به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی «تراث خطی بصره؛ دیدگاهها و اندیشهها» به میزبانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
این نشست علمی تخصصی با حضور جمعی از مدیران مرکز تراث بصره تحت اشراف عتبه مقدسه عباسیه، حجتالاسلاموالمسلمین رحیمی صادق مدیر حوزه علمیه تهران، دکتر مسعود معینی پور رئیس کتابخانه مجلس، سهراب یکه زارع معاون منابع و خدمات فنی کتابخانه، سکینه مرادی معاون اشاعه اطلاعات کتابخانه مجلس و جمعی از مدیران و پژوهشگران کتابخانه مجلس برگزار شد.
متن کامل سخنرانی دکتر مسعود معینیپور، رئیس کتابخانه، موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به این شرح است:
اساتید ارجمند، پژوهشگران گرامی، برادران و خواهران محترم؛ حضور شما در کتابخانه مجلس شورای اسلامی مایه خرسندی و افتخار ماست. امیدواریم چنین نشستهایی بتواند زمینهای برای همافزایی میان کتابخانههای ایران و عراق فراهم آورد و گامی در مسیر پیوندهای عمیق فرهنگی و علمی دو ملت باشد. از برگزارکنندگان این برنامه که با همت بلند خود گام مهمی در توسعه تراث شیعی برداشته اند سپاسگزارم و برای آنان از خداوند توفیق و پایداری مسئلت میکنم.
اهمیت احیای تراث بصره
بصره شهری است که لابهلای سطرهای تاریخ، گنجینهای عظیم از دانش و تجربه را با خود حمل میکند؛ گنجینهای که بخشی از آن هنوز در انتظار احیا و بازشناسی است. بسیاری از بزرگان این شهر، عمر خود را صرف آفرینش فکر و علم کردند، اما امروز نام و آثارشان در پردهای از فراموشی مانده است. احیای میراث آنان، صرفاً یک کار پژوهشی نیست؛ ادای دینی است به نسلی از اندیشمندان که شکلگیری تمدن اسلامی را رقم زدند.
این شهر از نخستین قرون هجری تا دستکم نیمههای قرن ششم، یکی از فعالترین و اثرگذارترین کانونهای علمی جهان اسلام بود؛ شهری که در آن عرب و ایرانی، مسلمان و نسطوری، فرهنگ یونانی-ساسانی و دانش هندی درهم تنیده شد و همین تنوع، طبیعت نسخهها و متون علمی باقیمانده را شکل داد. بصره، نقطه تماس سه جهان فکری بزرگ بود و همین موقعیت، آن را به بستر ظهور مکاتب گوناگون تبدیل کرد. احیای این میراث، بازگرداندن جایگاه شایستهای است که بصره و کتابخانههای آن در جهان اسلام داشتهاند.
بررسیهای اولیه نشان میدهد تنها در حوزههایی چون علوم قرآن، حدیث، کلام، اصول فقه، نحو و لغت، حدود چهل هزار نسخه خطی به علمای بصره منسوب است؛ نسخههایی پراکنده در کتابخانههای ایران، ترکیه، عراق، یمن، مصر، اروپا و حتی آمریکا. بسیاری از این آثار چاپ نشدهاند و شماری از آنها حتی فهرستنویسی هم نشده است. در برابر ما یک «قاره علمیِ ناپیدا» قرار دارد.
احیای میراث بصره، احیای یکی از پایههای هویت علمی ماست. بخشی از تمدن اسلامی بدون تکیه بر نقش بصره قابل فهم نیست. شکلگیری نحو، رشد علوم کلامی، تحول تفسیر و حتی پیدایش عقلانیت ادبی، همه از این شهر اثر پذیرفته است. از خلیل بن احمد، که عروض را بنیان گذاشت، تا سیبویه که نحو عربی را صیقل داد، تا جاحظ که به ادبیات جان تازهای بخشید، همگی نمایندگان یک روح نوآورانهاند که تمدن اسلامی را به پیش برد.
