محیطهای کاری درحال تجربهکردن یک تغییر نسل هستند که بسیار عمیقتر از بحث درباره بازگشت به دفتر یا مزایا و خوراکیهای محل کار است. نسل Z یا همان نسلی که ارتباط را از طریق استوریها، استیکرها و فرهنگ اسکرول و سوایپ آموخته، درحال بازتعریف بنیادین شیوه انجام کار و ارتباط است. پس از تحلیل دادههای ۲۴۷۵ متخصص در تازهترین پژوهش، محققان به این نتیجه رسیدهاند که نسل زد درحال تغییر شکل کار هستند.
نسل Z عموماً بهصورت شهودی مسائل را درک میکند که بسیاری از سازمانها هنوز درحال یادگیری آن هستند: در جهانی که غرق در اطلاعات است، شفافیت یک مزیت رقابتی محسوب میشود و هرچه بیشتر میگذرد، این شفافیت به شکل بصری ارائه میگردد.
ابزارهای محیط کار معمولاً بازتابدهنده رفتارهای اجتماعی هستند. همانطور که فرهنگ ارسال پیامک اوایل دهه ۲۰۰۰ راه را برای سرویس Slack هموار کرد، حالا شاهد آن هستیم که سبک ارتباط متمرکز بر روشهای بصری یا اصطلاحاً «اول بصری» در نسل زد اثر خود را بر شیوه همکاری در محل کار میگذارد. فناوری محرک تغییرات نسلی نیست؛ بلکه درحال همگامشدن با شیوههایی است که مردم با آنها تعامل میکنند. اکنون انتظار میرود تمام کارها بهطور پیشفرض بصری، مشارکتی و شهودی شوند.

برای رهبران ارشد شرکتها که تیمهای مختلف خود را با ترکیبی از نسلهای گوناگون در مناطق زمانی مختلف مدیریت میکنند، دو چالش وجود دارد: از یک سو ترجمه ایدههای پیچیده به شکل ارتباطات بصری روشن، و از سوی دیگر عبور از شلوغی بصری برای رساندن پیام دقیق به مخاطبان هدف. هدف اصلی همچنان ثابت است. اینکه هر طراحی معنا و اثر داشته باشد، و از تصاویر جذاب و بهیادماندنی استفاده کند تا مشارکت افزایش یابد.
در میان متخصصان نسل زد که از آنها نظرسنجی شده، اکثریت معتقدند بهترین عملکردشان از طریق تدابیر بصری بروز پیدا میکند و باور دارند سواد بصری علاوهبر اینکه آنها را به کارکنانی ارزشمندتر تبدیل میکند، مهارتی حیاتی برای محافظت از مسیر شغلیشان است.
پژوهشهای علوم اعصاب که با همکاری سازمان Neuro-Insight انجام شده، با شواهدی عینی نشان میدهد که غریزه نسل Z در استفاده از ارتباطات بصری کاملاً درست است و با نحوه واقعی پردازش اطلاعات در مغز انسان همراستاست.
محتوای بصری فرایند کدگذاری در حافظه را ۷۴ درصد سریعتر از سایر گزینههای کسلکننده فعال میکند. در شرایط آزمایشگاهی کنترلشده، شرکتکنندگانی که در معرض ارائههای بصری باکیفیت قرار گرفتند، در مقایسه با ارائههای خستهکننده یا ضعیف از همان محتوا، ۲۱ درصد احساسات بیشتری نشان دادند و این شکل محتوا به نظرشان ۱۶ درصد دوستداشتنیتر بود. این آمار برای اسنادی که جنبههای بصری بهتری داشتند، به ترتیب ۲۶ و ۹ درصد بهتر بود.

