عصر ایران - مجلس شورای اسلامی در مصوبه جدید خود، سقف مهریه را 14 سکه بهار آزادی دانسته است. یعنی اگر کسی مهریه ای فراتر از این تعیی کند، نمی تواند برای دریافت آن، شوهر یا شوهر سابقش را به زندان بیندازد.
موافقان طرح می گویند که این مصوبه به عدالت نزدیک تر است و می پرسند: چرا باید زندگی مشترکی که هم زن و هم مرد در آن، متمتع می شوند، اگر به پایان برسد، یکی به دیگری، مبالغ کلانی را به دیگری بدهد؟
زن و مردی به یکدیگر عشق ورزیده اند، با هم وصلت کرده اند، در کنار هم زیسته اند و اگر لذتی بوده باهم برده اند و اگر رنجی بوده، با هم تحملش کرده اند؛ حال چرا باید یکی شان موظف باشد در یک زندگی برابر، به دیگری پول های نجومی بدهد؟ و اگر نتوانست، همانند مجرمان به زندان بیفتد؟
مگر جز این است که به فرموده قرآن، "لیس للانسان الّا ما سعی" انسان فقط مالک چیزی است که برای آن تلاش و کوشش کرده باشد؟
حالا بفرمایید زنی که ماهانه مثلا یک سکه - به پول امروز حدود 125 میلیون تومان - می گیرد چه کاری کرده است که شایسته دریافت این رقم شده است؟ اگر بگویند او در رابطه جنسی، از شوهرش تمکن کرده که باید گفت این، یک رابطه دو سویه است و هر دو لذت برده اند، ضمن این که مهریه را ما به ازای رابطه جنسی دانستن، توهین به زن است و قطعاً مردود.
اگر گفته شود زن، در زندگی مشترک کار کرده است و حالا باید پولش را بگیرد که باز هم تقلیل او به یک کارگر است که کار کرده و پولش را می خواهد(!) که حتی اگر این نگاه نادرست را بپذیریم، باید بپرسیم که مگر دستمزد یک کارگر تمام وقت چقدر است که این خانم برای یک زندگی مثلاً 10 ساله، 1000 سکه بهار آزادی ، معادل 125 میلیارد تومان می خواهد؟!
وانگهی، مگر مرد در زندگی مشترک، خورده و خوابیده است؟ او هم کار کرده و هزینه مسکن و خورد و خوراک و پوشاک و درمان و سفر و مهمانی و زیورآلات و تفریح و ... را فراهم کرده است. اگر قرار باشد که اجرت کارهای انجام شده پرداخت شود، مرد هم همانند زن، مستحق دریافت حق الزحمه سال های تلاش در زندگی مشترک است.
فلسفه مهریه همان طور که از نامش پیداست، مبتنی بر اظهار مهر و عشق مرد به زن است که ریشه در تکامل و غریزه دارد. به عبارت دیگر، مردی که خواستگار زنی است، هدیه ای به او می دهد که نامش مهریه است و نشان عشق او ؛ هدیه ای که نقد و حاضر است و همزمان با عقد تقدیم زن می شود و بسته به این که توان مالی مرد چقدر است، می تواند متفاوت باشد: از یک آینه و شمعدان نقره تا زمینی که قدیم ها رسم بود اصطلاحاً پشت قباله زن بیندازند (زمین به اسم او کنند)؛ حالا این هدیه نقد عاشقانه، تبدیل شده است به وعده نسیه ظالمانه ، چرا که زن را از دریافت هدیه اول ازدواج محروم و مرد را به یک بدهکار ابدی تبدیل می کند.
به علاوه تعیین سکه طلا به عنوان مهریه که سال هاست رسم شده، عملاً مهریه را به ابزاری برای سوداگری تبدیل کرده است چرا که ارزش سکه نه بر اساس تورم جامعه که به دلایل اقتصادی متعدد از جمله کاهش یا افزایش قیمت جهانی نفت، بحران در روابط آمریکا و چین ، تصمیمات فدرال رزرو ایالات متحده، جنگ در فلان گوشه جهان و ... بالا و پایین می رود و در این میان، بیچاره مردی که بی آن که نقشی در این بازی های بین المللی داشته باشد، باید مدام به قیمتی جدید - و عمدتاً رو به بالا - سکه بخرد و دو دستی تقدیم همسر یا همسر سابقش کند. (تاکید بر همسر یا همسر سابق به خاطر این است که زن می تواند بدون طلاق هم مهریه اش را از شوهرش بخواهد).
