سرویس جهان مشرق - سومین همایش بینالمللی «افول آمریکا» با عنوان «دوران جدید عالم»، روز سهشنبه، ۶ آبان ۱۴۰۴، به همت دبیرخانهی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه جامع امام حسین علیهالسلام، با مشارکت دانشگاهها و مراکز پژوهشی داخلی و بینالمللی، و با حضور پژوهشگران و اساتید داخلی و همچنین سخنرانی ویدیویی کارشناسان و کنشگران بینالمللی در محل سفارت سابق ایالات متحده برگزار شد.
مشرق قصد دارد سخنرانیهایی را که شرکتکنندگان بینالمللی به صورت ویدیویی برای این گردهمایی ارسال کرده بودند، همراه با زیرنویس فارسی و متن کامل سخنرانی خدمت مخاطبان محترم ارائه دهد. در ادامه، ویدیو و متن کامل سخنرانی «سندر هیکس» کنشگر و نویسندهی آمریکایی، آمده است.
پوستر همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» (+)
سخنرانی «سندر هیکس» کنشگر و نویسندهی آمریکایی، در کنفرانس «افول آمریکا: دوران جدید عالم» [دانلود]
سلام به همگی. نام من سندر هیکس است. این مقاله را از شهر نیویورک در گردهمایی شما ارائه میدهم. عنوان مقالهی من این است: «افول و تولد دوبارهی ایالات متحدهی آمریکا». من این کلمات را امروز به عنوان یک پیشکش ارائه میکنم؛ ادای سهمی در جهت صلح بینالمللی. چنانکه «جورج فاکس» بنیانگذار مذهب «کوئِیکر» مینویسد: «وقتی مردم خود را تسلیم روح خدا میکنند و به یاری او به تصویر [و تجسم] آن قادر مطلق تبدیل میشوند، میتوانند کلمهی حکمت را دریافت کنند که همهچیز را [مقابل چشمانشان] میگشاید؛ و [میتوانند] وحدت پنهان در وجود ازلی را کشف کنند.» پس به جای [و معادل] خواندن سورهای از قرآن کریم، من سخن جورج فاکس را نقل میکنم و همهیمان را به آن مکان فرامیخوانم: «وحدت پنهان در وجود ازلی.»
روابط بین ایالات متحده و ایران در حال حاضر بهشدت تیره است، اما گردهماییهایی مانند این، نشان میدهند که ما ذاتاً دشمن نیستیم و قربانی تبلیغاتی نشدهایم که میان ما جدایی میاندازد. گردهماییهایی مانند این، فضای گفتوگو و دیپلماسی را در جایی ایجاد میکنند که مجراهای رسمی ناکام ماندهاند. سفرهای قبلی من به تهران و سپس مشهد تأثیر عمیقی روی من بر جای گذاشتهاند. در حرم امام رضا [علیهالسلام]، انرژی معنوی منقلبکنندهی قدرتمندی را احساس کردم. آن انرژی، اینجا همراه ماست. آن قدرت، در این لحظهی بحرانی، ما را به چه کاری فرامیخواند؟ ما را فرامیخواند تا مقابل جنگ بایستیم و اشاره کنیم که نسلکشی یک اشتباه اخلاقی است. و مقابل هرگونه افول بیشتر در روابط آمریکا و ایران مقاومت کنیم. ما میتوانیم این مسیر را معکوس کنیم. آیا اکنون به من میپیوندید تا لحظهای درنگ کنیم و به یاری خدای رحمان، دوباره خودمان را وقف رحمت، منطق، و گفتوگو کنیم؟
«سندر هیکس» کنشگر و نویسندهی آمریکایی، در کنفرانس سال ۱۳۹۷ «افق نو» در مشهد مقدس. (+)
موضوع این کنفرانس، «افول ایالات متحده»، تحریکآمیز است. من هم نگرانیهای شما را دربارهی بحرانهای اخلاقی و سیاسی کشورم دارم، اما از همهیمان میخواهم که مقابل چارچوببندی «افول» به عنوان «حکم نهایی» مقاومت کنیم، وگرنه چهبسا در این دنیای پسامدرن، بیشازحد ایدئولوژیک به نظر بیاییم. آمریکا دارای تناقض است: هم اشتباهات عمیق، هم ظرفیت ماندگار برای تجدید. در این مقاله، این ادعای کلاسیک را بررسی خواهم کرد که ایالات متحده از سال ۱۹۷۳ یک افول اقتصادی شدید را تجربه کرده، و برخوردی انتقادی با ادعاهای فروپاشی اخلاقی خواهم داشت. همچنین، تحقیقات دستاول خودم را دربارهی اشتباهات اخلاقی پرزیدنت ترامپ ارائه خواهم داد. امروز با هم میتوانیم درخواست او برای جایزهی صلح نوبل را بررسی کنیم.