این میراث، گذشتهای صرفاً تاریخی نیست؛ درسی برای اکنون است. تجربه بصره به ما نشان میدهد که ترکیب فرهنگها چگونه میتواند موتور خلاقیت شود و چگونه نگاه بینارشتهای میتواند از رکود فکری جلوگیری کند.
علوم اسلامی و نقش بصره
اگر علوم اسلامی را همچون درختی کهن تصور کنیم، ریشههای آن در مدینه و مکهاند، اما تنه و شاخههای نخستینش در بستری رشد کردند که محل تلاقی فرهنگهای گوناگون بود؛ بصره. این شهر خاستگاه واصل بن عطا، آغازگر جریان معتزله، و حسن بصری، عارف و متکلم برجسته است. فقیهانی چون قتاده بن دعامة و محدّثانی چون حماد بن سلمه، بخش مهمی از سنت حدیثی بصره را شکل دادند؛ آثاری که امروز بسیاری از آنها تنها در یک یا دو نسخه باقی است و گاه حتی در فهرستهای مشهور نیز ثبت نشده.
در کنار این بزرگان، مدرسه نحوی بصره یکی از نقاط درخشان تاریخ دانش است. از ابوالأسود دؤلی که بنا بر روایت، به امر امام علی (ع) نخستین قواعد نحو را تدوین کرد، تا خلیل بن احمد و سپس سیبویه، نحویان بصری نخستین الگوی روششناسی علمی در زبان عربی را پدید آوردند. نسخههای کهن آثار آنان، چیزی فراتر از منابع زبانیاند؛ شواهدی از شکلگیری یک عقلانیت علمی.
در حدیث و تفسیر نیز بصره جایگاهی ویژه دارد. سختگیری علمی در نقل روایت، این شهر را به مرجعی معتبر تبدیل کرده بود. حسن بصری، با نفوذی که در اخلاق، زهد و تصوف داشت، یکی از سرچشمههای اندیشه معنوی جهان اسلام شد. جاحظ نیز که نامش از بصره جداییناپذیر است، با کتابهایی چون «البیان و التبیین» و «الحیوان»، جهان ادبی، اجتماعی و طبیعی زمان خود را بازتاب داد.
موانع ترویج میراث بصره
با آنهمه شکوه، چرا نام بصره در متون درسی ما کمرنگ شده است؟ پاسخ در مجموعهای از حوادث تاریخی و علمی نهفته است. ویرانیهای پیدرپی، از شورش زنگیان گرفته تا افتادن مرکزیت علمی به بغداد، و همچنین حملات مغول، تیموری و صفوی، بسیاری از کتابخانههای بصره را نابود کرد. از سوی دیگر، غلبه جریان اهل حدیث بر اهل رأی در برخی دورهها باعث شد بسیاری از آثار معتزلی و حتی نحوی بصره از گردش علمی کنار گذاشته شود. با تغییرات سیاسی و جغرافیایی نیز پیوستگی علمی بصره با دیگر مراکز جهان اسلام گسست و میراث آن در کتابخانههای دور و نزدیک پراکنده شد.
چه باید کرد؟
وظیفه امروز ما، یافتن و بازگرداندن این میراث به چرخه دانش است. نخست باید نسخهها شناسایی و فهرستنگاری شوند؛ چه در کتابخانههای ایران و عراق، چه در مجموعههای ترکیه، اروپا و یمن. قدم بعد، تصحیح انتقادی و انتشار این آثار است؛ کاری که توسط دانشجویان و پژوهشگران میتواند مسیر تازهای در مطالعات عربی و اسلامی بگشاید.
بعد از احیا، نوبت خوانش میانرشتهای این متنهاست. رابطه نحو بصره با تفسیر چیست؟ پیوند اندیشههای معتزلی با فلسفه چه بوده است؟ بدون این نگاه تعاملمحور، میراث بصره همچنان خام خواهد ماند. ترجمه این آثار به فارسی و زبانهای دیگر، آخرین حلقه این زنجیره است؛ حلقهای که پیام عقلانیت و نوآوری بصره را به جهان معاصر منتقل میکند.