بالا بودن مهریه و فشارهای ناشی از آن می تواند به ضرر زنان هم تمام شود چرا که برخی مردان برای رهایی از بار مالی سنگین آن، می توانند از حق طلاق که در انحصارشان است سوء استفاده کنند و آنقدر به همسرشان سخت بگیرند که نهایتا بگوید "مهرم حلال جانم آزاد".
همچنین با توجه به میلیون ها طلاقی که در سال های اخیر رخ داده، هر ماه میلیون ها مرد موظف اند که از ربع سکه تا چند سکه طلا بخرند که خود این امر، به تقاضا دامن می زند و قیمت ها را صعودی تر می کند و بقیه جامعه هم متضرر می شوند.
در کنار همه این ها، به زندان انداختن مردها به خاطر مهریه، بار مالی شدیدی را بر کل جامعه تحمیل می کند. جامعه حق دارد به خانمی که شوهرش را برای مهریه به زندان انداخته بگوید: خانم محترم! این که تو دلت می خواهد فلان تعداد سکه از این مرد بگیری چه ربطی به ما دارد که باید هزینه های نگهداری و خورد و خوراک شبانه روزی او را در زندان بدهیم؟ مگر جامعه مسوول برآورده کردن امیال شماست؟! و مگر شوهر یا شوهر سابق شما مجرم است که جامعه برای درامان بودن از شر او، بخواهد هزینه های زندانش را بپردازد؟!
همان طور که می بینید، زیاده خواهی برخی زنان در تعیین مهریه های نجومی که بیشتر از "چشم هم چشمی" و بعضاً از از "تفکر کاسبکارانه" نشأت می گیرد، متضمن آسیب های آشکاری است که جلوی دیدگان همه است و نمی توان انکار و کتمانش کرد.
بنابراین، مهریه به شیوه کنونی، نه منطبق با دین است، نه مصالح جامعه را در بردارد و نه عقلی، وجدانی و اخلاقی است.
مخالفان اما نظر دیگری دارند و می گویند: مهریه تنها ابزار زن در برابر مرد است و اگر آن را از او بستانند، به کدام پناهگاه قانونی متمسک شود؟ نمی شود که حق طلاق با مرد باشد و هر وقت خواست، بدون هیچ علت خاصی زنش را طلاق دهد و او را بدون مهریه از خانه و زندگی بیرون بیندازد! بنابراین، تعیین سقف 14 سکه برای مهریه، قانونی به نفع مردان و علیه زنان است و به استحکام خانواده، آسیب می زد.
واقعیت این است که هم موافقان راست می گویند و هم مخالفان حق دارند که نگران حقوق زنان باشند. ولی آنچه واقعی تر است این که دو طرف اساساً درباره یک صورت مسأله غلط با یکدیگر مشاجره می کنند و آن، خود مهریه به شیوه کنونی است که در محترمانه ترین ادبیات، ابزار دفاعی زن در برابر مرد شده و در نامحترمانه ترین شکلش وسیله ای برای کاسبی است. در حالی که مهریه نه ابزار دفاع است و نه وسیله کاسبی که شیوه ای است برای ابراز عشق و علاقه مرد به زن و لاغیر.
پس باید در گام اول، مهریه را از ابراز دفاع یا حمله خارج کرد و به اصلش بازگرداند: یعنی هدیه ای که بر اساس تمکن مالی مرد فی المجلس به زن تقدیم شود یا اگر به هر علتی توانش فعلا ناممکن است، با تعیین سقفی توسط قانون و البته در صورت پذیرش زن، به آینده موکول شود.
تا این جای کار، مهریه، به اصل خود بازگشته و کار نمادین مهرورزی و ابراز عشق را بر عهده گرفته است. اما در دنیای امروز که ازدواج ها از حالت سنتی خارج شده اند و مردها و زن ها بیش از گذشته به مشکل در روابط خانوادگی بر می خورند، باید ساختار حقوقی مستحکمی برای دفاع از حقوق هر دو نفر ایجاد کرد تا بتوانند در صورت تعدی طرف مقابل، از حقوق خود دفاع کنند.