من به جنبشهای ترقیخواه در آمریکا امیدوارم؛ جایی که مطالبات برای عدالت، دموکراسی، و صلح از فعالیتهای مردمی سرچشمه میگیرد. به آینده نگاه کنید. پس از سه سالِ کوتاه، انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۸، امکان انتخاب تغییر از طریق ابزارهای مسالمتآمیز و دموکراتیک را فراهم خواهد آورد. در همین حال، این گردهماییهای بینالمللی نوع دیگری از دیپلماسی را تجسم میبخشند: اقدامات مردم-به-مردم که صلح را به نمایش میگذارند، حتی زمانی که دولتها تقابل را انتخاب میکنند. افول، سرنوشت نیست. ما میتوانیم از طریق شجاعت، عدالت، و حقیقت معنوی، در برابر خشونت مقاومت کنیم، با نابرابری مقابله نماییم، و روابط بین ملتها را از نو تصور کنیم. تاریخ به ما میآموزد که معجزهی تجدید، امکانپذیر است؛ مشروط به اینکه ما قلبهایمان را آماده کنیم و با هم اقدام کنیم.
چارچوببندی خود مسئلهی افول
خب، خودِ عنوان این کنفرانس ما را به گلاویز شدن با مفهوم «افول» دعوت میکند. واژهی «افول»، محل مناقشه است. وقتی میگویید «افول»، شاید منظورتان یک رکود اقتصادی قابلاندازهگیری، از دست دادن جایگاه اخلاقی، یا تغییر در توازن قدرت جهانی باشد. یا اینکه شاید «افول آمریکا» چیزی است که برخی افراد، به دلیل جنایات دولت فعلی آمریکا، خواهان وقوع آن هستند. بگذارید یک بار دیگر یادآوری کنم که این دولت، موقتی است و پیش از این نیز از طریق انتخابات [سال ۲۰۲۰] برکنار شده. افراد و جنبشهای جدید در پایین [و میان مردم] قویتر از فساد در بالا [و دولت] هستند. آمریکا گرفتار نابرابری فزاینده، جنگهای نیابتی، و نظامیگری روانپریشانه در خارج از مرزهایش است. و در داخل، فرهنگ سیاسی ما در اثر خشونت، ترور، تیراندازی جمعی، هرجومرج، و بیاعتمادی فرسوده شده. اما جنبش ترقیخواه داری استعداد و قدرت وسیعی است. ما ذخایر بزرگی از خلاقیت، تابآوری، و فعالیتهای مردمی داریم. داستان آمریکا امروز نه زوال کامل است و نه پیروزی کامل. بیایید صبورانه با این تناقض کنار بیاییم، و بگذاریم این درک، فضا را برای یک گفتوگوی صادقانهتر باز کند. فراتر از هم پیروزیطلبیِ ناسیونالیستی و هم محکومیت تقدیرپذیرانه [و منفعلانه].