احیای این میراث، تنها یک پروژه پژوهشی نیست؛ نهضتی فکری است. راهی دشوار، پر از نسخههای کمیاب، خطوط کهنه و متونی که به صبر و مهارت نیاز دارند. اما پاداش آن، دستیابی به بخشی از هویت علمی ماست که میتواند جهان فکری امروز را نیز روشنتر کند.
متن عربی سخنرانی معینیپور به این شرح است:
ضرورةُ إحیاءِ تُراثِ عُلماءِ البَصْرَة
أیّها الأساتذةُ الأجلّاء، والباحثونَ الکرام، والإخوةُ والأخواتُ المحترمون، إنّ حضورَکم فی مکتبةِ مجلسِ الشوری الإسلامیّ موجب لِلفرحِ والفخر. ونرجوا أن تکونَ هذه اللِّقاءاتُ سبباً فی تعمیقِ التعاونِ بین مکتباتِ إیرانَ والعراق، وخُطوةً فی طریقِ الوصلِ الثقافیّ والعلمیّ بین الشعبین الشقیقین. وأشکرُ القائمینَ علی هذا البرنامجِ لِما بذلوه من جهدٍ لإحیاءِ التراثِ الشیعیّ، سائلاً اللهَ لهم التوفیقَ والثبات.
أهمّیّةُ إحیاءِ تُراثِ البصرة
*البصرةُ مدینةٌ تحملُ فی سُطورِ تاریخِها کنزاً عظیماً من العلمِ والخبرة، جُزءٌ منه ما زالَ ینتظرُ الإحیاءَ والتعرّفَ علیه. وقد صرفَ کثیرٌ من کبارِ علمائها عمرَهم فی البحثِ والتفکیرِ والعلمِ، غیرَ أنّ أسماءَهم وآثارَهم الیومَ فی غَمرَةِ النسیان. فإحیاءُ تراثِهم لیسَ عملاً بحثیّاً فحسب، بل هو أداءُ دَینٍ لجیلٍ من المفکّرینَ الذین أسّسوا حضارة الإسلام.
* کانت البصرةُ منذُ القرونِ الهجریّةِ الأولی إلی نِصفِ القرنِ السادسِ من أَفعَلِ مراکزِ العِلمِ فی العالمِ الإسلامیّ؛ مدینةً اختلطَ فیها العربیُّ والفارسیُّ، والمسلمُ والنَّسطوریُّ، وامتزجَ فیها الإرثُ الیونانیُّ والساسانیُّ والعِلمُ الهندیّ، فکانَ هذا التنوّعُ سبباً فی تَکوُّنِ طبیعةِ النُّسخِ والمتونِ العلمیّةِ الباقیة.
* کانت البصرةُ نقطةَ تماسٍ بین ثلاثةِ عوالمَ فکریّةٍ کبری، فغدت مَهداً لِظهورِ المذاهبِ المتعدّدة.
*إحیاءُ هذا التراثِ هو الرجوع الی مکانةِ البصرةِ ومکتباتِها فی العالمِ الإسلامیّ.
*وتشیرُ الدِّراساتُ الأوّلیّةُ إلی أنّ فی میادینِ القرآنِ والحدیثِ والکلامِ وأصولِ الفقهِ والنحوِ واللغةِ ما یقاربُ أربعینَ ألفَ مخطوطٍ منسوبٍ إلی علماءِ البصرة، متناثرةٍ فی مکتباتِ إیران وترکیا والعراق والیمن ومصرَ وحتّی الولایاتِ المتحدةِ الأمریکیّة. وقد طُبِعَ کثیرٌ من هذه الآثار، وفُهرِسَ عددٌ منها أیضاً، غیرَ أنّ أمامَنا قارّةً علمیّةً خفیّةً لم تُکتشَف بعدُ.