به نظر می رسد با تثبیت شرایط زیر، می توان هم مهریه را از کش و قوس های غیرمهرآمیز نجات داد و هم توازنی بین زن و شوهر در زندگی مشترک و طلاق ایجاد کرد:
1 - حق مرد و زن در طلاق یکسان باشد؛ همان طور که مرد می تواند هر گاه اراده کرد زنش را طلاق دهد، زن نیز بتواند هر وقت بخواهد، طلاق بگیرد. این حق باید قانون شود ولی قبل از تصویب هم به صورت پیشفرض در سند ازدواج گنجانده شود. فراموش نکنیم که اجبار مرد یا زن به ماندن در رابطه ای زجر آور، عقلانی نیست و هر دو باید حق قانونی برای خروج از این رابطه را داشته باشند.
اگر زن و شوهر بدانند که طرف مقابل حق خروج از رابطه را دارد، برای نگه داشتن او در زندگی مشترک، احترام ، تلاش و عشق بیشتری نثار می کنند.
2 - کسی که می خواهد از زوجیت خارج شود دو حالت دارد: یا به خاطر مشکلاتی که همسرش ایجاد کرده است می خواهد طلاق می خواهد (مثلا کتک کاری، بدزبانی، بدنامی، اعتیاد، زندانی شدن، ناتوانی جنسی و ...) یا بدون این که همسرش مشکلی داشته باشد، تصمیم دارد از آن زندگی خارج شود.
در حالت اول، تمام آنچه در زندگی مشترک به دست آورده اند - به جز ارث ، هدیه و جایزه - باید به مساوات بین شان تقسیم شود و فرقی هم بین زن و مرد نیست زیرا فرض بر این است که این دو به پشتوانه همدیگر کار کرده و ثروت اندوخته اند. مثلاً اگر زنی از شوهرش جدا شود و در مدت زوجیت، شوهرش 10 میلیارد تومان اندوخته باشد، نیمی از آن، باید به نام زن شود و این انتقال باید فوری باشد نه این که مانند مهریه، قسط بندی شود. برای جلوگیری از انتقال صوری اموال به دیگران نیز علاوه بر قوانین موجود که چنین انتقال هایی را کان لم یکن می دانند، می توان قوانینی وضع کرد تا هر گونه انتقال به اقرباء در بازه زمانی خاصی که منتهی به طلاق است، با امضا تنفیذی همسر همراه باشد.
اما در حالت دوم که بدون مشکلی از طرف مقابل و صرفا بر اساس خواسته دل خودش می خواهد از زندگی خارج شود، چیزی دریافت نمی کند.
3 - ازدواج نباید نافی حق زن برای کار کردن یا تحصیل باشد؛ به معنای دیگر، اگر در حال حاضر کار یا تحصیل زن منوط به اذن مرد است، باید اصل بر مجاز بودن او باشد مگر این که خود زن در بدو ازدواج، با رضایت خود توافق دیگری کند.
البته موضوعات دیگری هم مانند حق حضانت هست که در سال های اخیر بدان ها پرداخته شده و اوضاع بهتر شده است که به همین دلیل وارد آنها نمی شویم ولی همچنان می توان وضعیت را بهبود بخشید.
به نظر می رسد با انجام این اصلاحات، زنان که احساس می کنند در برابر مردان بی دفاع هستند و ناگزیر به مهریه متوسل می شوند -و البته در این شرایط حق هم دارند- از حقوق برابر در ازدواج و طلاق برخوردار خواهند بود و مردها فعال مایشاء در این عرصه نخواهند بود چرا که هر حقی مرد دارد، زن هم دارد و هیچ کدام نمی توانند با تمسک بر جنسیت خود، به دیگری زور بگوید. این روشی است که هم متضمن دستور اسلام مبنی بر الزام مهریه در همان فلسفه وجودی خودش است و هم در دنیای امروز آزموده شده و جوابش را پس داده است ، به گونه ای که هم مردان راضی اند و هم زنان.
چرا ما باید دنبال آزمون و خطا و روش های من درآوری و پرهزینه باشیم و سال های بعد، برگردیم به نقطه سر خط؟!