بیایید ادعای افول اقتصادی آمریکا از سال ۱۹۷۳ را بررسی کنیم. تصور افول آمریکا، ادعایی را به ذهن متبادر میکند که اغلب تکرار میشود: «آمریکا از سال ۱۹۷۳ در رکود اقتصادی بوده». اما بررسی انتقادی این «قطعیت»، حقیقت عمیقتری را دربارهی واقعیت اقتصادی آمریکا آشکار میکند. و دوستان من! علم اقتصاد در اینجا به ریشهی مشکل میپردازد. بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳، رئیسجمهور نیکسون با قطع ارتباط دلار و طلا، به نظام «برتون وودز» پایان داد. آمریکا دیگر ذخایر طلای کافی برای پوشش تقاضای بینالمللی نداشت، و دلار تبدیل به یک ارز «فیات» [بیپشتوانه] شد که تنها پشتیبان آن «اعتماد و اعتبار دولت آمریکا» بود. این تغییر، نظم مالی جهان را بازتعریف کرد؛ نقش صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را تقویت نمود؛ و زمینه را برای عصر جدیدی از بیثباتی فراهم کرد. از آن به بعد، بهرهوری (یعنی تولید یک کارگر متوسط در محل کار) در اقتصاد آمریکا به رشد خود ادامه داد، اما دستمزدها با آن همگام نشدند. بین سالهای ۱۹۷۳ و ۲۰۱۳، بهرهوری تقریباً ۷۴ درصد افزایش یافت، در حالی که متوسط درآمد کارگران عادی فقط حدود ۹ درصد افزایش یافت.
این واگرایی میان بهرهوری و دستمزد به یکی از مهمترین شاخصهای نابرابری تبدیل شده. با این حال، اقتصاددانان جریان اصلی بر معیار دیگری تأکید میکنند: «سرانهی واقعی تولید ناخالص داخلی». چنانکه دکتر «نورمن هیکس» از اقتصاددانهای جریان اصلی، به من گفت: «درآمد واقعی سرانه طی بیست سال، دو برابر شده؛ این نتیجه از یک کشورِ در حال افول انتظار نمیرود.» او درست میگوید. سرانهی تولید ناخالص داخلی با احتساب تورم از دههی ۱۹۷۰ تا کنون تقریباً دو برابر شده. با این حال، «متوسط»ها «توزیع» را پنهان میکنند. درآمد میانهی خانوارها بسیار کندتر رشد کرده و دستمزدهای میانه عملاً تغییری نکردهاند. «توماس پیکتی»، «امانوئل سائز»، و «گابریل زوکمن» نشان میدهند که ۱ درصد بالای درآمدی، یعنی ابرثروتمندان، از دههی ۱۹۷۰ تا کنون سهم درآمدیشان را دو برابر کردهاند، در حالی که درآمد اکثر کارگران آمریکایی افزایش زیادی نداشته.
این واقعیتهای اقتصادی باعث شد یک ملت مستأصل حاضر شوند به یک دیکتاتور بالقوه رأی دهند. قدرت کنترلنشدهی پول ثروتمندان در سیاست آمریکا، رأیدهندگان طبقهی کارگر را بدبین کرده. بهویژه وقتی میبینیم صنعتزدایی، بخش زیادی از شمال شرقی و غرب میانه را خالی [از قدرت اقتصادی] کرده و «کمربند زنگار» را به وجود آورده. اعضای اتحادیهها کاهش یافته و نابرابریهای نژادی پابرجا ماندهاند. خانوارهای سیاهپوست و لاتینتبار همچنان ثروت بسیار کمتری نسبت به خانوارهای سفیدپوست دارند، و اختلاف ثروت ناشی از نژاد، پس از دههی ۱۹۸۰ گسترش یافته. سیاستهای ترامپ در این شرایط، نابرابریها را عمیقتر میکنند. به گفتهی دکتر هیکس: «توزیع درآمد بدتر شده و با اقدام ترامپ به کاهش مالیات ثروتمندان و کاهش طرحهای اجتماعی حامی فقرا، از جمله «مدیکر و» تأمین اجتماعی، بدتر هم خواهد شد. به علاوه، تعرفههای ترامپ تلاشی برای بازگشت تحمیلی به تولید داخلی ناکارآمد در صنایعی هستند که آمریکا در آنها برتری نسبی ندارد.