* إنَّ إحیاءَ تراثِ البصرةِ أحدُ الرکائزِ الکبری لهویّتنا العلمیّة. فجزءٌ من الحضارةِ الإسلامیّةِ لا یُمکنُ فهمُه بغیرِ الاعتمادِ علی دورِ البصرة. إنَّ نشأةَ النحوِ، ونموَّ علومِ الکلامِ، وتحوّلَ علمِ التفسیرِ، بل وظهورَ العقلانیّةِ الأدبیّةِ، کلّها قد تأثّرت بهذه المدینةِ الزاخرةِ بالحیاةِ الفکریّة. من خلیلِ بنِ أحمدَ الذی أسّسَ علمَ العَروضِ، إلی سیبویهِ الذی صقَلَ النحوَ العربیَّ، إلی الجاحظِ الذی بثَّ فی الأدبِ روحاً جدیدةً، جمیعُهم کانوا صورةً لتلکَ الروحِ الابتکاریّةِ التی دفعتْ الحضارةَ الإسلامیّةَ إلی الأمام.
* وهذا التراثُ لیس مجرّدَ ماضیٍ تاریخیٍّ، بل هو درسٌ للآنِ وللمستقبلِ أیضاً. إنَّ تجربةَ البصرةِ تُعلّمُنا کیف یمکنُ لتلاقحِ الثقافاتِ أن یتحوّلَ إلی محرّکٍ للإبداعِ، وکیف أنّ الرؤیةَ البینیّةَ بینَ العلومِ تستطیعُ أن تقیَ الفکرَ من الجمودِ والانغلاقِ.
العلومُ الإسلامیّةُ ودورُ البصرة
* لو تخیّلنا العلومَ الإسلامیّةَ شجرةً قدیمة، لکانت جذورُها فی المدینةِ ومکّةَ، أمّا ساقُها وفروعُها الأولی فنمتْ فی أرضٍ کانت ملتقیً للثقافاتِ المتعدّدةِ، تلک هی البصرة.
*هذه المدینةُ کانت مهدَ واصلِ بنِ عطاء، رائدِ حرکةِ الاعتزالِ، وحسنِ البصریِّ، العارفِ والمتکلّمِ البارزِ. وقد أسهمَ فقهاءُ کقتادةَ بنِ دعامةَ ومحدّثونَ کحمّادِ بنِ سلمةَ فی وضعِ أُسسِ التراثِ الحدیثیِّ البصریِّ. کثیرٌ من آثارِهم الیوم لا یوجدُ إلاّ فی نسخةٍ واحدةٍ أو اثنتین، وبعضُها لم یُسجَّل حتّی فی الفهارسِ المشهورةِ.
* وإلی جانبِ أولئک الأعلامِ، قامتْ مدرسةُ النحوِ البصریّةُ بوَسْمِ تاریخِ المعرفةِ بنقطةٍ مضیئةٍ فریدةٍ. من أبی الأسودِ الدؤلیّ الذی یُروی أنّه وضعَ أوائلَ قواعدِ النحوِ بإرشادٍ من الإمامِ علیٍّ (علیه السلام)، إلی خلیلِ بنِ أحمدَ ثمّ إلی سیبویه، صارَ النحویّونَ البصریونَ أوّلَ من ابتکرَ نموذجاً منهجیّاً علمیّاً لدراسةِ اللغةِ العربیّة. أمّا نُسَخُ مؤلّفاتِهم القدیمةِ فهی أزیدُ من کونِها مصادرَ لغویّةً؛ إنّها شواهدٌ علی نشأةِ عقلٍ علمیٍّ متحرّرٍ ومبدع.
*إنّ للبصرة مکانةً خاصّةً فی میدانِ الحدیثِ والتفسیرِ أیضاً؛ فقد جعلَها الالتزامُ العلمیُّ الصارمُ فی نقلِ الروایاتِ مَرجِعاً موثوقاً بینَ الأمصارِ. وکانَ الحسنُ البصریُّ، بما له من تأثیرٍ عمیقٍ فی الأخلاقِ والزهدِ والتصوّفِ، أحدَ المنابعِ الکبری للفکرِ الروحیِّ فی العالمِ الإسلامیّ.
