سیستم‌عامل آینده اقتصاد؛ آنچه GDII 2025 درباره منطق پنهان اقتصاد هوشمند آشکار می‌کند

دیجیاتو دوشنبه 24 آذر 1404 - 12:29
کلان‌داده به عنوان نفت جدید چگونه و در چه مسیری حرکت می‌کند؟ The post سیستم‌عامل آینده اقتصاد؛ آنچه GDII 2025 درباره منطق پنهان اقتصاد هوشمند آشکار می‌کند appeared first on دیجیاتو.

تحول دیجیتال سال‌هاست با مترهایی ساده اندازه‌گیری شده: سرعت اینترنت، تعداد مراکز داده، یا میزان مهاجرت به ابر. اما اکنون که هوش مصنوعی به موتور تصمیم‌گیری اقتصادها تبدیل شده، این شاخص‌ها چیزی بیش از پوسته نیستند. آنچه امروز اهمیت دارد نه «چقدر داده تولید می‌کنیم»، بلکه «داده چگونه حرکت می‌کند» و «در کدام لحظه به کنش تبدیل می‌شود».

اما جهان در حال گذار به سوی اقتصاد هوشمند و خودکارسازی همه‌چیز، به ما یادآوری می‌کند این برداشت، تنها بیانگر سطحی از ماجراست. با ورود هوش مصنوعی به لایه‌های مختلف تصمیم‌‌گیری، تولید، حکمرانی و زندگی روزمره، دیگر نمی‌توان اقتصاد دیجیتال را مجموعه‌ای از تجهیزات، پلتفرم‌ها یا خدمات پراکنده دانست. آنچه امروز تعیین‌کننده است، چگونگی جریان یافتن داده، پایداری آن، ظرفیت انتقالش و لحظه‌ای است که در آن داده به کنش و اقدام تبدیل می‌شود. گزارش شاخص جهانی دیجیتالی‌سازی و هوشمندسازی هوآوی (GDII 2025) در تلاش است این شبکه درونی را آشکار کند؛ شبکه‌ای که در ظاهر ساده، اما در عمق، ساختار آینده اقتصاد کشورها را تعیین می‌کند.

این گزارش، برخلاف شاخص‌هایی که صرفاً بر تجمیع مؤلفه‌های جداگانه و بعضا بی‌ارتباط اتکا دارند، می‌کوشد چرخه داده را به‌منزله یک سامانه سایبر-فیزیکی یکپارچه (کل منسجم) توضیح دهد؛ سامانه‌ای که در آن، ارزش دیجیتال نه از حجم تولید داده، بلکه از توان عبور داده از کل زنجیره معماری ناشی می‌شود. در چنین برداشتی، داده فقط هنگامی معنا پیدا می‌کند که بتواند مسیر کامل خود را طی کند: از نقطه خلق در لایه‌های Data Source، عبور از شبکه‌های انتقال و Backbone Interconnect، پردازش در موتورهای محاسباتی و Compute Fabric، تثبیت در سطوح مختلف Persistent Storage و Distributed Backup و سرانجام تبدیل شدن به تصمیم، مدل یا خدمتی که در فضای واقعی عمل می‌کند. چهار نمودار محوری GDII این چرخه را نه به‌صورت چهار شاخص منفرد، بلکه همچون چهار کویل در یک ترانسفورماتور نشان می‌دهند؛ کویل‌هایی که تنها در صورت هم‌نواختیِ جریان، می‌توانند انرژی بالقوه داده را به نیروی محرکه اقتصاد هوشمند تبدیل کنند. کنار هم نشستن این چهار تصویر، الگویی را آشکار می‌سازد که در تدوین بسیاری از سیاست‌های ملی از نظر پنهان مانده است: اینکه گره‌های تحول بیش از آنکه در مؤلفه‌های مجزا باشند باید در هماهنگی میان مسیرهای خلق، انتقال، پردازش، نگهداشت و بازیافت داده از آن‌ها سراغ گرفت.