اما، همهچیز از دست نرفته. در زمین سوختهای که نظام سرمایهداری بازار آزاد به جا گذاشته، راهحلهای جدیدی در حال ظهور است. این راهحلها از پایین، بین مردم، میآیند: وقتی مردم با سوسیالیسم آشنا میشوند، دربارهاش میخوانند، و اصولش را در عالَم کاریشان به کار میبرند. من به ظهور «اتحادیهی کارگران آمازون» دلگرم هستم؛ اتحادیهای که درست همینجا، در تأسیسات غولپیکر آمازون در «استتن آیلند» در شهر نیویورک، یکی از بزرگترین ابرشرکتهای آمریکا را به چالش کشیده. این اتحادیه ابتدا یک جنبش مردمی به رهبری کارگران جوان سیاهپوست بود، و اکنون با «تیمسترز» یکی از بزرگترین و قدیمیترین اتحادیههای آمریکا، همکاری میکند. ظهور «کارگران متحد استارباکس» نیز مایهی دلگرمی است؛ جنبش مردمیای که توسط صاحبان قهوهخانه آغاز شد و به یک اتحادیهی جدید قوی در سراسر کشور تبدیل شده و به کمک «اتحادیهی بینالمللی کارکنان خدمات»، کارگران ۶۵۰ محل کار را سازماندهی میکند. تولد دوبارهی جنبش اتحادیههای کارگری به کاهش نابرابری درآمدی و همچنین گسترش انواع بهتری از آگاهی سیاسی، ضدنژادپرستی، و همبستگی کمک خواهد کرد.
پاسخ دیگری به نابرابریهای اقتصادی فزاینده، حمایت گسترده از «زُهران مَمدانی» [نامزد شهرداری] اینجا در شهر نیویورک، است. مجموعهای عالی از سیاستهای اقتصادی و یک لبخند عالی، هنوز هم در فضای سیاسی حزب دموکرات راهگشاست. ممدانی، در سن ۳۳ سالگی، با طرحهای سیاسی مبتنی بر مسائل اقتصادی-معیشتی توانست عضو باسابقهی حزب دموکرات [«اندرو کوئومو»] را شکست دهد. پیروزی او در انتخابات مقدماتی [و سپس انتخابات اصلی] شهرداری نیویورک، به خاطر این بود که قول داد افزایش اجارهبها را متوقف کند و اتوبوسهای شهری را سریع، ایمن، و رایگان کند. او اولین مسلمانی است که در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برای شهرداری نیویورک پیروز میشود. زهران دوست من و یک چهرهی برجسته است؛ فردی مهربان، جذاب، باهوش، شوخطبع، و پایبند به اصول، که عقایدش ریشهای عمیق هم در دینش دارند و هم در سیاستهای دموکراتیک سوسیالیستی. ظهور او، در کنار پیروزیهای جدید اتحادیهها و کارزارهای مردمی حامی عدالت نشان میدهد تجدید در قلب بزرگترین شهر آمریکا زنده است.
تصویری از «سندر هیکس» (چپ) و «زهران ممدانی» شهردار کنونی نیویورک، در کنار یکدیگر. هیکس پیروزی ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک را نشانهای امیدوارکننده از تحول سیاسی-اجتماعی در آمریکا میداند. (+)
در همینباره بخوانید:
›› زهران ممدانی؛ یک شیعه اثنیعشری، شهردار بزرگترین شهر آمریکا
شکاف نابرابری ثروت، ذاتاً ناعادلانه است. اما شهرهای مهم آمریکا، به عنوان واکنشی به این پدیده دارند «تعاونیهای تحت مالکیت کارگران» را امتحان میکنند که باعث میشود کارگران به کارگر-مالک تبدیل شوند. این یک آزمایش است، اما پیشبینی من این است که به یک جایگزین بزرگ برای سیاستهای موجود تبدیل خواهد شد؛ دقیقاً همانطور که تعاونی «موندراگون» در اسپانیا به یک قدرت صنعتی (و بانک) تبدیل شد. نیویورک سالانه بیش از ۳ میلیون دلار برای تقویت تعاونیها، مشاغل تحت مالکیت کارگران، سرمایهگذاری کرده. این برنامهها، از سال ۲۰۱۵ تا کنون، صدها نفر را در بخشهایی مانند پرستاری کودکان، پرستاری سالمندان، نظافت، خدمات غذایی و طراحی/فناوری، تبدیل به کارگر-مالک کردهاند. تعاونیها درمان همهی دردها نیستند؛ نمیتوانند جایگزین سیاستهای گستردهی بازتوزیع ثروت، مانند مالیات عادلانه یا مسکن مقرونبهصرفه شوند؛ اما کنترل دموکراتیک در سطح محل کار را به نمایش میگذارند. نمونهی نیویورک، الهامبخش برنامههای تعاونی در شهرهای مدیسون، کلیولند، و اوکلند شده.