* أمّا الجاحظُ، الذی لا یُمکنُ فصلُ اسمِه عن البصرة، فقد عکسَ فی مؤلَّفاتِه، کـ«البیانِ والتبیین» و«الحیوانِ»، صورةَ العالمِ الأدبیِّ والاجتماعیِّ والطبیعیِّ فی عصرِه، فصارتْ کتبه مرآةً زاهرةً لثقافةِ زمانِه.
عوائقُ انتشارِ تراثِ البصرة
* مع کلِّ ذلکَ المجدِ، لماذا خَبَا اسمُ البصرةِ فی مناهجِنا الدراسیّة؟ إنَّ الجوابَ کامِنٌ فی مجموعةٍ من الأحداثِ التاریخیّةِ والعلمیّةِ المتعاقبةِ:
*فقد أفضتِ الخراباتُ المتکرّرةُ، من ثورةِ الزنجِ إلی انتقالِ المرکزِ العلمیِّ إلی بغدادَ، ثمّ هجماتِ المغولِ والتیموریّینَ والصفویّینَ، إلی تدمیرِ العدیدِ من مکتباتِ البصرةِ الثمینةِ.
* ومن جهةٍ أخری، أدّی تغلُّبُ تیّارِ أهلِ الحدیثِ علی أهلِ الرأیِ فی بعضِ العصورِ إلی تهمیشِ کثیرٍ من المصنّفاتِ الاعتزالیّةِ والنحویّةِ البصریّةِ، حتّی خرجتْ من دائرةِ التداولِ العلمیّ.
*کما أدّتِ التحوّلاتُ السیاسیّةُ والجغرافیّةُ إلی انقطاعِ الصلةِ العلمیّةِ بینَ البصرةِ وسائرِ مراکزِ العالمِ الإسلامیّ، فتفرّقَ تراثُها فی المکتباتِ القریبةِ والبعیدةِ.
ما هو الواجبُ الآن؟
إنّ مهمّتَنا الیومَ هی استعادةُ هذا التراثِ وإعادتهُ إلی دائرةِ المعرفةِ الحیّةِ. وأوّلُ ما یلزمُ هو حصرُ المخطوطاتِ وفهرستُها، سواءٌ فی مکتباتِ إیرانَ والعراقِ أو فی المجموعاتِ الموجودةِ فی ترکیا وأوروبا والیمن. ثمّ یأتی بعدَ ذلکَ التصحیحُ النقدیُّ ونشرُ تلکَ الآثارِ، وهو عملٌ یمکنُ للطلبةِ والباحثینَ أن ینهضوا به لیشقّوا بذلکَ طریقاً جدیداً فی الدراساتِ العربیّةِ والإسلامیّةِ.
*بعد إحیاء هذا التراث، یحینُ دورُ القراءةِ البینیّةِ لهذه النصوص؛ فما العلاقةُ بین نحوِ البصرةِ والتفسیر؟ وما صِلةُ الفکرِ الاعتزالیِّ بالفلسفة؟ إنّ غیابَ هذا المنظورِ التفاعلیِّ یجعلُ تراثَ البصرةِ یظلُّ غیرَ ناضجٍ بعدُ.
* أمّا ترجمةُ هذه الآثارِ إلی الفارسیةِ وإلی سائرِ اللغات، فهی الحلقةُ الأخیرةُ فی هذه السلسلة؛ حلقةٌ تنقلُ رسالةَ عقلانیّةِ البصرةِ وإبداعِها إلی العالمِ المعاصر.
*إنّ إحیاءَ هذا التراثِ لیسَ مجرّدَ مشروعٍ بحثیٍّ فحسب، بل هو نهضةٌ فکریّةٌ عمیقة. طریقٌ شاقٌّ مملوءٌ بالمخطوطاتِ النادرةِ والسطورِ العتیقةِ والنصوصِ التی تحتاجُ إلی صبرٍ وبراعةٍ فی التعامل. غیرَ أنّ ثمرةَ هذا الجهدِ هی استعادةُ جزءٍ من هویّتِنا العلمیّة، تلک التی یُمکنها أن تُضیءَ العالمَ الفکریَّ المعاصرَ بنورٍ أوضحَ وأصفی.