نخستین نمودار، رابطه میان مهاجرت ابری و ظرفیت کنترل ریسک مبتنی بر هوش مصنوعی را نشان می‌دهد. این رابطه در ظاهر کمی بدیهی است: هرچه داده در یک محیط ابری یکپارچه‌تر ذخیره و پردازش شود، امکان تحلیل‌های پیشرفته‌تری فراهم می‌شود. اما تأمل در جزئیات نمودار، ابعاد دیگری را آشکار می‌کند. کشورهایی که سال‌ها پیش زیرساخت ابری را در مقیاس ملی توسعه داده‌اند، امروز قادرند سامانه‌های ارزیابی ریسک پویا و هوشمند را در سطوح مختلف به‌کار گیرند؛ در بانک‌ها، بیمه‌ها، دولت و حتی تجارت الکترونیک. در مقابل، کشورهایی که هنوز داده در آن‌ها پراکنده و ناهمگون است؛ گاه در سرورهای محلی، گاه در سامانه‌های جدای اداری، حتی اگر به ابزارهای پیشرفته هوش مصنوعی دسترسی داشته باشند، نمی‌توانند این ابزارها را در مقیاس نظام‌مند به‌کار گیرند. تفاوت میان این دو وضعیت صرفاً تفاوتی فناورانه نیست؛ تفاوتی نهادی و ساختاری است. معماری داده، نه یک پروژه فنی، بلکه زیربنایی برای شکل‌گیری اعتماد و نظارت هوشمند است.

در لایه بعد، نمودار دوم از پایداری داده سخن می‌گوید. اینجا دیگر صحبت از هوش مصنوعی در مقام «توان تحلیلی» نیست؛ صحبت از ظرفیت یک اقتصاد برای حمل وزن تصمیم‌گیری‌های خود است. نمودار نشان می‌دهد هرجا تعداد نسخه‌های پشتیبان داده کاهش یافته، نرخ نفوذ کاربردهای هوش مصنوعی نیز افت کرده است. این امر چندان تعجب‌برانگیز نیست؛ زیرا مدل‌های هوش مصنوعی در غیاب داده پایدار، قابل اتکا نیستند. داده‌ای که در برابر حمله، خرابی یا از کارافتادگی محافظت نمی‌شود، به‌مرور اعتماد سازمان‌ها را از میان می‌برد. بسیاری از اقتصادهای متوسط دقیقاً در همین نقطه از حرکت بازمی‌مانند: زیرساخت آن‌ها توان اداره سامانه‌های هوشمند را ندارد. از این منظر، ذخیره‌سازی یک عنصر جانبی و فرعی محسوب نمی‌شود بلکه شرط لازم برای حرکت اقتصاد هوشمند است؛ گویی بدون وجود یک بستر پایدار و تاب‌آور، هیچ تصمیمی نمی‌تواند خود را در دنیای واقعی تثبیت و عملی کند.

اما تصویر کامل زمانی شکل می‌گیرد که نمودار سوم وارد صحنه می‌شود. این نمودار نشان می‌دهد که در بخش بزرگی از جهان، رابطه میان توان محاسباتی و میزان کاربرد داده، چندان قوی نیست؛ در حالی که ظرفیت انتقال داده- از شبکه فیبر گرفته تا پهنای باند ملی و نفوذ 5G- نقش اصلی را برعهده دارد. این یافته، بسیاری از برداشت‌های رایج را دگرگون می‌کند. کشورها می‌توانند سخت‌افزارهای گران‌قیمت تهیه کنند، پردازنده‌های پیشرفته نصب کنند یا مراکز داده بزرگ بسازند؛ اما اگر شبکه نتواند داده را در لحظه مناسب و با پروتکل و معماری متناسب انتقال دهد، این ظرفیت‌ها بی‌اثر می‌شوند. در کشورهای متوسط، گره اصلی در کمبود فناوری نیست؛ باید مشکل را در عدم پیوستگی معماری شبکه جستجو کرد. داده در نقطه خلق متوقف می‌شود؛ یا با تأخیر عبور می‌کند؛ یا در مسیر انتقال دچار تلفات می‌شود. این گسست، انرژی نهفته در زیرساخت محاسباتی را خنثی می‌کند. از این منظر، شبکه نه یک لایه فنی، بلکه مسیر اصلی تبدیل داده به عمل است.