چند کلمه دربارهی ترامپ
با همهی اینها، دولت ترامپ هیچ علاقهای به جایگزینهای اقتصادی جدید برای طلای تقلبی سرمایهداری کلاسیک ندارد. دولت کنونی، مصداق فروپاشی بیسابقهی معیارهای اخلاقی و معنوی است. ترامپ دوست صمیمی جفری اپستین بود؛ قاچاقچی جنسیای که جرمش محرز شد و زمانی که ترامپ در قدرت بود، به طور مرموزی در زندان نیویورک مُرد. کسبوکارهای رئیسجمهور ترامپ، در حال حاضر، با دولتهای خارجی ارتباط دارند. این اقدامات، به طور گسترده، نقض «بند مزایا» در قانون اساسی ما تلقی میشوند. ترامپ بعدها، سال ۲۰۲۵، این اقداماتش را با صدور یک ارز دیجیتال شخصی و کسب حدود ۱ میلیارد دلار از این طریق، گسترش داد؛ از طریق محصولی که خودش همین چهار سال پیش آن را «کلاهبرداری علیه دلار» توصیف کرده بود. هیچ رئیسجمهوری قبلاً اینگونه اِعمال قدرت دولتی را با تبلیغ سرمایهگذاریهای شخصی ترکیب نکرده بود.
«دونالد ترامپ» (راست) رئیسجمهور کنونی آمریکا، و «جفری اپستین» مجرم جنسی، سال ۱۹۹۷، در عمارت «مارئهلاگو» متعلق به ترامپ. اگرچه هنوز اسناد کامل پروندهی اپستین منتشر نشده و چیزی قابلاثبات نیست، اما با توجه به سابقهی اپستین در سوءاستفادهی جنسی از کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی، و دوستی صمیمی ترامپ با او، موضوع رابطهی ترامپ با چنین کودکانی نیز قابلبررسی است؛ بهویژه با توجه به خودداری ترامپ از انتشار کامل اسناد پرونده و گمانهزنیها دربارهی دلایل احتمالاً مخفی مرگ اپستین در زندان در سال ۲۰۱۹. (+)
در همینباره بخوانید:
ترامپ با بیملاحظگی مطلق از قدرت نظامی استفاده کرده. ژوئن ۲۰۲۵، چنانکه میدانید، دستور حملات مستقیم آمریکا به تأسیسات هستهای ایران را صادر کرد: فردو، نطنز، اصفهان؛ در جریان آنچه که به «جنگ ۱۲ روزه» معروف شد. با استفاده از بمبهای سنگرشکن و موشکهای تاماهاک بدون مجوز صریح کنگره، به بیثباتی منطقهای دامن زد و خطر بروز جنگ جهانی را ایجاد کرد. سال ۲۰۲۰ هم با ترور غیرقانونی قاسم سلیمانی، قهرمان ملی ایران، دقیقاً همین خطر را به وجود آورد. خروج او از برجام یک افتضاح راهبردی بود و اعتبار کشور ما در پایبندی به توافقهای امضاشده را در نگاه تهران، خدشهدار کرد.
ترامپ شهوت دریافت جایزهی صلح نوبل را دارد: تنها چیزی که ندارد؛ و تنها چیزی که نمیتواند بخرد. و در عین حال، میرود قایقهای کوچک ونزوئلایی را در آبهای بینالمللی بمباران میکند و بدون ارائهی هیچ مدرکی، ادعا میکند در حال قاچاق مواد مخدر بودهاند. ادعا میکند که این افراد، اعضای باند قاچاق بودهاند، در حالی که ونزوئلا میگوید اینطور نیست. همانطور که مطمئناً شما هم میدانید، کشتن افراد مظنون بدون محاکمه، جنایت جنگی است. کمیتهی جایزهی نوبل در اینباره با من همنظر خواهد بو؛ هر کس کمترین آشناییای با حقوق بینالملل داشته باشد هم همینطور.
