به گزارش همشهری آنلاین، حنیف غفاری، دکترای روابط بین الملل: این اظهارات در برهه حساسی از مذاکرات جهانی مطرح شده و به طور مستقیم، اعتبار تلافیجویانه و جایگاه استراتژیک اتحادیه اروپا در نظام بینالملل را هدف قرار میدهد. این تناقض زمانی حادتر میشود که مقامات اروپایی، از جمله کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اروپا، پیشتر به تمجید از دولت ترامپ پرداخته و وابستگی مطلق اروپا به آمریکا را فریاد میزدند؛ تلاشی که اکنون با سخنان ترامپ، به یک رسوایی دیپلماتیک تبدیل شده است.
ترامپ در مصاحبه با نشریه پولیتیکو، متحدان سنتی آمریکا را به خاطر ناکامی در مهار مهاجرت و ناتوانی در پایان دادن به جنگ اوکراین، به شدت تحقیر کرد. این انتقاد، که شدیدترین لحن علیه کشورهای غربی از سوی رئیسجمهور سابق آمریکا تا به امروز خوانده میشود، تهدیدی آشکار برای قطع کامل روابط با ستونهایی مانند فرانسه و آلمان است که روابطشان با دولت ترامپ به تیرگی گراییده بود. موضع ترامپ روشن است: رهبری فعلی اروپا “ضعیف” است و “نمیداند چه کار کند.”
موضع گیری رئیس جمهور آمریکا، وضعیت اروپا را در صحنه جهانی به شدت تضعیف کرده است. هنگامی که یک قدرت بزرگِ حامی (ایالات متحده) علناً شریک خود را “رو به زوال” میخواند، پایههای اعتماد بینالمللی که اروپا برای حفظ نفوذ خود به آن وابسته است، متلاشی میشود. این اظهارات، تعهدات آینده آمریکا، به ویژه در قبال اوکراین، را نیز زیر سوال میبرد؛ نگرانیای که سران اروپایی نیز به آن اذعان کردهاند. ترامپ با اعلام صریح اینکه روسیه در موضع قویتری نسبت به اوکراین قرار دارد و عدم ارائه هرگونه اطمینانخاطری به اروپاییها، عملاً نقش اروپا را به یک بازیگر ثانویه و نیازمند مداخله خارجی تقلیل داده است.
این لحظه بحرانی، نمود عریان تضاد در سیاست خارجی اروپا است. در یک سو، مقامات ارشد مانند کالاس تلاش میکنند تا با ابراز وفاداری مطلق به واشنگتن، بر همان مشی کنونی و خطرناک و نادرست خود در نظام بین الملل( که اتفاقا شهروندان اروپایی نیز از آن خشمگین هستند) اصرار ورزد؛ در سوی دیگر، ترامپ با نمایش قدرت مطلق و بیاحترامی کامل، این وابستگی را به عنوان یک نقطه ضعف بزرگ و غیرقابل تحمل مورد بهرهبرداری قرار میدهد. نتیجه این است که اروپا نه تنها در برابر روسیه موقعیت سستتری پیدا کرده، بلکه در برابر تنها متحد استراتژیک خود نیز اعتبار و اهرم چانهزنی را از دست داده است.
این روند، بیش از آنکه یک بحران مقطعی باشد، نشاندهنده فرسایش ساختاری اتحادیه اروپا است. وابستگی بیش از حد به رهبری خارجی، عدم دستیابی به استقلال استراتژیک واقعی، و ناتوانی در تعریف یک هویت منسجم در برابر چالشهای جهانی، اعتبار قاره سبز را در یک دهه آینده به شدت کاهش خواهد داد. اگر اروپا نتواند این وابستگی تحقیرآمیز را ترک کرده و به دنبال تعریف منافع ملی و استراتژیک مستقل خود برود، پیشبینی ترامپ مبنی بر زوال، به یک پیشگویی محقق شده تبدیل خواهد شد و این مسیر، در نهایت به فروپاشی نفوذ سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا در آینده نزدیک خواهد انجامید.