با گذر از این سه تصویر، نمودار چهارم همچون جمع‌بندی ناگزیر این حرکت ظاهر می‌شود: شکاف میان حجم داده و ظرفیت ذخیره‌سازی. جهان هر سال سه برابر سریع‌تر از رشد ظرفیت ذخیره‌سازی، داده تولید می‌کند. در نتیجه، با انباشت داده‌ای مواجه هستیم که هرگز فرصت کاربرد و عملیاتی‌سازی نمی‌یابد. از ژاپن و هند تا کانادا و استرالیا، اقتصادهای دیجیتال‌شده با بحرانی روبه‌رو هستند که هنوز در گفتار عمومی بازتاب نیافته: بحران ناتوانی در نگهداشت و بازیافت داده. این بحران نشان می‌دهد اقتصاد هوشمند تنها با افزودن تجهیزات یا افزایش سرعت شبکه توسعه نمی‌یابد؛ برای تحقق این مهم به بازآرایی بنیادین در شیوه مدیریت داده و نگاه چرخه‌ای به آن نیاز داریم. کشوری که نتواند داده را نگه دارد، نمی‌تواند آن را بفهمد؛ کشوری که نتواند آن را بفهمد، نمی‌تواند آن را در بستری پایدار و مستمر به ارزش اقتصادی و اجتماعی تبدیل کند.

در جریان این روایت، تصویر بزرگ‌تری نمایان می‌شود. گزارش GDII صرفاً فهرستی از شاخص‌ها نیست؛ صورت‌بندی جدیدی از فهم ما نسبت به اقتصاد دیجیتال است. در این نگاه، اقتصادهایی که تنها بر توسعه یک جزء تمرکز می‌کنند (خواه شبکه، خواه ذخیره‌سازی، یا توان محاسباتی) ناگزیر در میانه راه متوقف می‌شوند؛ زیرا ارزش نه در «بخش‌ها»، بلکه در رابطه میان بخش‌ها پدید می‌آید. هنگامی که این رابطه برقرار شود، حتی اقتصادهایی با منابع محدود نیز می‌توانند مسیر هوشمندسازی را طی کنند و از قضا با سرعت چشمگیر و روند نمایی به جبران عقب‌ماندگی‌های سابق بپردازند. در مقابل، کشورهایی که نگاه خطی و جزیره‌ای به تحول دیجیتال دارند، هرقدر هم متحمل هزینه شوند، در نهایت چرخه داده را نیمه‌تمام و ناقص رها می‌کنند.خوانش دقیق GDII حکایت از این دارد که اقتصادهای دیجیتالی‌شده در دوران جدید با مجموعه‌ای از روابط متداخل سروکار دارند؛ روابطی که در آن خلق، انتقال، ذخیره‌سازی و کاربرد داده در وضعیت رقابتی یا متوازن نیستند، بلکه در نسبت با یکدیگر تعریف می‌شوند. بی‌راه نیست اگر بگوییم ارزش این گزارش دقیقاً در نشان‌دادن همین نسبت‌هاست: اینکه کجا داده در گره می‌افتد، کجا شبکه، مسیر را باز می‌کند، و کجا ظرفیت ذخیره‌سازی، ریتم اقتصاد را تغییر می‌دهد. تصویر نهایی اما هیچ شباهتی به حکمی قطعی یا نسخه‌ای قابل تقلید به صورت واحد ندارد؛ بیشتر شبیه نقشه‌ای است که مسیرهای گشوده و مسیرهای مسدود را کنار هم قرار می‌دهد و خواننده را با پرسشی رها می‌کند که اقتصادها باید دیر یا زود به آن پاسخ دهند: کلان‌داده به عنوان نفت جدید چگونه و در چه مسیری حرکت می‌کند و این حرکت چه چیزی را ممکن یا ناممکن می‌سازد؟

منبع خبر "دیجیاتو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.