرت عمل میکند، نه بر اساس حسننیت یا امتیازدهی یکسویه. همین شکاف میان ادعا و تجربه، امروز اعتبار تحلیلی سخنان روحانی را مخدوش میکند.