حفظ ارزش پول ملی، شوخی نیست؛ مأموریت اصلی و غیرقابلتفویض رئیسکل بانک مرکزی است. اگر این مأموریت زمین بماند، هیچ دستاورد دیگری نه رشد اسمی، نه وعدههای کنترلی، نه آمارسازیهای فصلی اعتباری ندارد. امروز اما ریال، زیر پای سیاستهای غلط، بیتصمیمیها و سکوتها، در حال لگدمال شدن است؛ و نام اول این ناکامی، محمدرضا فرزین است.
دلار که به حوالی ۱۳۰ هزار تومان میرسد و سکه که به مرز ۱۴۰ میلیون تومان نزدیک میشود، دیگر نمیتوان از «شوکهای مقطعی» یا «عوامل بیرونی» سخن گفت. اینها خروجی مستقیم سیاست پولی بیانضباط، پیامهای متناقض، تثبیتنمایی نمایشی و فقدان اقتدار بانک مرکزی است. وقتی بازار هر روز نرخ تازهای مینویسد، یعنی بانک مرکزی نه لنگر انتظارات است و نه مرجع اعتماد.
ریال چرا سقوط میکند؟ چون سیاست ارزی، چندنرخی و سلیقهای است، چون انضباط مالی در بودجه وجود ندارد و پول پرقدرت، بیپروا تزریق میشود.
چون بانک مرکزی بهجای فرماندهی، دنبال واکنشهای دیرهنگام است و مهمتر از همه، چون پاسخگویی جای خود را به توجیه داده است.
در این میان، سکوت رئیسجمهور پرهزینه است. سکوتی که بهجای تصحیح مسیر، به بازار سیگنال ضعف میدهد. بازار هم زبانش عدد است؛ عددی که هر روز بزرگتر میشود و سفره مردم را کوچکتر میکند. نتیجه روشن است، دستمزد واقعی میریزد، پسانداز میسوزد، تولید عقب مینشیند و سرمایه به دلار و سکه پناه میبرد.
گرانی ۲٠٠٠ تومانی بنزین برای برخی حاشیه است؛ متن، سقوط ریال است. اگر بانک مرکزی نتواند یا نخواهد از ریال دفاع کند، هیچ اصلاح قیمتی، هیچ بسته کنترلی و هیچ وعدهای کارگر نیست. امروز مطالبه روشن است، یا سیاست پولی منسجم، شفاف و مقتدر؛ یا پذیرش مسئولیت لگدمالی ریال.
ریال، بیصاحب نیست؛ بیدفاع شده است. و دفاع از آن، وظیفهای است که نمیتوان از کنارش با سکوت عبور کرد