این اعداد بیانگر تفاوتهای بنیادین در این زمینه است که اطلاعات چگونه بر افراد اثر میگذارد و اثر آن چگونه میتواند پایدار بماند. شرکتهایی که ارتباطات «اول بصری» را میپذیرند، ۶۶ درصد شفافیت و کارایی بیشتر در ارتباطات گزارش میدهند، و ۶۱ درصد نیز به انسجام برند قویتر و تمایز شفافتر میرسند. باتوجهبه اینکه اکنون ۸۹ درصد از رهبران کسبوکارها سواد بصری را مهارتی ضروری برای نقشهای رهبری میدانند، پرسش پیش روی متخصصان جاهطلب این نیست که آیا باید با این شرایط سازگار شوند یا نه، بلکه این است که با چه سرعتی میتوانند مهارتهای تیمهایشان را ارتقا دهند.
سازمانهایی که در برابر این تغییر مقاومت میکنند، با پیامدهای قابل اندازهگیری روبهرو میشوند. در ایالات متحده، شرکتها سالانه ۶۵ هزار دلار به ازای هر عضو تیم خلاق خود برای تولید محتوای بصری سرمایهگذاری میکنند. با وجود این سرمایهگذاری قابلتوجه، بیش از ۹۰ درصد از رهبران شرکتها و کارکنان نسل زد همچنان با موانعی مواجهاند که اجازه نمیدهند بالاترین کیفیت خلاقانه خود را ارائه کنند.
شاید مسئله نگرانکنندهتر این باشد که ۸۵ درصد از رهبران خلاق و ۸۳ درصد از نسل Z به استفاده از ابزارهای تأییدنشده روی آوردهاند و ۸۲ درصد از رهبران برای انجام کارهای بصری، از بخش IT استفاده نمیکنند. وقتی کارکنان بااستعداد بهطور مداوم سیستمهای شما را دور میزنند، این سیستمها باید مورد بازبینی قرار بگیرند.
برای رهبران پیشرو، سواد بصری نسل زد فراتر از بهرهوری عملیاتی است. این مهارت، انگیزه، خودمختاری و تفکر خلاق را آزاد میکند. وقتی از نسل Z پرسیده شد که گسترش سواد بصری در سراسر شرکتها چه دستاوردی خواهد داشت، پاسخها نشان داد که آرزوهای آنها بسیار فراتر از رضایت شغلی است: انگیزه بیشتر برای مشارکت، افزایش تواناییهای خلاقانه و اعتمادبهنفس بیشتر در اشتراکگذاری ایدهها.

نسل زد میخواهد از هوش مصنوعی استفاده و رویکردهای جدید را امتحان کند. شرکتهایی که سیستمهای مناسب، حمایت و اعتماد ایجاد میکنند، میتوانند شرایط کاری بهتری فراهم سازند. در این زمینه چند راهکار میتوان پیشنهاد کرد:
آشفتگی ابزارهایتان را بررسی کنید: از مدیران واحدها بخواهید فهرستی از ابزارهای بصری فعلی خود تهیه کنند. اگر تعدادشان بیش از چهار مورد است، احتمالاً به یکپارچهسازی نیاز دارید.
ناکارآمدیها را مستند کنید: تمام ابزارهای بصری مورد استفاده تیمها را ترسیم کنید، همپوشانیها و تکرارها را شناسایی کنید و داده ارائه دهید تا ضرورت یکپارچهسازی روشن شود.
یک طرح آزمایشی ۳۰ روزه اجرا کنید: ابزارهای بصریِ مجهز به هوش مصنوعی را در جریانهای کاری واقعی با شاخصهای پایه آزمایش کنید. سپس فاکتورهایی مانند صرفجویی در زمان، حجم خروجی و انسجام برند را بسنجید.
یک اسپرینت بصری راهاندازی کنید: یکی از فرایندهای قدیمی مانند آنبوردینگ، بریفهای محصول یا ارتباطات داخلی را انتخاب کنید و از تیمها بخواهید آن را با رویکرد «اول بصری» بازطراحی کنند.
شکاف بین نسلی را پر کنید: جلسات غیررسمی دورهای یا کارگاههایی برگزار کنید که در آن همه، از کارآموزان تا مدیران ارشد، بتوانند پروژههای جدید هوش مصنوعیشان را مطرح کرده، جریانهای کاری بصری تازه نمایش دهند و درخواست کمک کنند.
اکنون چهار نسل در محیطهای کاری کنار هم فعالیت میکنند و نسل پنجم، یعنی نسل آلفا، نیز بهسرعت در راه است. سازمانهایی که بتوانند از سواد بصری، اعتمادبهنفس در استفاده از هوش مصنوعی و غرایز خلاقانهای که نسل زد بهطور طبیعی دارد بهره ببرند، به مزیت رقابتی دست مییابند.