ترامپ در تمام عمرش هیچ علاقهای به دین نداشته. با این حال، با حمایت جناح راست مسیحی-صهیونیست از اسرائیل پشتیبانی میکند. این مسئله موجب حمایت آمریکا از نسلکشی اسرائیل در غزه شده، بدون لحظهای تردید یا توجه به عواقب منطقهای این نسلکشی. ترامپ لکهی ننگ پاکنشدنیای بر جایگاه اخلاقی آمریکا در خارج از مرزهایش به جا گذاشته. اما کتاب مقدس به ما میگوید: «هر چه بکاری، درو خواهی کرد.» بودا دارما میگوید کارما صرفاً علت و معلول است. جهان دارد با وحشت به ویرانیای واکنش نشان میدهد که آمریکا امروز در غزه از آن حمایت میکند. اقدامات ما غیرقابلحمایت هستند و در نهایت، پویایی قدرت در منطقه دگرگون خواهد شد. حمایتهای اخیر از تشکیل کشور فلسطین، حتی توسط متحدان اصلی آمریکا، نشان میدهد جامعهی جهانی خواستار یک نتیجهی سیاسی متفاوت است.
زندگی معنوی دونالد ترامپ نیز سطحی به نظر میرسد. وقتی در یک مصاحبه از او میپرسند بخش موردعلاقهاش در کتاب مقدس چیست، هیچ جوابی ندارد که بدهد. هویت «مسیحی» او همیشه، بیشتر به یک لباس سیاسی نازک شبیه بوده تا تعهد اثباتشده به ارزشهای محوری. با این وجود، افراد میتوانند تغییر کنند. ترامپ، ۱۹ آگوست ۲۰۲۵، تلفنی با برنامهی تلویزیونی «فاکس و دوستان» صحبت کرد و در لحظهای نادر از تواضع، اعتراف کرد که شک دارد به او اجازه دهند وارد بهشت شود. گفت: «میشنوم که میگویند عملکردم خوب نیست؛ واقعاً در پایینترین درجه هستم.» حتی تمایلش به برگزاری مذاکرات همان هفته دربارهی صلح در اوکراین را هم به امید به بهشتی شدن گره زد: «اگر بتوانم به بهشت بروم، یکی از دلایلش همین [صلح در اوکراین] خواهد بود.»
این اعتراف، شایستهی توجه ماست. شخصیت عمومی ترامپ، ماسکی است که ناامنی عمیق او دربارهی قضاوت [و مجازات]، فناپذیری، و حیات پس از مرگ را پنهان میکند. شاید غمانگیزترین چیز دربارهی رئیسجمهور ما این است که فکر میکند ورود به قلمروی حضور خداوند چیزی است که میتواند آن را بخرد؛ گویی این هم صرفاً یک تراکنش دیگر است. دعا میکنم در ادامهی زندگیاش یک معلم معنوی پیدا کند که بتواند او را آموزش دهد. سرمایهداری، توانایی این مرد برای درک واقعیتهای اخلاقی را از میان برده.
دولت و دستگاه رسانهای آمریکا در دوران بوش و چنی، از روایت رسمی ۱۱ سپتامبر به عنوان یک سلاح قدرتمندِ شستوشوی مغزیِ جمعی استفاده کردند. مردان و زنان جوان بسیاری برای جنگ در افغانستان و عراق ثبتنام کردند؛ و کشور شما [ایران] را با جنگهای خونین احاطه نمودند. همهی اینها بر اساس داستانهای دروغین بود؛ مانند سلاحهای کشتار جمعی یا «گزارش ۱۱ سپتامبر.» اما ما باید با هم دلگرم باشیم که این پرده[ی دروغ] دارد بالا میرود. حتی تاکر کارلسون، محافظهکار باسابقه، یک مستند پنجقسمتی دربارهی حقایق ۱۱ سپتامبر ساخته. وقتی به خاطر حمله به محققان ۱۱ سپتامبر در گذشته علناً عذرخواهی کرد، دهان من از تعجب باز مانده بود. باید از این فرد حمایت کرد.
