فوتبال در همه جای دنیا ویژگیهای مشابهی دارد، مثلاً آمدن و رفتن آدمها یا دخالت افراد غیر در تصمیم گیریها که همه جای دنیا هست و در کشور ما کمی بیشتر از همه جا! حالا اتفاقی که در پایان هفته یازدهم در باشگاه مس رفسنجان افتاد، از زاویه همین بدیهیات و وجوه تشابه قابل بررسی است.
با اعلام باشگاه مس رفسنجان و پس از شکست ۳-۰ این تیم برابر سپاهان در هفته یازدهم لیگ برتر، رسول خطیبی از سرمربیگری این تیم اخراج شد. وقتی می گویند اخراج، یعنی مربی حاضر به استعفا نشده و کل پولش را تمام و کمال می خواهد! یعنی نگران کارنامه و اعتبارش نبوده و ماندن اولویت او بوده است!
مس در حال حاضر با ۷ امتیاز در انتهای جدول رده بندی قرار دارد و این تیم از ۱۱ بازی تنها یک پیروزی کسب کرده و ۴ تساوی ۶ شکست داشته است. یعنی با این شرایط، خطیبی کماکان حاضر به رفتن نبوده و توان درست کردن ماجرا را در خود دیده است!
مابقی داستان را بیخیال شوید، از بیانیه باشگاه و جایگاه ارزشمند جناب خطیبی تا نارضایتی هواداران و سایر موارد! حتی به حرفهای اخیر سیروس پورموسوی که گفته بود: «خطیبی با دستور معاون رئیس جمهور و با اولتیماتوم عزل مدیر کارخانه در صورت عدم تمکین از این دستور، جانشین او در ابتدای این فصل شد» هم فعلاً اینجا کاری نداشته باشید!
این قضیه را میتوان از دهها زاویه بررسی کرد که برای نمونه، عجالتاً اینها از بقیه مهمتر است؛
خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش، بنماند هیچش الاّ، هوس قمار دگر!
اول- از زاویه خود رسول خطیبی، یک ملی پوش جام جهانی دیده، یک لژیونر و یک ستاره در استقلال و سپاهان که به عنوان سرمربی هم تا قبل از دولت پزشکیان وجاهت و اعتباری داشت و خیلی جاها کار کرده بود. رسول خطیبی هیچ نیازی به حمایتهای فرا فوتبالی نداشت و حالا بار دیگر به او ثابت شد که در این قمار بازنده بوده است.
از همان روزی که او بعد آن میتینگهای انتخاباتی و ریاست جمهوری پزشکیان، مدام اینجا و آنجا حکم گرفت حتی در یک مورد و یک بار نیز موفق نبوده است، چه به عنوان مدیرعامل در سایپا و پیکان و چه سرمربی در نود ارومیه یا مس رفسنجان!
زمین غصبی و خون، حاصل کشت جواهر!
دوم- طرف دیگر داستان زاویه دید سایر اهالی خانواده فوتبال به این ماجراست. از یک طرف داستان زمین غصبی و دخالت سیاسی در فوتبال و ادعاهای قبلی پورموسوی و فکری تا حرفهای فعلی!
رسول خطیبی با آن کارنامه و پیشینه هیچ نیازی به حمایت سیاسیون نداشت. حالا چنان وجهه او لکهدار شده که تا قیام قیامت، هرجا سمت بگیرد و هر نتیجهای بیاورد، همه خواهند گفت با تلفن از نهاد ریاست جمهوری بوده!
قرارداد پدر و پسر بعلاوه غرامتها!
سوم- جنبه دیگر این ماجرا حساب بیت المال و پول مردم است. باشگاه مس رفسنجان هنوز درگیر پرونده سکههای اهدایی و به فساد کشیدن فوتبال است. صندوق بازنشستگان و کسری بودجه که هیچکس نیست پاسخگوی آن باشد!
حالا ببینید حضور کوتاه مدت و چند ماهه رسول خطیبی چقدر به این مشکلات مالی اضافه کرد. از یک طرف خسارت مالی و غرامتی که باید به اخراجیهای قبلی رسول بپردازند که می گویند عدد کلانی است، و حالا خودش که کل پولش را می خواهد و پسرش که قرارداد بسته!
آقایان مربی! یا نروید، یا بعدا گلایه نکنید!
آخر- جنبه دیگر ماجرا به مربیانی برمیگردد که احتمالاً برای جانشینی رسول خطیبی دندان تیز کردهاند! شخص سیروس پورموسوی به عنوان نماد و سمبل، خطاب این قصه است. شما حق ندارید به مجموعهای اعتماد کنید که قبلاً حداقل یک بار از ناحیه آنها و این اعتماد آسیب دیدهاید!
آزموده را آزمودن خطاست؛ اگر به هر دلیلی -از رقم قرارداد تا خواسته هواداران یا رفاقتهای فوتبالی- بخواهید برگردید، دو حالت که بیشتر ندارد! اگر تیم بیفتد، به گردن شماست و کارنامهتان خراب شده و نمیتوانید بگویید تیم را من نبستم.
همه خبر داریم که به دلیل همان شکایتها و انبوه بدهی، باشگاه مس نه پولی برای تقویت زمستانی دارد و نه اجازهای برای جذب بازیکن جدید! اما اگر زد و نتیجه گرفتید و تیم ماند، شک نکنید که در پایان فصل دوباره با یک تلفن، یک نور چشمی جانشین شما خواهد شد تا تیم را او ببندد! در آن صورت دیگر حق ندارید گلایه و شکایت کنید!
اینجا را بخوانید: خط پایان سرمربی قعرنشین لیگ برتر؛ رسول خطیبی رسماً برکنار شد












