روزنامه قدس نوشت: شما هم خوب میدانید این آخرین برگی نیست که هوش مصنوعی برای آدمیزاد رو میکند و همه را انگشت به دهان باقی میگذارد. چند سال پیش بود که چینیها خبر احضار روح یا زندهسازی دیجیتالی اموات را منتشر کردند.
چند سال پیش بود که چینیها خبر احضار روح یا زندهسازی دیجیتالی اموات را منتشر کردند. آنها با کمک هوش مصنوعی توانسته بودند تصاویرو صداهای واقعی از یاران سفرکرده و عزیزان از دست رفته را بازسازی کرده و بازماندگان را خوشحال و شگفتزده کنند و تا حدی مرهمی باشند بر غم فقدان نزدیکانشان.
از آن موقع تا حالا هوش مصنوعی و تواناییها و شگفتیهایش بهسرعت قد کشیدهاند و حالا میتوانند با چند دقیقه صدای ضبط شده، چند عکس و چند پیام قدیمی، یک نسخه دیجیتال از اموات را بسازند. نسخهای که فقط جملات ضبط شده و از قبل آماده شده را پخش نمیکند؛ بلکه مثل یک روح احضارشده واقعاً حرف میزند، به پرسشهایتان پاسخ میدهد و حتی میتواند با لحن دوران حیاتش با شما شوخی کند. حالا حساب کنید در سالهای پیش رو قرار است هوش مصنوعی در زمینه بازسازی روح و کالبد عزیزان از دست رفته ما، چه شگفتیهایی را به نمایش بگذارد!
با توجه به اینکه مقوله «مرگ» برای انسان از دیرباز یک «فقدان» محسوب میشده است و هرکس بنا به حال و احوال و روحیاتش زمانی را پشت سر میگذاشته تا به مرور با واقعیت مرگ و فقدانی که گریبانگیرش شده کنار بیاید، «مهر» دراین باره پرسش جالبی را مطرح میکند: «آیا نسخههای دیجیتال درگذشتگان ما به پذیرش درد فقدان یک عزیز کمک میکند، یا فقط این پذیرش را برای مدتی به تأخیر میاندازد؟»
امروزه پلتفرمهای پیشرو شامل اسنپچت با My AI، Replika که آواتارهای عاطفی میسازد، HereAfter AI که پیش از مرگ از آدمها مصاحبه میگیرد تا بعد از رفتنشان همچنان بتوانند با خانواده حرف بزنند، StoryFile که ویدئوهای گفتوگوی واقعی با هوش مصنوعی میسازد و ElevenLabs که با چند دقیقه صدا، صدایی کاملاً شبیه فرد میسازد، مسیر تازهای را برای تجربه حضور دوباره عزیزان و ایجاد آرامش در بازماندگان باز کردهاند. به جز اینها نسخههای مختلف هوش مصنوعی هم که در اختیار بسیاری از مردم است مشابه این خدمات را عرضه کردهاند. «آمازون» مدتی است «الکسا» را رونمایی کرده که مثلاً میتواند دقیقاً با صدای مادربزرگی که پیش از فوت برای نوهاش لالایی میخوانده، حالا هم قصه بگوید یا لالایی بخواند.
اما پشت این آرامش مصنوعی، سایهای از سؤالها و نگرانیها وجود دارد مثل اینکه: «آیا این یک آرامش واقعی است یا ما فقط درگیر تخیلات خودمان هستیم؟ آیا ما در حال کنار آمدن با فقدان هستیم یا داریم سوگواری را به تأخیر میاندازیم؟».
نگرانیهای دیگری هم وجود دارد. وقتی ما همه اطلاعات شامل صدا، تصویر و ... را در اختیار هوش مصنوعی قرار میدهیم چه تضمینی وجود دارد که شرکتهای مختلف از این دادههای مربوط به حریم شخصی درست و دقیق نگهداری کنند؟ همان ابزارهایی که صدای درگذشتگان ما را میسازند، قبلاً برای تماسهای جعلی سیاسی یا کلاهبرداری هم موجب سوءاستفاده شدهاند. یک استاد دانشگاه در غرب هشدار داده: «هرگز تصاویر و صداهای خصوصی خود را آپلود نکنید؛ هیچ تضمینی برای حفظ و نگهداری آنها در هوش مصنوعی وجود ندارد.»
مسئله مهم تأثیرات سوگواری بر سلامت روان را هم نباید فراموش کرد. یکی از متخصصان سوگ در دانشگاه آریزونا میگوید: «مغز ما آدم عزیز را بهعنوان کسی که همیشه هست، کدگذاری کرده. وقتی دچار سوگ میشویم، باید این کد را بشکنیم و بپذیریم که دیگر برنمیگردد. این کار سخت و دردناک است. هوش مصنوعی گاهی این شکستن را به تأخیر میاندازد و نمیگذارد کامل سوگواری کنیم». با این حال اضافه میکند در ماههای اول دلتنگی، هر چیزی که آرامش بدهد میتواند مانند یک پل موقت عمل کند؛ مهم این است که روزی از روی این پل عبور کنیم و به جلو برویم.
خطر وابستگی و توهم نگرانی بعدی است. برخی روانشناسان هشدار میدهند استفاده مداوم از نسخههای مصنوعی عزیزان ازدسترفته میتواند به وابستگی شدید منجر شود؛ بهحدی که فرد دیگر نتواند با انسانهای واقعی رابطه عمیق و معنادار برقرار کند. این خطر بهویژه برای کودکان، نوجوانان و کسانی که تجربه از دست دادن سنگین را پشت سر گذاشتهاند، جدیتر است.
در مجموع و تا کنون تجربه نشان داده برخورد انسانها با مقوله اموات و ارواح دیجیتال، بهشدت متفاوت است. برای مثال فردی که نامزدش را از دست داده بود میگوید: «هرگز اجازه نمیدهم یک ماشین جای او حرف بزند. او قابل جایگزینی نیست. من چند نوار از صدای واقعیاش را دارم، همین برایم کافی است». در مقابل نیز، خیلیها میگویند همین شبیهسازی هم بخشی از عشق است؛ راهی تازه برای اینکه نگذاریم افرادی که از میانمان رفتهاند؛ فراموش شوند.
ما انسانها نباید از واقعیت «مرگ» که پیش رویمان است غافل شویم. هرچقدر هم هوش مصنوعی بتواند دقیق و جالب امواتمان را برایمان زنده نگهدارد باز هم مرگ متوقف نمیشود و کار خودش را میکند. هوش مصنوعی شاید بتواند لحظههای کوتاهی از حضور را بازسازی کند، شاید صدایی خاموش را چند ثانیه دیگر در گوشمان زنده نگه دارد، اما هرگز قادر نیست کسی را بازگرداند. این فناوری بیش از هر چیز پلی موقت است که باید از آن برای عبور از پرتگاه یأس و ناامیدی ناشی از فقدان استفاده کرد.
«مهر» مینویسد: «انسان هنوز فناپذیر است؛ درست همانطور که همیشه بوده و شاید همین یادآوری، ارزش هر لحظه زندگی را پررنگتر کند. ارزشی از جنس اکنون؛ از جنس لحظههایی که صدایی زنده باید شنیده شود، دستی گرم باید گرفته شود و قدمهایی که کنارمان برداشته میشوند، باید جدی گرفته شوند». زندگی فرصتی نیست که تکرار شود و شاید همین محدودیت، آن را ارزشمندتر، انسانیتر و عاشقانهتر میکند.