صلح زمانی به خاورمیانه خواهد آمد که ما دیگر دروغهایی را که برای تفرقه میان ما میسازند، باور نکنیم. اکنون که میخواهم سخنان امروزم را جمعبندی کنم، بگذارید به شما بگویم که احساس میکنم حاج نادر طالبزاده دارد از بهشت به ما لبخند میزند. نادر به عنوان بنیانگذار زنجیرهی کنفرانسهای افق نو، عاشق برگزاری گردهماییهای بینالمللی تحریکآمیزی بود که افراد در آنها از مرزهای ممنوعه عبور میکردند تا نظریاتشان را با هم به اشتراک بگذارند. سال ۲۰۱۹، کاخ سفیدِ ترامپ او را به یهودستیزی متهم کرد و خزانهداری آمریکا تحریمهای شدیدی علیه او اعمال نمود. ترامپ و همدستانش تلاش کردند دیپلماسی بینالمللی ما در کنفرانس افق نو را مختل کنند. افبیآی را به خانههای ما فرستادند تا به ما هشدار جدی بدهد که نباید به کنفرانس نادر در بیروت برویم. عین تناقض است که ترامپ با استفاده از اتهام یهودستیزی میخواهد گفتوگوهای دیپلماتیک غیررسمی و تلاشهای ما برای ایجاد صلح از طریق کنفرانسهای بینالمللی میان ایران و کشورهای دیگر را مختل کند، در حالی که خود ترامپ با نیک فوئنتس، منکر هولوکاست و ملیگرای قائل به برتری نژادی سفیدپوستان، در کاخ سفید شام خورده. بعد از راهپیمایی نئوفاشیستی ضدیهودی سال ۲۰۱۷ که «هِذِر هِیِر» در آن کشته شد، ترامپ گفت: «هر دو طرف، افراد خوبی» هستند.
«سندر هیکس» (چپ) کنشگر و نویسندهی آمریکایی، در کنار «نادر طالبزاده» برگزارکنندهی کنفرانسهای «افق نو»، در حاشیهی کنفرانس سال ۱۳۹۷ در مشهد مقدس. هیکس که قبلاً در کنفرانس افق نو شرکت کرده بود، سال 2019 میلادی، توسط افبیآی تهدید شد که در صورت شرکت در کنفرانس افق نوی آن سال در بیروت، پایتخت لبنان، ممکن است با جریمهی سنگین نقدی و همچنین حبس مواجه شود. (+)
پلاک اسم «سندر هیکس» مهمان آمریکایی افق نو، که جایش در کنفرانس «افق نو» در بیروت خالی بود. افبیآی آن سال به خانهی مهمانان آمریکایی افق نو مراجعه کرد و به آنها هشدار داد که نباید در این کنفرانس شرکت کنند. [جزئیات بیشتر] (+)
صفحهی اول گزارش مأموران افبیآی دربارهی مراجعه به خانهی «سندر هیکس» کنشگر و نویسندهی آمریکایی، و تهدید او به حبس و جریمهی نقدی در صورت شرکت در کنفرانس «افق نو»ی سال ۲۰۱۹ در بیروت. این سند توسط هیکس به طور اختصاصی در اختیار مشرق قرار گرفته است. (+)
در همینباره بخوانید:
›› تلاش افبیآی برای بر هم زدن کنفرانس ایرانی «افق نو» در لبنان
›› نادر طالبزاده: من و خانوادهام را در فهرست تحریم «تروریستهای جهانی» گذاشتهاند
›› حاشیههای جالب افق نو: جای خالی مهمانهای آمریکایی در کنفرانس
من قبل از درگذشت نادر در سال ۲۰۲۲، دربارهی اتهام یهودستیزی از او پرسیدم. پرحرارت جواب داد: «ما یهودستیز نیستیم. در همهی کنفرانسهایمان، دو یا سه شرکتکنندهی یهودی، متفکر یهودی، داشتهایم. در آخرین کنفرانسی که خودت [هیکس] هم بودی، خاخام وایس را داشتیم؛ میکو پلد را داشتیم که متولد اسرائیل است و کتاب «پسر ژنرال» را نوشته. نورمن فینکلشتاین را داشتیم؛ بنابراین نه؛ این اتهام دروغ است.» دیدگاه نادر دربارهی راهی که ضدصهیونیست و ضدجنگ باشیم، اما هرگز یهودستیز نباشیم، برای من الهامبخش است. راه دستیابی به صلح در خاورمیانه همین است.
دوستان من! جایزهی صلح نوبل در آینده به افرادی خواهد رسید که راهی پیدا کنند برای به ارمغان آوردنِ صلح و کرامت برای مردم فلسطین؛ حقوق برابر برای اسرائیلیها و مردم غزه؛ تشکیل کشور فلسطین، یا یک کشور جدید سکولار و همهشمول؛ و حق حاکمیت برای همه. جایزهی صلح نوبل در آینده به افرادی خواهد رسید که راهی برای پایان دادن به جنگ پیدا کنند؛ از طریق پایان دادن به محرکهای همهی رسانهها و تبلیغاتی که ما را مجاب میکنند تا داستانهای دروغین را باور کنیم و ما را به یک جنون احساسی ناسیونالیستی و شهوت خونریزی میکشانند. ارزش ما از این بالاتر است. وحدت ما از نوری نشأت میگیرد که درون همهی ماست.
در سطح منطقهای، در سطح ایالت نیویورک، من سه سال است که در شمال شهر نیویورک کنفرانسی دربارهی صلح، عدم خشونت، و درک بینمذاهب برگزار میکنم؛ تابستان هر سال. خلوت زیبایی که نامش را گذاشتهایم «دریاچهی آرام، کوه قوی.» این تجربیات و آشنایی بینمذاهب برای شرکتکنندگان موجب تقویت ایمان و نیاز مشترک ما به صلح و آرامش شدهاند. من امسال، حتی یک تجربهی کوچک «تابیدن نور به قلبم» را هم داشتم: پس از مطالعهی کتاب مقدس «سوترای قلب حکمت» و تدریس آن، فهمیدم که ضمیر و نفس من تا حد زیادی، یک توهم است. خودِ واقعی من در ارتباط با دیگران ظهور پیدا میکند: فعالیتهای گروهی، شادی جمعی کلاسهای تئاتر، شعرخوانیها، نشستهای بهبودی، مراقبهی گروهی، و دعا. این آن شادیای است که میخواهم با تمام جهان به اشتراک بگذارم. بنابراین، بیایید امروز در این کنفرانس آرزوهای بزرگ بکنیم. بیایید قاطعانه و پرشور برای کنشگری صلحطلبانه با هدف پایان دادن به نسلکشی و نفرت، طرحی ترسیم کنیم. به یاری روحِ حقیقت و یک عشقِ رادیکال، حتی میتوانیم با مشکلات سرمایهداری و نابرابری شدید ثروت مقابله کنیم.
در انتهای صحبتهایم میخواهم یک پروژهی جدید پیشنهاد بدهم: [تأسیس] یک مرکز صلح بینالمللی و فضای خلوت بینمذاهب که در مشهد، ایران، و منطقهی نیویورک ریشه داشته باشد. کشورهای ما، که در تصور ژئوپلتیک عمدتاً دشمن قلمداد میشوند، میتوانند به شرکایی برای آشتی تبدیل شوند. نظریهی کوئیکرها دربارهی نور درونی، عقیدهی ذِن، ناظر بر مسیر ذهنآگاهی، و سنت صوفی عشق الهی، همگی به یک حقیقت اشاره میکنند: اینکه درون هر فرد، چیزی مقدس وجود دارد. با برگزاری خلوتنشینی، گفتوگو، و اقامتهای خلاقانه در این شهرهای خواهرخوانده، میتوانیم چیزهایی را پرورش دهیم که من همیشه به دنبال تقویت آنها بودهام: جامعه، وجدان، و شجاعت مقاومت در برابر خشونت. آنجا که سیاست شکست خورده، مردم میتوانند پل بسازند. در جهانی که به خاطر غزه، اوکراین، تحریمها، و وحشت هستهای از هم گسیخته، این مراکز یک جایگزین زنده را تجسم خواهند بخشید؛ نمونهای عملی از صلحی که ریشه در روح، فرهنگ، و انسانیت مشترک دارد.
از اینکه به من گوش دادید، متشکرم. خدا به شما خیر دهد؛ و خدا به کارهای ما در اینجا خیر دهد. السلام علیکم.
در همینباره بخوانید:
›› مهمان آمریکایی افق نو: حرم امام رضا حس ویژهای برایم داشت/ به اسلام علاقه دارم
لازم به ذکر است که میتوانید کتاب چکیدهی مقالات همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» را به صورت پیدیاف و با حجم ۳۰ مگابایت از اینجا دانلود کنید. سخنرانیهای قبلی مهمانان بینالمللی کنفرانس افول آمریکا را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:



















